auto

/ˈɒtoʊ//ˈɔːtəʊ/

معنی: خود رو، خود کار
معانی دیگر: (امریکا)، اتومبیل، پیشوند:، خود، برای خود، به تنهایی [autobiography]، n : خودرو، ماشین سواری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: shortened form of "automobile."
مشابه: automobile, car
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: self; same.

- autonomy
[ترجمه گوگل] خودمختاری
[ترجمه ترگمان] استقلال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- autism
[ترجمه گوگل] اوتیسم
[ترجمه ترگمان] اوتیسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. auto sale and service
فروش و تعمیر اتومبیل

2. to stamp auto bodies
بدنه ی اتومبیل ها را پرس کردن

3. metal sheets for auto skins
صفحه های فلزی برای دیواره ی خارجی اتومبیل

4. he was maimed in an auto accident
او در تصادف ماشین معلول شد.

5. What brand is your new auto?
[ترجمه گوگل]خودروی جدید شما چه مارکی است؟
[ترجمه ترگمان]اتومبیل جدید شما کدام برند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Striking workers halted production at the auto plant yesterday.
[ترجمه گوگل]کارگران اعتصابی روز گذشته تولید در کارخانه خودروسازی را متوقف کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران اعتصابی دیروز تولید خود را در کارخانه خودرو متوقف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Auto Pact yoked Ontario into the United States economy.
[ترجمه گوگل]پیمان خودرو انتاریو را وارد اقتصاد ایالات متحده کرد
[ترجمه ترگمان]پیمان Auto yoked را به اقتصاد ایالات متحده واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A special news program exposed underhanded auto repair shops that are ripping off senior citizens.
[ترجمه گوگل]یک برنامه ویژه خبری، تعمیرگاه‌های خودروهای غیرقانونی را افشا کرد که شهروندان سالخورده را از بین می‌برند
[ترجمه ترگمان]یک برنامه خبری ویژه، مغازه های تعمیر اتومبیل را در معرض خطر قرار داده است که شهروندان ارشد را تکه تکه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One auto shop class is run just for girls.
[ترجمه گوگل]یک کلاس اتو شاپ فقط برای دختران برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]یک فروشگاه خودرو درست برای دخترها اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Should one talk about the auto assembly business or the carburettor business?
[ترجمه گوگل]آیا باید در مورد تجارت مونتاژ خودرو صحبت کرد یا تجارت کاربراتور؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید درباره کسب وکار مونتاژ اتومبیل یا کسب وکار carburettor صحبت کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a black day for the auto industry, with announcements of major job losses.
[ترجمه گوگل]روز سیاهی برای صنعت خودرو بود، با اعلام خبر از دست دادن مشاغل
[ترجمه ترگمان]این یک روز سیاه برای صنعت خودرو بود و اعلامیه خسارات عمده شغلی را اعلام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We realize that the average auto worker leads a comfortable life.
[ترجمه گوگل]ما متوجه هستیم که یک کارگر متوسط ​​خودرو زندگی راحت دارد
[ترجمه ترگمان]ما درک می کنیم که متوسط کارگر اتومبیل، زندگی راحتی را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The increase in auto imports is expected to create an estimated 450 full-time jobs.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود افزایش واردات خودرو حدود 450 شغل تمام وقت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که افزایش در واردات خودرو حدود ۴۵۰ شغل تمام وقت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This time it was Alderman Wagner, in an auto accident.
[ترجمه گوگل]این بار آلدرمن واگنر در یک تصادف رانندگی بود
[ترجمه ترگمان]این بار Alderman واگنر در یک تصادف اتومبیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رو (اسم)
armored personnel carrier, troop carrier, auto, automobile, carrier vehicle

خودکار (صفت)
auto, automated, automatic, automatical, self-acting, self-administered, self-driven, self-charging, self-operating, self-operative

انگلیسی به انگلیسی

• automobile, car
self, self-propelling or self-acting
in the united states, cars are sometimes called autos.

پیشنهاد کاربران

خودکار، خودرو
مثال: Many modern cars come with auto - start features.
خودروهای مدرن زیادی دارای ویژگی راه اندازی خودکار هستند.
✅اجزاء واژگان پزشکی ( پیشوند، پسوند یا ریشه ) : auto ✅ معنی انگلیسی اجزاء: self ✅مثال انگلیسی از کاربرد اجزاء در پزشکی: autoimmune ✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: producing antibody against own tissue
کوتاه شده ی کلمه ی اتو موبیل
مثل ماشین یا مثلا گوشی خودکار
خودانجام ، خودکار ، خود ، مثلا : اتومبیل یعنی خودحرکت گر ، خودحرکت کننده

بپرس