aside

/əˈsaɪd//əˈsaɪd/

معنی: صحبت تنها، جداگانه، بکنار، گذشته از، بیک طرف، در خلوت
معانی دیگر: در یک کنار، به یک طرف، کنار (گذاشتن)، به کنار، صرفنظر از، (در نمایش) حرف های هنرپیشه که حضار می شنوند ولی سایر بازیگران روی صحنه نمی شنوند، (نویسندگی) حاشیه رفتن، ضمن داستان گویی خواننده را مخاطب قرار دادن، جدا از دیگران

بررسی کلمه

قید ( adverb )
عبارات: aside from
(1) تعریف: on the side; toward the side.

- He stood aside.
[ترجمه گوگل] کناری ایستاد
[ترجمه ترگمان] او کنار ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He moved aside.
[ترجمه گوگل] به کناری رفت
[ترجمه ترگمان] او به کناری رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: away or to a separate place.

- She took him aside.
[ترجمه گوگل] او را به کناری برد
[ترجمه ترگمان] او را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: out of one's thoughts.

- Put your grief aside.
[ترجمه گوگل] غم و اندوه خود را کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان] grief را کنار بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in reserve or apart.

- It's wise to lay money aside.
[ترجمه گوگل] عاقلانه است که پول را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان] عاقلانه است که پول را کنار بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a comment made by an actor's character on stage that is heard by the audience but not, supposedly, by other characters.

- In an aside, the hero whispers, "I will hide now and listen to these men devise their treacherous scheme."
[ترجمه گوگل] در کنار، قهرمان زمزمه می کند: "الان پنهان می شوم و به این مردها گوش می دهم که نقشه خیانتکارانه خود را طراحی می کنند "
[ترجمه ترگمان] قهرمان می گوید: \" من اکنون پنهان خواهم شد و به این مردان گوش خواهم داد که نقشه treacherous را طرح ریزی می کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a departure from the main point in a speech or discussion.

- She mentioned as an aside that she would be going on vacation the following week.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک نکته اشاره کرد که هفته بعد به تعطیلات خواهد رفت
[ترجمه ترگمان] او به این موضوع اشاره کرد که هفته آینده به تعطیلات خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. aside from ali, everyone came late
به جز علی همه دیر آمدند.

2. aside from sports, what else are you interested in?
به غیر از ورزش به چه چیز دیگری علاقمندی ؟

3. aside from the first few chapters, his book is chaff
به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.

4. aside from
1- به جز،به استثنای

5. (all) joking aside . . .
از شوخی گذشته. . .

6. brush aside (or away)
1- کنار زدن،جاروب کردن 2- اهمیت ندادن

7. cast aside (or away)
دور انداختن،ول کردن

8. lay aside
1- کنار گذاشتن 2- ذخیره کردن،اندوختن

9. put aside (or by)
1- ذخیره کردن،برای روز مبادا گذاشتن،اندوختن 2- دور انداختن،دل کندن

10. set aside
1- رجوع شود به: 2 set apart- رد کردن،مردود شمردن،کنار زدن 3- فسخ کردن،باطل کردن

11. batool thrust aside our advice
بتول پند ما را نپذیرفت.

12. she brushed aside the hair from her eyes
موها را از جلو چشمانش پس زد.

13. brush (sweep) aside
رد کردن،انکار کردن

14. put (set) aside
کنار گذاشتن،صرفنظر کردن

15. step (move) aside
کنار رفتن،کناره گیری کردن

16. take someone aside
کسی را (برای مذاکره یا پند و غیره) به کناری کشیدن

17. put this book aside for me
این کتاب را برایم کنار بگذارید.

18. wolves had nosed aside some of the rocks
گرگ ها مقداری از سنگ ها را با پوزه کنار زده بودند.

19. bulldozers pushed the snow aside
بولدوزرها برف را کنار زدند.

20. they shunted the parents aside and talked to the children directly
آنها والدین را کنار زدند و مستقیما با بچه ها صحبت کردند.

21. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.

22. a few minutes will be set aside for individual devotion
چند دقیقه به نیایش فردی اختصاص داده خواهد شد.

23. the earthquake caused people to set aside private animosities
زلزله موجب شد که مردم دشمنی های شخصی را کنار بگذارند.

24. tears welled up in his eyes and he brushed them aside with his handkerchief
اشک در چشمانش جمع شد و او با دستمال آن را پاک کرد.

25. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

26. Stand aside, please, and let these people pass.
[ترجمه گوگل]لطفا کنار بایستید و بگذارید این افراد بگذرند
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم کنار بایستید و بگذارید این مردم بگذرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Let's put it aside and have a rest.
[ترجمه گوگل]بگذار کنار و استراحت کنیم
[ترجمه ترگمان]بگذار آن را کنار بگذاریم و استراحت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I've been setting aside a few pounds each week.
[ترجمه گوگل]من هر هفته چند پوند کنار گذاشته ام
[ترجمه ترگمان]هر هفته چند کیلویی را کنار می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He's put aside a tidy sum for his retirement.
[ترجمه گوگل]او یک مبلغ منظم برای بازنشستگی خود کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]مبلغی را هم برای بازنشستگی خودش کنار گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Let's put our differences aside and make a fresh start.
[ترجمه گوگل]بیایید اختلافاتمان را کنار بگذاریم و شروعی تازه داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]بیایید تفاوت ها را کنار بگذاریم و شروع تازه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحبت تنها (اسم)
aside

جداگانه (قید)
aside

بکنار (قید)
ashore, aside

گذشته از (قید)
aside

بیک طرف (قید)
away, aside

در خلوت (قید)
aside

تخصصی

[ریاضیات] صرف نظر از

انگلیسی به انگلیسی

• actor's line directed at an audience and apparently not heard by the other actors
to the side, on the side; except, besides
if you move something aside, you move it to one side of you.
if you move aside, you get out of someone's way.
if you put a problem, feeling, or suggestion aside, you reject it or ignore it because you do not think that it is important.
if you set something such as money aside, for a particular purpose, you save it and do not use it for any other purpose.
if you take someone aside, you take them away from a group of people in order to deal with them in private.
an aside is a remark or comment that is not directly connected with what you are saying or writing.
aside from means the same as apart from.

پیشنهاد کاربران

کنار / به کنار
مثال: He put the book aside and went to bed.
او کتاب را کنار گذاشت و به رختخواب رفت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
کنار، به کنار
He put the book aside and stood up.
او کتاب را به کنار گذاشت و ایستاد.
He laid aside his book and went to answer the phone
کتابش رو کنار گذاشت و رفت تا به تلفن جواب دهد
کنار ، به کنار
She stepped aside to let them pass
او کنار ایستاد که بهشون اجازه بده بگذرن
aside ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: کنارگویی
تعریف: جملاتی که یک شخصیت بر روی صحنه بیان می کند به طوری که تماشاگران متوجه آن بشوند، ولی، بنا بر قراردادهای تئاتری، شخصیت های دیگر صحنه متوجه آن نشوند
?Would you please step aside
یعنی، میشع برید کنار؟
تو کلاس زبان وقتی کسی جلو تخته وایستاده استفاده میشه. ولی در کل هر جا ک مانع رفتو آمد و دید باشع میشع استفاده کرد.
a. to. z_english
برکنار، به کنار
به غیر از
کنار

در حاشیه چیزی
مثلا در حاشیه کتاب
تخصیص دادن - جداگانه
Comment
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس