arrogant

/ˈerəɡənt//ˈærəɡənt/

معنی: خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردنفراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین
معانی دیگر: خود بزرگ بین، بلندپرواز، بادسر، گستا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: arrogantly (adv.)
(1) تعریف: having an attitude of inflated self-importance; haughty.
مترادف: egotistic, haughty, self-important
متضاد: humble, meek, modest
مشابه: cavalier, conceited, domineering, lofty, overbearing, overconfident, overweening, pompous, pretentious, proud, self-assured, stuck-up, supercilious, uppity, vain

- These wealthy and arrogant foreigners had lived in the country for years without attempting to learn a word of the native language.
[ترجمه گوگل] این خارجی های متمول و متکبر سال ها در کشور زندگی می کردند بدون اینکه حتی یک کلمه از زبان مادری یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان] این افراد ثروتمند و گستاخ سال ها بدون تلاش برای یادگیری یک کلمه از زبان مادری، در این کشور زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to such an attitude.
مترادف: imperious, overbearing, presumptuous, supercilious
متضاد: modest
مشابه: cavalier, contemptuous, disdainful, domineering, high-handed, insolent, lordly, pompous, scornful, superior

- The spoiled young prince was noted for his arrogant behavior.
[ترجمه .....] شاهزاده جوان لوس به دلیل رفتار متکبرانه خود مورد توجه قرار گرفت
|
[ترجمه گوگل] شاهزاده جوان لوس به خاطر رفتار متکبرانه اش مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این شهریار جوان فاسد به خاطر رفتار arrogant معروف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was arrogant and would not heed the elders' advice
او گردن فراز بود و به پند پیران گوش فرا نمی داد.

2. I found him arrogant and rude.
[ترجمه مهدی] من اون رو مغرور و بی ادب پیدا کردم
|
[ترجمه امیر] از نظر من او بی ادب و مغرور است
|
[ترجمه شاهرخ] متوجه شدم که گستاخ و متکبر است
|
[ترجمه سحر] من کسی که مغرور و گستاخ بود پیدا کردم.
|
[ترجمه گوگل]من او را مغرور و بی ادب یافتم
[ترجمه ترگمان]او را گستاخ و گستاخ یافته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her arrogant behaviour on court psyched her opponent completely.
[ترجمه گوگل]رفتار متکبرانه او در زمین حریف او را کاملاً روان کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار متکبرانه او در دادگاه به طور کامل حریف را گرفتار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That boy's too arrogant by half.
[ترجمه مهرناز] آن پسر نصفش غرور هست
|
[ترجمه گوگل]آن پسر تا حد نصف بیش از حد مغرور است
[ترجمه ترگمان]اون پسر به اندازه نصف arrogant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is she aloof and arrogant or just shy?
[ترجمه گوگل]آیا او گوشه گیر و متکبر است یا فقط خجالتی است؟
[ترجمه ترگمان]اون گوشه گیر و مغرور یا فقط خجالتیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was so arrogant.
[ترجمه گوگل]خیلی مغرور بود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی گستاخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He gave an arrogant sneer.
[ترجمه گوگل]پوزخندی متکبرانه زد
[ترجمه ترگمان]او پوزخندی زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's so arrogant, he thinks he knows all the answers.
[ترجمه anisa] او خیلی مغرور است و فکر میکنند ک جواب همهی اینها را می داند
|
[ترجمه ناشناس] او خیلی مغرور است و فکر می کند که تمام جواب ها را بلد است
|
[ترجمه گوگل]او خیلی مغرور است که فکر می کند همه جواب ها را می داند
[ترجمه ترگمان]او خیلی متکبر است و فکر می کند که تمام جواب ها را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His arrogant behaviours on court psyched his opponent out completely.
[ترجمه گوگل]رفتارهای متکبرانه او در زمین، حریفش را کاملاً روانی کرد
[ترجمه ترگمان]رفتارهای متکبرانه او در دادگاه به طور کامل حریف را گرفتار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John Steed was an arrogant, swaggering young man.
[ترجمه گوگل]جان استید یک مرد جوان مغرور و متکبر بود
[ترجمه ترگمان]جان Steed جوان مغرور و مغرور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She found him arrogant and domineering.
[ترجمه گوگل]او را مغرور و مسلط یافت
[ترجمه ترگمان]او را مغرور و سلطه جو یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His manner is supercilious and arrogant.
[ترجمه گوگل]روش او غرورآمیز و متکبرانه است
[ترجمه ترگمان]رفتارش گستاخ و مغرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is not only arrogant but also selfish.
[ترجمه گوگل]او نه تنها مغرور است بلکه خودخواه نیز هست
[ترجمه ترگمان]او نه تنها مغرور بلکه خودخواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's an arrogant little twit!
[ترجمه گوگل]او یک توئیت کوچک مغرور است!
[ترجمه ترگمان]اون یه احمق گستاخ احمقه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

متکبر (صفت)
perky, arrogant, proud, haughty, conceited, swaggering, imperious, assuming, assumptive, disdainful, high-handed

