assignor


معنی: انتقال دهنده، حواله دهنده، واگذار کننده
معانی دیگر: حواله دهنده، واگذار کننده، انتقال دهنده

جمله های نمونه

1. Assignment refers to the act by which an assignor transfer a contract right to an assignee.
[ترجمه گوگل]واگذاری به عملی اطلاق می‌شود که به موجب آن واگذارنده، حق قرارداد را به گیرنده انتقال می‌دهد
[ترجمه ترگمان]تخصیص به عمل اشاره دارد که بوسیله آن یک assignor یک قرارداد را به وکیل انتقال می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Where a registered trademark the assignor and assignee shall jointly an application with the Trademark Office.
[ترجمه گوگل]در مواردی که علامت تجاری ثبت شده است، واگذارنده و گیرنده به طور مشترک با اداره علائم تجاری درخواست می دهند
[ترجمه ترگمان]در جایی که یک علامت تجاری ثبت شده the و assignee به طور مشترک با دفتر Trademark هم کاری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The latter, taking the assignor and the assignee of capital flight for the co-defendant.
[ترجمه گوگل]دومی، گرفتن واگذارنده و واگذارنده فرار سرمایه برای متهم
[ترجمه ترگمان]دومی، the و the را برای متهم به دست می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The assignor may not continue to use the assigned enterprise name after the assignment.
[ترجمه سولماز] واگذار کننده ممکن است بعد از واگذاری، از نام شرکت واگذارشده استفاده نکند.
|
[ترجمه گوگل]واگذارکننده ممکن است پس از انتساب به استفاده از نام شرکت اختصاص داده شده ادامه ندهد
[ترجمه ترگمان]The ممکن است به استفاده از نام تجاری تعیین شده پس از تکلیف ادامه ندهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After receiving notification, the assignor shall assist the assignee in removing any obstacles.
[ترجمه گوگل]پس از دریافت اخطار، واگذارنده باید به گیرنده در رفع هرگونه مانع کمک کند
[ترجمه ترگمان]پس از دریافت اخطار، assignor به فرد در رفع هر گونه موانع کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The assignor should handle legally registration for the assigned right to the use of land and issue "State-owned land Use Certificate" within 30 days of accepting the application of land registration.
[ترجمه گوگل]واگذارنده باید ثبت قانونی حق استفاده از زمین را انجام دهد و ظرف 30 روز پس از پذیرش درخواست ثبت اراضی، "گواهی کاربری اراضی دولتی" را صادر کند
[ترجمه ترگمان]The باید به طور قانونی ثبت قانونی برای حق واگذاری زمین و استفاده از \"گواهی استفاده از مالکیت زمین\" در عرض ۳۰ روز از پذیرش درخواست ثبت زمین را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Normally, obligor can restitute only from the assignor if the creditor's right assigned doesn't exist or obligor revokes the contract.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، متعهد تنها در صورتی می تواند از واگذارنده استرداد کند که حق واگذار شده بستانکار وجود نداشته باشد یا متعهد قرارداد را فسخ کند
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، اگر طرف راست بستانکار برای این قرارداد وجود نداشته باشد یا obligor قرارداد را امضا کند، obligor می تواند فقط از the استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The obligor may exercise aaccretionst the assignee any right of set-off accessible to the obligor against the assignor up to the time notice of assignment was accustomed.
[ترجمه گوگل]متعهد له می تواند تا زمانی که اخطار واگذاری عادت کرده است، هر گونه حق تسویه را که برای متعهدله در مقابل واگذارنده قابل دسترسی است، نسبت به انتقال گیرنده اعمال کند
[ترجمه ترگمان]The ممکن است aaccretionst را در اختیار وکیل قرار دهد هر حقی برای دسترسی به the در برابر the تا زمانی که توجه به تکلیف معین شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The assignment price of company bonds shall be agreed upon between the assignor and the assignee.
[ترجمه گوگل]قیمت واگذاری اوراق قرضه شرکت باید بین واگذارنده و واگذارنده توافق شود
[ترجمه ترگمان]قیمت واگذاری اوراق قرضه شرکت باید بین the و وکیل مورد توافق قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adequate proof covers, but is not bound to, any autograph appearing from the assignor and advertence that the assignment has taken papplique.
[ترجمه گوگل]گواه کافی پوشش می‌دهد، اما ملزم به آن نیست، هر خودکاری که از تخصیص‌دهنده ظاهر می‌شود و اعلام می‌کند که انتساب پاپپلیک گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]پوشش کافی و کافی وجود ندارد، اما با هر گونه رونمایی از assignor و advertence که این تکلیف papplique را به خود اختصاص داده است، محدود نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Until the obligor accepts a notice of the assignment from either the assignor or the assignee, it is absolved by paying the assignor.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که متعهد اخطاریه واگذاری یا واگذارنده را نپذیرد، با پرداخت وجه واگذارنده ساقط می شود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که obligor یک اعلان مربوط به ماموریت یا وکیل را بپذیرد، از پرداخت the تبرئه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقال دهنده (اسم)
assignor, transferor, transmitter, transporter

حواله دهنده (اسم)
assignor

واگذار کننده (اسم)
assignor

تخصصی

[حقوق] واگذار کننده، محیل، انتقال دهنده

انگلیسی به انگلیسی

• person who assigns, person who allots or apportions

پیشنهاد کاربران

بپرس