attributive

/əˈtrɪbjʊtɪv//əˈtrɪbjʊtɪv/

معنی: اسنادی، مستقیم
معانی دیگر: نسبت دادنی، انتساب پذیر، خصلت مانند، همانند ویژگی فردی، (دستور زبان) وصفی، توصیفی، صفت وصفی (در عبارت black cat واژه ی black صفت وصفی است)، مستقیم در مورد صفات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: acting as or having the quality of an attribute or attribution.

(2) تعریف: in grammar, indicating an attribute, as adjectives and adverbs that immediately precede the words they modify.
اسم ( noun )
• : تعریف: in grammar, a word or phrase expressing an attribute.

جمله های نمونه

1. attributive case
(دستور زبان) حالت وصفی (اسنادی)

2. Relative pronouns and adverbs introduce attributive clauses.
[ترجمه گوگل]ضمایر و قیدهای نسبی جملات اسنادی را معرفی می کنند
[ترجمه ترگمان]pronouns pronouns و قیدها مواد attributive را معرفی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An attributive noun functions as an adjective.
[ترجمه گوگل]یک اسم اختصاصی به عنوان صفت عمل می کند
[ترجمه ترگمان]یک اسم attributive به عنوان صفت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Attributive adjectives precede the noun.
[ترجمه گوگل]صفت های منسوب قبل از اسم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان] صفات پی - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When a quotation is followed by an attributive phrase, the comma is placed within the quotation marks.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک نقل قول با یک عبارت اختصاصی همراه می شود، کاما در داخل علامت نقل قول قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک نقل قول با عبارت attributive دنبال می شود، ویرگول در داخل علامت کوتیشن قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Chinese and Japanese, some attributive clause and headword structures are considered to have ambiguity.
[ترجمه گوگل]در زبان چینی و ژاپنی، برخی از ساختارهای انتسابی و سر واژه دارای ابهام در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]در زبان چینی و ژاپنی، برخی از clause و ساختارهای headword برای ابهام در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Usually for a declarative sentence: the subject (S) precedes the predicate and the verb (V) precedes the object (O); the modifier (attributive and adverbial) precedes the central words.
[ترجمه گوگل]معمولاً برای یک جمله اظهاری: فاعل (S) قبل از محمول و فعل (V) قبل از مفعول (O) قرار می گیرد تعدیل کننده (منصوب و قید) مقدم بر کلمات مرکزی است
[ترجمه ترگمان]معمولا برای یک جمله declarative: موضوع (S)قبل از نظر (O)مقدم است و فعل (V)بر جسم مقدم است (O)؛ تعدیل کننده (attributive و adverbial)بر کلمات مرکزی مقدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then join the two sentences using the Attributive Clause.
[ترجمه گوگل]سپس با استفاده از Attributive Clause دو جمله را به هم متصل کنید
[ترجمه ترگمان]سپس با استفاده از بند attributive به دو جمله ملحق شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Match and combine them into sentences using the attributive clause.
[ترجمه گوگل]با استفاده از بند اسنادی، آنها را در جملات تطبیق داده و ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]انطباق و ترکیب آن ها با استفاده از بند attributive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally, we illustrated the expression role of body attributive semantic research.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نقش بیانی پژوهش معنایی اسنادی بدن را نشان دادیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما نقش چهره تحقیق معنایی را نشان دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What are attributive adjectives and predicative adjectives?
[ترجمه گوگل]صفت های اسنادی و صفت های اعتباری چیست؟
[ترجمه ترگمان]بین صفات و صفات predicative چی کار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An attributive clause is a clause that modifies a noun an adjective or prepositional phrase does.
[ترجمه گوگل]بند اسنادی عبارتی است که اسمی را تغییر می دهد که یک صفت یا عبارت اضافه انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]یک شرط attributive عبارت است از یک شرط که یک اسم را به عنوان صفت یا عبارت prepositional اصلاح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. English and Chinese postpositive attributive differs not only in types, but also in forms, so it's very difficult to compare their systems.
[ترجمه گوگل]انتساب پسا مثبت انگلیسی و چینی نه تنها در انواع، بلکه در اشکال نیز متفاوت است، بنابراین مقایسه سیستم های آنها بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]attributive های انگلیسی و چینی نه تنها در انواع مختلف، بلکه در اشکال هم متفاوت هستند، بنابراین مقایسه سیستم های آن ها بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please find out the attributive clause in the passage.
[ترجمه گوگل]لطفاً بند انتساب را در این قسمت پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم در راهرو هم the را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسنادی (صفت)
attributive

مستقیم (صفت)
straight, through, direct, head-on, attributive, straightforward, undeviating, upstanding, face-to-face, first-hand, point-blank, straight-line

انگلیسی به انگلیسی

• adjective; accompaniment, auxiliary; characteristic
acting as an adjective (grammar)
when an adjective is used in attributive position it comes in front of a noun; a technical term in linguistics. compare predicative.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : attribute
اسم ( noun ) : attribution / attribute
صفت ( adjective ) : attributive / attributable
قید ( adverb ) : attributively

بپرس