astringent

/əˈstrɪndʒənt//əˈstrɪndʒənt/

معنی: جمع کننده، دقیق، گس، تند و تیز، قابض، داروی قابض، سخت گیر، شاق
معانی دیگر: خشن و سوزان، تند و خشن، هم کش، مولد انقباض و مانع ترشح یا خونروش، بندآور، داروی هم کش، داروی بند آورنده ی خون، سفت، داروی قاب­، طاقت فرسا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the effect of drawing together, esp. of contracting body tissues so as to stop secretions or bleeding; styptic.

- She wiped the skin with an astringent solution.
[ترجمه گوگل] او پوست را با محلول قابض پاک کرد
[ترجمه ترگمان] با یک راه حل فوری پوست را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stern, harsh, or severe.
مشابه: acid, acrid, vitriolic

- Everyone fears his astringent criticism.
[ترجمه گوگل] همه از انتقاد قاطعانه او می ترسند
[ترجمه ترگمان] همه از انتقاد شدید او می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: astringently (adv.), astringency (n.)
(1) تعریف: a substance or drug that contracts body tissue and slows discharge or secretion.

- Witch hazel is an astringent.
[ترجمه گوگل] فندق جادوگر قابض است
[ترجمه ترگمان] hazel ساحره خیلی سفت و سفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a cosmetic aid, used after washing the face to contract the pores.

- He uses astringent on his face to battle his acne.
[ترجمه گوگل] او برای مبارزه با آکنه از قابض روی صورت خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] او از سفت کنندگی بر روی صورتش برای مبارزه با آکنه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an astringent speech
نطقی شدیدالحن

2. You can use astringent to make your skin less oily.
[ترجمه گوگل]می توانید از قابض استفاده کنید تا پوستتان کمتر چرب شود
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از سفت کنندگی استفاده کنید تا پوست شما چربی کمتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The astringent can cause irritation to sensitive skin.
[ترجمه گوگل]قابض می تواند باعث تحریک پوست حساس شود
[ترجمه ترگمان]سفت کردن می تواند باعث سوزش پوست حساس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It also has an astringent effect which can tighten skin, making wrinkles less noticeable.
[ترجمه گوگل]همچنین دارای اثر قابض است که می تواند پوست را سفت کند و چین و چروک را کمتر به چشم بیاورد
[ترجمه ترگمان]هم چنین اثر سفت کنندگی دارد که می تواند پوست را فشرده کند و چین و چروک کم تر قابل توجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It felt cool and astringent but the bugs kept biting.
[ترجمه گوگل]احساس خنک و قابض داشت اما حشرات همچنان گاز می گرفتند
[ترجمه ترگمان]احساس سرد و طاقت فرسا بود، اما حشرات به گاز گرفتن ادامه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And remember, nothing - no skin tonic, astringent, freshener or plain cold water - can close your pores.
[ترجمه گوگل]و به یاد داشته باشید، هیچ چیز - هیچ تونیک پوست، قابض، خوشبو کننده یا آب سرد ساده - نمی تواند منافذ پوست را ببندد
[ترجمه ترگمان]و به خاطر داشته باشید، هیچ چیز، هیچ چیز، نه پوستی، سفت، خوشبو، خوشبو کننده یا آب سرد، می تواند pores را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Until Hachiyas are ripe, they are shockingly astringent.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که هاچیاها نرسند، به طرز تکان دهنده ای قابض هستند
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که Hachiyas رسیده باشند، آن ها به شدت سفت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ingredients: Liquorice, cat's-foot, hamamelis, hyaluronic acid, astringent, foremilk nutrient activating factors.
[ترجمه گوگل]ترکیبات: شیرین بیان، پای گربه، هماملیس، اسید هیالورونیک، قابض، عوامل فعال کننده مواد مغذی شیر جلو
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: Liquorice، پای گربه، hamamelis، hyaluronic، astringent، عوامل فعال کننده مواد غذایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sweet and sour vinegar astringent but not bitter strong spicy wine.
[ترجمه گوگل]سرکه ترش و شیرین قابض اما نه تلخ شراب تند قوی
[ترجمه ترگمان]سرکه شیرین و ترش اما نه یک شراب تند تند تند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The taste of mixed bitter - astringent feelings, I finally understand.
[ترجمه گوگل]طعم احساسات مخلوط تلخ - قابض، در نهایت درک می کنم
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ احساسات درهم و برهم، بالاخره می فهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bitter, astringent taste that these plants have is an indication of the phenolics found within.
[ترجمه گوگل]طعم تلخ و گس این گیاهان نشان دهنده فنل موجود در آن است
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ و سفت کنندگی که این گیاهان دارند نشانه ای از the یافت شده در درون آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Valoux gives a rich mellowness, an astringent but delicate taste and an earthy aftertaste.
[ترجمه گوگل]Valoux لطافتی غنی، طعمی گس اما لطیف و طعمی خاکی می دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه چیز سر و سامان پیدا کرد، پس از آن هم ذوق و سلیقه خوبی به خرج داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their solutions are acid and have an astringent taste. They are isolated from oak bark, sumac, myrobalan (an Asian tree), and galls.
[ترجمه گوگل]محلول های آنها اسیدی بوده و طعم قابض دارد آنها از پوست بلوط، سماق، میروبالان (درخت آسیایی) و گال جدا شده اند
[ترجمه ترگمان]محلول های آن ها اسید هستند و مزه سفت کنندگی دارند آن ها از پوست درخت بلوط، sumac، myrobalan (یک درخت آسیایی)جدا شده اند و به همین ترتیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Astringent effect: protein precipitating thus heals wound.
[ترجمه گوگل]اثر قابض: رسوب پروتئین باعث التیام زخم می شود
[ترجمه ترگمان]اثر Astringent: پروتیین که در نتیجه زخم التیام پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Astringent: Mouth - puckering sensation ; the result of tannin being present in the wine.
[ترجمه گوگل]قابض: احساس چروکیدگی در دهان نتیجه تانن موجود در شراب است
[ترجمه ترگمان]Astringent: احساس puckering؛ نتیجه of در شراب موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع کننده (اسم)
astringent, collector, gatherer, flexor

