assumed

/əˈsuːmd//əˈsjuːmd/

معنی: مفروض
معانی دیگر: وانمودین، به خود گرفته، متظاهرانه، فرضی، احتمالی، منتظره (در مقابل غیر منتظره)، پیش بینی شده، بخودبسته، بخودگرفته، عاریتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: assumedly (adv.)
(1) تعریف: designed to deceive; feigned or pretended.
متضاد: genuine
مشابه: affected, fictitious

- He is known by an assumed name.
[ترجمه امین] او با نام تقلبی شناخته می شود
|
[ترجمه گوگل] او را با نام فرضی می شناسند
[ترجمه ترگمان] او با نام مستعار شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: accepted without question; presumed.

جمله های نمونه

1. an assumed cheerfulness
خوشحالی ساختگی

2. an assumed name
اسم دروغین (جعلی)

3. hitler assumed power in 1933
هیلتر در 1933 قدرت را در دست گرفت.

4. she assumed a sitting position
به حالت نشسته درآمد.

5. the assumed reason for his absence
علت احتمالی غیبت او

6. her eyes assumed an air of innocence
چشمانش حالت معصومانه ای به خود گرفتند.

7. the hall had assumed a festival atmosphere
تالار حالت جشن و سرور به خود گرفته بود.

8. by what warranty has he assumed such powers?
به چه مجوزی چنین اختیاراتی را در دست گرفته است ؟

9. when it came to older people he assumed a deferential attitude
روش او با اشخاص مسن تر احترام آمیز بود.

10. I didn't see your car, so I assumed you'd gone out.
[ترجمه گوگل]من ماشین شما را ندیدم، بنابراین فکر کردم که شما بیرون رفته اید
[ترجمه ترگمان]ماشینت رو ندیدم، پس فکر کردم رفتی بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He assumed direct control of key ministries.
[ترجمه گوگل]او کنترل مستقیم وزارتخانه های کلیدی را به عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]او کنترل مستقیم وزارتخانه های کلیدی را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this example we have assumed a unit price of $
[ترجمه گوگل]در این مثال قیمت واحد دلار را در نظر گرفته ایم
[ترجمه ترگمان]در این مثال ما یک قیمت واحد از $ $ را فرض کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In his dreams, the mountains assumed enormous importance.
[ترجمه گوگل]در رویاهای او، کوه ها اهمیت بسیار زیادی پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]در رویاهایش، کوه ها اهمیت زیادی به خود می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He suspended the constitution and assumed dictatorial powers.
[ترجمه گوگل]او قانون اساسی را به حالت تعلیق درآورد و قدرت های دیکتاتوری را به دست گرفت
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی را معلق کرد و قدرت های دیکتاتوری به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During the investigation, two detectives assumed the identities of antiques dealers.
[ترجمه گوگل]در جریان تحقیقات، دو کارآگاه هویت عتیقه فروشان را به عهده گرفتند
[ترجمه ترگمان]در طی این تحقیقات، دو کارآگاه، هویت dealers را به خود گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Crown prince assumed power in his father's place.
[ترجمه گوگل]ولیعهد به جای پدرش قدرت را به دست گرفت
[ترجمه ترگمان]اسقف کراون قدرت خود را در جای پدرش به حساب می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفروض (صفت)
assumed, supposed, granted

تخصصی

[ریاضیات] مفروض، فرض شده

انگلیسی به انگلیسی

• supposed; taken on (of a duty or position); adopted, taken as one's own (of an idea, name)

پیشنهاد کاربران

ظاهر شدن
آنچه شما فرصت می کنید درست است یا وجود دارد
بر گرفته شده
می پنداشت، تصور می کرد
فرض شدن
be assumed to : احتمال می رود
گمان
برعهده گرفتن

بپرس