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

گستاخ (صفت)
indecent, wanton, presumptuous, rude, perky, bold, forward, insolent, impudent, unshaped, unshapen, arrogant, presumptive, brash, unabashed, immodest, barefaced, flippant, malapert, cheeky, pert, impertinent, bold-faced, jaunty, flip, tumorous, lippy, peart, venturous

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

پرنخوت (صفت)
arrogant

گردن فراز (صفت)
arrogant

پر افاده (صفت)
arrogant, haughty, snobbish, snobby, snooty, cocksure

برتن (صفت)
arrogant, proud, prideful

پر از باد غرور (صفت)
arrogant

عظیم (صفت)
great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

غراب (صفت)
insolent, arrogant, haughty

غره (صفت)
arrogant, proud, cocksure

خود بین (صفت)
presumptuous, vain, arrogant, egocentric, smug, assuming, bumptious, stuck-up

انگلیسی به انگلیسی

• conceited, haughty, proud
someone who is arrogant behaves in a proud, unpleasant way because they believe they are more important than other people.

پیشنهاد کاربران

مُدَمَّغ
پُرمدّعا، متکبر، مغرور
Arrogant = Smug
پر افاده، از خود راضی، خود برتر بین
Narcissist
از خود راضی بودن اگه خیلی شدید بشه که تبدیل به اختلال روانی بشه میشه این
Selfish
کسی که همه چیو واسه خودش میخواد ( ثروت، افتخار، شهرت و . . . )
Confident
آدم با اعتماد به نفس که عزت نفسش مثل Smug زننده نیست.
لانگمن دیکشنری : مغرور
Proud in a rude way
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : arrogance
✅️ صفت ( adjective ) : arrogant
✅️ قید ( adverb ) : arrogantly
arrogant
به نِگَر می رِسَد با واژه یِ پارسیِ " اَرغَنده یا اَرغُنده یا اَرُغَنده " که به سورِش هایِ گوناگون آگاشته ( ثَبت ) شُده رَپت داشته باشَد که نیاز به پَژوهِشِ زَبان شِناسی دارَد .
مغرور ، از خود راضی، خودبین و. . . . .
همچنین: smug, cocky
? Why you so arrogant with everyone : چرا با همه مشکل داری؟ - چرا نسبت به همه گستاخ و بی ادب و خشمگین هستی و به دیگران احترام نمیزاری؟؟؟
I have always said that animals are more human than human beings themselves, and if we took the time to sop and listen to them and try to understand them as creatures in their own right they could teach us a lot about ourselves. sadly we as a species are too arrogant to see this : من همیشه گفته ام که حیوانات بیشتر از خود انسان ها انسان هستند و اگر وقت بگذاریم و به آنها گوش دهیم و سعی کنیم آنها را به عنوان موجوداتی درک کنیم، می توانند چیزهای زیادی در مورد خودمان به ما بیاموزند. متأسفانه ما به عنوان یک گونه بیش از حد مغرور هستیم که نمی توانیم این را ببینیم
...
[مشاهده متن کامل]

Arrogant : خود گوز پندار - خود شاخ بین - خود بزرگ بین - مغرور و متکبر ( adj )
Arrogance : خود بزرگ پنداری - تکبر - غرور ( noun )
🔴معنی انگلیسی arrogant میشه :
[more arrogant; most arrogant] : having or showing the insulting attitude of people who believe that they are better, smarter, or more important than other people : having or showing arrogance
an arrogant young attorney
She's first in her class, but she's not arrogant about it.
an arrogant remark/attitude
ar�ro�gant�ly adverb
She arrogantly dismissed their claims.
کسی که فکرش اینطوریه که من از بقیه باهوش تر، زیباتر، مهمتر و بهترم در کل و اینو توی رفتارش هم نشون میده به بقیه.
🔴 Arrogance :
an insulting way of thinking or behaving that comes from believing that you are better, smarter, or more important than other people
[noncount]
Her arrogance has earned her a lot of enemies.
We were shocked by the arrogance of his comments.
[singular]
They have an arrogance about them. [=there is something in their behavior that seems arrogant]
تفکر زننده ای که بهت میگه " آره، تو از همه بهتر و مهمتری و بقیه زیر تو هستن "
نزدیک ترین synonym برای این کلمه to proud و boast full هستند
از خود راضی
بی ادبانه رفتار کردن
Syn : big headed خیلی مغرور
آرزومند، بلند پرواز
خودپرست، مستکبر
متکبر
خودخواه، کسی که خودش رو بالاتر از همه می دونه مانند ترامپ
Thinging you are better than other
متکبــر
خودخواه کسی که از خودش خیلی تعریف می کنه
مغرور ، خود شیفته و خودپسند
روی R_R بنفش رنگ نظرم کلیک کنین مر30
پر رو 🤐
داشتن یا نشان دادن یک احساس اغراق آمیز از اهمیت و یا توانایی های خود.
was he an arrogant guy ?

خودشیفته
خودخواه
متکبر، خودستا
خود پسند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس