attune

/əˈtuːn//əˈtjuːn/

معنی: وفق دادن، هم اهنگ کردن، هم کوک کردن
معانی دیگر: کوک کردن، میزان کردن، مج وفق دادن، مناسبت، موافق

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: attunes, attuning, attuned
• : تعریف: to adjust so as to be harmonious.
مشابه: accommodate, tune

- She has attuned her senses to the way children communicate.
[ترجمه گوگل] او حواس خود را با نحوه ارتباط کودکان هماهنگ کرده است
[ترجمه ترگمان] او احساسات خود را به شیوه ای که کودکان با آن ارتباط برقرار می کنند، هماهنگ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She attuned herself to the new job.
[ترجمه گوگل] او خودش را با شغل جدید هماهنگ کرد
[ترجمه ترگمان] او خود را با شغل جدید وفق داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His ears are attuned to the noise of a big city.
[ترجمه گوگل]گوش هایش با سر و صدای یک شهر بزرگ هماهنگ شده است
[ترجمه ترگمان]گوش هایش با سرو صدای یک شهر بزرگ هماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He seemed unusually attuned to people's feelings.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید او به طور غیرعادی با احساسات مردم هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احساسات مردم عادت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A good nurse has to be attuned to the needs of his or her patients.
[ترجمه گوگل]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود هماهنگ باشد
[ترجمه ترگمان]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. an industry that is not attuned to the demands of the market.
[ترجمه پوریا] صنعتی که با خواسته های بازار سازگار نیست
|
[ترجمه گوگل]صنعتی که با تقاضای بازار هماهنگ نیست
[ترجمه ترگمان]صنعتی که با خواسته های بازار هماهنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her ears are sharply attuned to her baby's cry.
[ترجمه گوگل]گوش هایش به شدت با گریه کودکش هماهنگ شده است
[ترجمه ترگمان]گوش هایش را تیز کرده بود که گریه بچه را در بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has attuned herself to living in the quiet country.
[ترجمه پوریا] او خودش را با زندگی در روستای آرام سازگار کرده است
|
[ترجمه گوگل]او خودش را با زندگی در کشوری آرام وفق داده است
[ترجمه ترگمان]او خود را با این زندگی آرام که در این کشور آرام زندگی می کند، خوش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their ears were still attuned to the sounds of the London suburb.
[ترجمه گوگل]گوش هایشان هنوز با صداهای حومه لندن هماهنگ بود
[ترجمه ترگمان]گوششان هنوز با صداهای حومه لندن هماهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are attuned to new ways of thinking.
[ترجمه گوگل]ما با روش های جدید تفکر هماهنگ شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما با روش های جدید تفکر هماهنگ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We/Our ears are becoming attuned to the noise of the new factory nearby.
[ترجمه پوریا] گوشهایمان با صدای کارخانه جدید اطراف سازگار شده ( عادت کرده )
|
[ترجمه گوگل]ما/گوش هایمان با سر و صدای کارخانه جدید نزدیک می شویم
[ترجمه ترگمان]ما \/ گوش هایمان در حال هماهنگ شدن با صدای یک کارخانه جدید در نزدیکی آن هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. British companies still aren't really attuned to the needs of the Japanese market.
[ترجمه گوگل]شرکت های بریتانیایی هنوز واقعاً با نیازهای بازار ژاپن سازگار نیستند
[ترجمه ترگمان]شرکت های انگلیسی هنوز واقعا با نیازهای بازار ژاپن هماهنگ نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mother's ears are attuned to even the slightest variation in her baby's breathing.
[ترجمه گوگل]گوش‌های مادر حتی با کوچک‌ترین تغییر در تنفس نوزادش هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]گوش های یک مادر حتی کوچک ترین تغییر در تنفس کودک خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wasn't yet attuned to her baby's needs.
[ترجمه گوگل]او هنوز با نیازهای کودکش هماهنگ نشده بود
[ترجمه ترگمان]او هنوز با نیازهای بچه اش آشنا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But we try to be attuned to modern artifacts and what active players are doing, too.
[ترجمه گوگل]اما ما سعی می کنیم با مصنوعات مدرن و آنچه بازیکنان فعال انجام می دهند هماهنگ باشیم
[ترجمه ترگمان]اما ما سعی می کنیم با آثار مدرن و آنچه که بازیکنان فعال در حال انجام آن هستند، هماهنگ باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Having become attuned to them, I now hear them everywhere, every day.
[ترجمه گوگل]من که با آنها هماهنگ شده ام، اکنون همه جا و هر روز آنها را می شنوم
[ترجمه ترگمان]حالا که با آن ها آشنا شده ام، همه جا، هر روز آن ها را می شنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I became attuned to the high-toned squeaking of shrews, which appeared to be engaged in conflict.
[ترجمه گوگل]من با صدای جیر جیرهای پرزرق و برق، که به نظر می رسید درگیر درگیری بودند، هماهنگ شدم
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند جیغ مانندی که به نظر می رسید درگیر جنگ باشد، هماهنگ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفق دادن (فعل)
accord, adapt, reconcile, suit, tune, attune, adjust, conform, square, assimilate, jump

هم اهنگ کردن (فعل)
attune, coordinate, harmonize

هم کوک کردن (فعل)
attune

انگلیسی به انگلیسی

• fit, harmonize; adjust, coordinate

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : هماهنگ کردن
Major European firms and banks looked warily at the sustainability of the nuclear deal, the compliance and reputational requirements of operating in Iran amid existing U. S. sanctions, and
Iran’s challenging business environment
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
European banks were especially attuned to these concerns

[ سرزده ] [ فضولانه ] [ به طور مزاحم ]
سازگار بودن
تطبیق داشتن

بپرس