audience

/ˈɑːdiəns//ˈɔːdiəns/

معنی: بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان
معانی دیگر: گردآمدگان، پیام گیران، (رادیو و غیره) شنوندگان، (فیلم و نمایش و غیره) تماشاگران، تماشاچیان، بینندگان، (کتاب و روزنامه و غیره) خوانندگان، شرفیابی، باریابی، بارعام، به حضور رسیدن، (مهجور) استماع، شنیدن، شنودپذیری، فرصت بیان عقاید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a group of people gathered to hear and sometimes to see a performance, speech, or the like.
مشابه: following, gallery, house

- You'll have to speak loudly onstage so the audience can hear you.
[ترجمه Artina.A] تو باید روی صحنه بلند صحبت کنی تا حظار بتونن صداتو بشنون
|
[ترجمه Ali] تو باید روی صحنه بلند صبحت کنی طوری که شنوندگان بتوانند صدایت را بشنوند .
|
[ترجمه محمد مهدی] باید روی صحنه با صدای بلند ( رسا ) صحبت کنی تا حضار صدایت را بشنوند .
|
[ترجمه گوگل] شما باید روی صحنه با صدای بلند صحبت کنید تا مخاطب بتواند صدای شما را بشنوند
[ترجمه ترگمان] تو باید بلند بلند صحبت کنی تا مردم صداتو بشنون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The audience loved the performance and demanded an encore.
[ترجمه گوگل] تماشاگران اجرا را دوست داشتند و خواستار اجرای موسیقی بودند
[ترجمه ترگمان] حضار اجرای نمایش را دوست داشتند و خواستار encore بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: those reached by means of television, radio, or printed matter.
مشابه: public

- It's a popular TV show with a wide audience.
[ترجمه طاها] این یک نمایش تلویزیونی محبوب با مخاطبان گسترده است
|
[ترجمه گوگل] این یک برنامه تلویزیونی محبوب با مخاطبان گسترده است
[ترجمه ترگمان] این یک نمایش تلویزیونی محبوب با مخاطبان گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What sort of audience are you writing this book for?
[ترجمه Ali] شما برای چه نوع مخاطبانی این کتاب را می نویسید ؟!
|
[ترجمه گوگل] این کتاب را برای چه مخاطبانی می نویسید؟
[ترجمه ترگمان] شما برای چه کسی این کتاب را می نویسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a chance to be heard, esp. by a higher authority.

- An audience with the king has been arranged for you.
[ترجمه گوگل] برای شما ملاقاتی با شاه ترتیب داده شده است
[ترجمه ترگمان] ملاقات با پادشاه ترتیب شما را داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the audience applauded the singer
حضار برای خواننده کف زدند.

2. the audience booed and catcalled
حضار همهمه کردند و شیشکی بستند.

3. the audience booed the speaker
حضار سخنران را هو کردند.

4. the audience burst into applause
حضار شروع به تحسین و کف زدن کردند.

5. the audience cheered the singer
تماشاچیان برای خواننده هورا کشیدند.

6. the audience could not repress their tears
حضار نمی توانستند جلوی اشک خود را بگیرند.

7. the audience exhibited their impatience by hooting the actors
تماشاچیان بیصبری خود را با هو کردن بازیگران نشان دادند.

8. the audience exploded with laughter
حاضران از خنده ترکیدند.

9. the audience liked his speech
حضار از نطق او خوششان آمد.

10. the audience was angry but gradually quieted down
حاضران خشمگین بودند ولی کم کم آرام شدند.

11. a responsive audience
تماشاگران مشتاق

12. a slim audience
حضار معدود

13. a slow audience
حضار کم اشتیاق

14. a thin audience
حضار اندک

15. suddenly, the audience came alive again
ناگهان تماشاچیان دوباره سرحال آمدند.

16. a captive audience
شنوندگان اجباری (مثلا دانشجویان سرکلاس)

17. a percentage of the audience
بخشی از حضار

18. he finally had an audience with the prime minister
بالاخره نزد نخست وزیر شرفیاب شد.

19. her singing bewitched the audience
آواز او شنوندگان را شیفته کرد.

20. his jokes animated the audience
لطیفه های او حضار را سرحال آورد.

21. his sallies made the audience numb with laughter
پاسخ های زیرکانه ی او حاضران را روده بر کرد.

22. that film thrilled the audience
آن فیلم حضار را به شور آورد.

23. the laughter of the audience
خنده ی حضار

24. the news petrified the audience
آن خبر حاضران را مثل سنگ بی حرکت کرد.

25. the play invites the audience to be inward with the characters
نمایش،تماشاچیان را تشویق به یکدلی با بازیگران می کند.

26. he spoke for a select audience
او برای شنوندگان دستچینی شده سخنرانی کرد.

27. he tried to emotionalize the audience
او کوشید که احساسات حاضران را برانگیزد.

28. her quaint accent delighted the audience
لهجه ی غیرعادی او شنوندگان را محظوظ کرد.

29. his oratory had hypnotized the audience
سخنوری او شنوندگان را افسون کرده بود.

30. the battle scene got the audience going
صحنه ی نبرد تماشاگران را گرفت.

31. the female members of the audience stood up
زنان حاضر در جلسه برخاستند.

32. the film's ending takes the audience by storm
پایان فیلم تماشاگران را غرق در شگفتی می کند.

33. a writer should always consider his audience
نویسنده باید همیشه خواننده ی خود را مد نظر داشته باشد.

34. for the delectation of our esteemed audience
برای خوشایند شنوندگان گرامی ما

35. he bobbed his head at the audience
سرش را به طرف حضار خم کرد.

36. the final scene really grabbed the audience
صحنه ی نهائی واقعا حضار را تحت تاثیر قرار داد.

