artefact

/ˈɑːrtɪfækt//ˈɑːtɪfækt/

معنی: مصنوع، محصول مصنوعی
معانی دیگر: املای انگلیسی: artifact

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of artifact.

جمله های نمونه

1. In museum culture the original physical artefact is venerated at the expense of a replica, duplicate, reconstruction, or hologram.
[ترجمه گوگل]در فرهنگ موزه، مصنوعات فیزیکی اصلی به قیمت یک ماکت، کپی، بازسازی یا هولوگرام مورد احترام قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ موزه، محصول فیزیکی اصلی به قیمت یک کپی، تکثیر، بازسازی، یا hologram تقدیس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On one artefact from Nevada, for instance, Newman has identified big cat, sheep, bison and bear blood residues.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، نیومن در یک اثر هنری از نوادا، بقایای خون گربه، گوسفند، گاومیش کوهان دار بزرگ و خرس را شناسایی کرده است
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در یک محصول از نوادا، نیومن یک گربه بزرگ، گوسفند، گاومیش آبی هندی را شناسایی کرده است و باقی مانده های خون را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In objectification, the artefact appears to be instrumental in linking these major processes of abstraction and specificity.
[ترجمه گوگل]در عینیت‌سازی، به نظر می‌رسد که مصنوع در پیوند دادن این فرآیندهای اصلی انتزاع و ویژگی مؤثر است
[ترجمه ترگمان]در ابژه سازی، به نظر می رسد که این محصول ابزاری برای پیوند دادن این فرآیندهای مهم انتزاع و اختصاصی بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An artefact from the past can be used to engage interest and awaken curiosity.
[ترجمه گوگل]یک مصنوع از گذشته می تواند برای جلب علاقه و بیدار کردن حس کنجکاوی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک محصول از گذشته می تواند برای جلب علاقه و تحریک حس کنجکاوی به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An individual using and being buried with an artefact of, ultimately, Continental type was a person of Germanic origin.
[ترجمه گوگل]فردی که از یک مصنوع از نوع قاره‌ای استفاده می‌کرد و با آن دفن می‌شد، فردی ژرمنی بود
[ترجمه ترگمان]یک فرد با استفاده و دفن با یک محصول از محصول، در نهایت، فرد از تبار ژرمنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It may be at least partly an artefact of the methodology used to assign speakers to social classes.
[ترجمه گوگل]ممکن است حداقل تا حدی مصنوع روش شناسی مورد استفاده برای اختصاص سخنرانان به طبقات اجتماعی باشد
[ترجمه ترگمان]این محصول ممکن است حداقل تا حدودی یک محصول از روش بکاررفته برای تعیین speakers به کلاس های اجتماعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the survival of certain types of artefact is as much the result of various factors prior to burial as to post-depositional processes.
[ترجمه گوگل]با این حال، بقای انواع خاصی از مصنوعات به همان اندازه که نتیجه عوامل مختلف قبل از دفن است و فرآیندهای پس از رسوب گذاری است
[ترجمه ترگمان]با این حال، بقا انواع خاصی از این محصول نتیجه عوامل مختلفی قبل از دفن به عنوان فرایندهای پس پردازش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But there's just about every artefact from the past on sale.
[ترجمه گوگل]اما تقریباً تمام آثار باستانی از گذشته در فروش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما در مورد هر شی ای که از گذشته فروش بوده، وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The image is an artefact, one made by an outsider.
[ترجمه گوگل]تصویر یک مصنوع است که توسط یک فرد خارجی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این تصویر یک محصول است که توسط یک بیگانه ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tommy DeVito : what do you mean, you artefact I talk? What?
[ترجمه گوگل]تامی دویتو: منظورت چیه، ای مصنوع که من صحبت می کنم؟ چی؟
[ترجمه ترگمان]منظورت \"تامی DeVito\" - ه منظورت چیه که من حرف می زنم؟ چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's an ancient artefact, probably made by the other alien race.
[ترجمه گوگل]این یک مصنوع باستانی است که احتمالاً توسط نژاد بیگانه دیگر ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این یک شی باستانی است که احتمالا توسط دیگر نژاد بیگانه ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it arises as an artefact of the ability to build fictive worlds.
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک مصنوع از توانایی ساخت جهان های خیالی به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]اما آن به عنوان یک محصول از توانایی ایجاد جهان های موازی ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The true dimensions of the artefact may be determined by measuring it with a probe mounted on an articulating probe head in which the axes of the articulating probe head are locked.
[ترجمه گوگل]ابعاد واقعی مصنوع را می توان با اندازه گیری آن با یک کاوشگر نصب شده بر روی سر پروب مفصلی که در آن محورهای سر پروب مفصلی قفل شده است، تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]ابعاد واقعی این محصول ممکن است با اندازه گیری آن با یک کاوشگر بر روی سر probe مشخص که در آن محور سره ای probe روشن قفل شده اند، تعیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Django: This is artefact things are. You slope modify nature.
[ترجمه گوگل]جانگو: این مصنوع است شما شیب طبیعت را تغییر می دهید
[ترجمه ترگمان]Django: این اشیا متعلق به آن هستند شما باید طبیعت را اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصنوع (اسم)
artefact, artifact, piece of art, work of art

محصول مصنوعی (اسم)
artefact, artifact

انگلیسی به انگلیسی

• tool; object; man made object (often referring to primitive tools)
an artefact is an ornament, tool, or other object made by a human being.

پیشنهاد کاربران

artefact of
ناشی از - در نتیجه ( دخالت انسانی و نه امری طبیعی )
دست ساخته انسان در طول تاریخ
✅شیء یا ابزار تاریخی و باستانی
✅عتیقه تاریخی
?Do you think museums are important
- Though I’m not really a fan of museums, it’s quite impossible to deny the importance of these places. They hold all forms of evidence of a country’s historical development, such as artefacts⭐ or documents… you name it. Besides, what makes museums very special to our society, in my opinion, is the way they teach us to have gratitude and appreciation for things that happened in our country in the past
...
[مشاهده متن کامل]

something observed in a scientific investigation or experiment that is not naturally present but occurs as a result of the preparative or investigative procedure
مصنوعی.
دست افزار، دست ساخته
محصول، وسیله، ابزار، شی، دست ساخت، دست ساز
شی ای که در گذشته ساخته شده و ارزش تاریخی داشته باشد
شیء تاریخی، شیء باستانی، عتیقه
درستنما ( به انگلیسی: Artifact ) به هر گونه خطایی در تصویرگیری یا پردازش تصاویر در علوم عکس برداری گویند

بپرس