دقیق (صفت)
careful, accurate, precise, exact, detailed, stringent, astringent, tender, advertent, watchful, exquisite, wistful, sound, set, punctual, astute, scholastic, subtle, tenuous, particular, literal, punctilious, scrutinizing

گس (صفت)
acerb, astringent, acrid

تند و تیز (صفت)
ardent, stringent, astringent, spiky, nippy, peppery

قابض (صفت)
astringent, prehensile, styptic

داروی قابض (صفت)
astringent

سخت گیر (صفت)
hard, difficult, astringent, strict, stern, demanding, intransigent, exacting, squeamish, severe, fastidious, hard and fast, hard-bitten, hard-handed, unrelenting, priggish

شاق (صفت)
astringent, burdensome, onerous, severe, stark, tall

تخصصی

[زمین شناسی] گس الف) به کانی گفته می شود (مانند زاج سفید) که دارای مزه ای است که بافتهای دهان را گس می کند. ب) به رسی گفته می شود که حاوی یک نمک گس وجمع کننده باشد.

انگلیسی به انگلیسی

• substance which causes contraction; substance that stops bleeding; (cosmetics) substance that tightens the skin and also removes oils from the skin
severe; harsh; constrictive; tightens (the skin)
astringent substances make your skin less greasy or stop it bleeding.
astringent comments are forceful and critical.

پیشنهاد کاربران

۱ _ بنده آورنده خون
۲ _ طعنه آمیز ، شدید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : astringency / astringent
✅️ صفت ( adjective ) : astringent
✅️ قید ( adverb ) : astringently
داروی بند آورنده خون
astringent ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: گس
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که با خوردن آن در دهان احساس خشکی و جمع شدگی ایجاد می شود
1. ماده ای ک ضد چربی باشه و یا اینک جلوی خونریزی رو بگیره
2. criticize
گس:
( طعمی است که باعث جمع شدن دهان، بی حسی زبان و انقباض گلو می شود. این طعم توسط موادی مانند جوهر مازو ایجاد می شود. طعم گس در موز و خرمالوی نارس غالب است که مانع از خوردن آنها می شود. )

بپرس