37. her appearance on the stage filled the audience with delight
ورود او به صحنه حضار را غرق در شعف کرد.

38. it was a bad movie and the audience did not hide its boredom
فیلم بد بود و حاضران دلزدگی خود را پنهان نکردند.

39. his looks and manner of speaking disposed the audience to accept his demands
قیافه و طرز حرف زدن او حضار را مستعد قبول کردن خواسته های او کرد.

40. his retraction of his former statements astounded the audience
تکذیب حرف های قبلی اش حضار را شگفت زده کرد.

41. his words hit a sympathetic chord in the audience
حرف های او در دل حضار اثر کرد.

42. she could not fetch a laugh from the audience
نتوانست حضار را بخنداند.

43. the conductor of the orchestra bowed to the audience
رهبر ارکستر به حضار تعظیم کرد.

44. the singer delays (in order) to enthuse the audience
تاخیر خواننده برای مشتاق کردن حضار است.

45. on her first appearance on stage, she killed the audience
در اولین ظهور خود بر صحنه،حضار را کشته و مرده ی خود کرد.

46. the actors were hamming it up to make the audience laugh
بازیگران برای خنداندن حضار در اجرای نقش خود غلو می کردند.

47. the pianist performs on a platform so that the audience can see
پیانیست روی تختگاه برنامه اجرا می کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.

48. an artist should not only entertain but also elevate his audience
هنرمند باید تماشاگران را نه تنها سرگرم کند بلکه (افکار آنان را نیز) تهذیب کند.

49. he was greeted with a chorus of protests from the audience
(هنگام ورود) با اعتراض حضار مواجه شد.

50. his speech was regularly punctuated by the clapping of the audience
کف زدن حضار مرتبا نطق او را قطع می کرد.

51. the speaker was hoping to enchain the attention of the audience
سخنران امیدوار بود که توجه شنودگان را جلب کند.

مترادف ها

بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

حضار (اسم)
attendance, audience, grandstand

مستمعین (اسم)
audience

ملاقات رسمی (اسم)
audience

شنودگان (اسم)
audience

تخصصی

[سینما] بینندگان / تماشاگران / شنوندگان - گروه مخاطب / مخاطب

انگلیسی به انگلیسی

• group of people gathered to see or hear (performance, concert, etc.); viewers; interview
the audience is all the people who are watching or listening to something such as a play, concert, film, or television programme.
you can also use audience to refer to the people who read someone's books or hear about their ideas.
if you have an audience with someone important, you have a formal meeting with them.

پیشنهاد کاربران

تماشاگران ، شنوندگان ، ملاقات رسمی
ملاقات رسمی - شنوندگان - شرکت کنندگان
حضار
مخاطبین
audience 3 ( n ) =a formal meeting with an important person, e. g. an audience with the Pope.
audience
audience 2 ( n ) =a number of people or a particular group of people who watch, read, or listen to the same thing, e. g. An audience of millions watched the wedding on TV.
audience
audience 1 ( n ) ( ɔdiəns ) =the group of people who have gathered to watch or listen to sth, e. g. an audience of 10, 000. The audience was clapping for 10 minutes.
audience
no audience
مخاطبان
مستمعین
واژگان شبیه به Audience :
spectators
listeners
viewers
onlookers
concertgoers
theatregoers
شاهد
شرکت کنندگان
the people who watch or listen to a particular program or who see or hear a particular artist's, writer's, etc. work
ملاقات
نگرندگان.
شنوندگان.
میتواند معنی مشتری هم بدهد
ملاقات کردن
a group of people who come to watch or listen
شنوندگان
Pre1کانون زبان ایران
شنوندگان ، حضور داشتگان
توجه جلب کردن هم میشه

e. g. It was the first interview I'd done in front of a live audience ( = with people watching )
مخاطب، دنبال کننده
⭐معنی کلمه : a group of people who come to watch and listen to someone speaking or performing in public
_____________________
🔹️جمله نمونه :
The audience began clapping and cheering.
an audience of 250 business people
One member of the audience described the opera as ‘boring’.
تماشاگران
مخاطبان
مستمعان
شنوندگان
بینندگان
تماشاگران
a classical music adience of only about1000
تعداد افراد شنودگانه موسیقی فقط ۱۰۰۰ نفر بود
adience=شنوندگان
مخاطب

شنونده
حضار
حضار ، مخاطبان ، بینندگان ، شنوندگان 🥀🥀
this program has attracted an audience of more than 10 million
این برنامه بیش از 10 میلیون بیننده رو جذب کرده
انسانی 92 ، زبان 89 ، هنر 86
The group of people who are watching or listening to a play concert speech television e. t. c.
تماشاچی، جایگاه تماشاچیان، حضار، مخاطب، شنوندگان
شــــنوندهـ &تمـاشــا چیی
مخاطب
تماشاگر
تماشا گران. حضار
شنونده تماشا چی
حضار، بینندگان، تماشاچیان
شنوندگان
1کسانی که چیزی را می شنوند۲حتی کسانی که هم می شوند و هم می بینند۳و همچنین کسانی هم که درون برنامه ای حضور دارند و سخنرانی و یا چیزی را دارند می شنوند. - پس به طور کلی می توان گفت که این کامه میتواند سه معنی داشته باشد:شنوندگان* ، بینندگان، حضار
...
[مشاهده متن کامل]

همانطور هم که میبینید از همه مهتر و پرکاربرد تر آنها "شنوندگان "می باشد.
🎀🎀موفق باشید🎀🎀

تماشاچیان
A group of people watching or listening to a performance as of a game, a cinema show, a play & etc
حضار، شنوندگان
مخاطبان - مخاطب ( در رسانه هایی مثل اینستاگرام وفیس بوک )
Viewers
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس