around the clock


بیست و چهار ساعته، در تمام ساعات، شب و روز، رجوع شود به: round the clock

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: through all twenty-four hours; without stopping; tirelessly.
مترادف: night and day, nonstop
مشابه: constantly

- She sat by his bedside around the clock.
[ترجمه گوگل] شبانه روز کنار تخت او نشسته بود
[ترجمه ترگمان] نزدیک ساعت کنار تختش نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Music pounds from the television around the clock.
[ترجمه گوگل]موسیقی شبانه روزی از تلویزیون پخش می شود
[ترجمه ترگمان]صدای موسیقی از تلویزیون به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If White wanted Black to be watched around the clock, he would have hired two or three men, not one.
[ترجمه گوگل]اگر وایت می‌خواست سیاه‌پوست را شبانه‌روز تماشا کنند، دو یا سه مرد را استخدام می‌کرد، نه یک نفر
[ترجمه ترگمان]اگر وایت می خواست به لک به حدود ساعت نگاه کند، دو یا سه نفر را استخدام می کرد، نه یک نفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Work will continue around the clock for the next seven months.
[ترجمه علی هرایینی] پروژه تا هفت ماه آینده بصورت شبانه روزی خواهد بود
|
[ترجمه گوگل]کار برای هفت ماه آینده به صورت شبانه روزی ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]کار در حدود ساعت برای هفت ماه آینده ادامه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So the ozone resides around the clock, with an exposure time much longer up here than on the valley floor.
[ترجمه گوگل]بنابراین اوزون در تمام ساعات شبانه روز باقی می‌ماند و زمان نوردهی در اینجا بسیار بیشتر از کف دره است
[ترجمه ترگمان]بنابراین اوزون در اطراف ساعت ساکن است و زمان نوردهی بیشتر از کف دره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That many trips around the clock means each minute hand has traveled the equivalent of 677 miles.
[ترجمه گوگل]این که بسیاری از سفرهای شبانه روزی به این معنی است که هر دقیقه عقربه معادل 677 مایل را طی کرده است
[ترجمه ترگمان]آن سفره ای متعدد در اطراف ساعت به این معنی است که هر یک از این مسافرت ها معادل ۶۷۷ هزار کیلومتر را طی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company worked around the clock to repair the problem.
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور شبانه روزی برای تعمیر این مشکل کار می کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت حدود ساعت کار کرد تا مشکل را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A houseful of people watched me around the clock, which only made me more determined.
[ترجمه گوگل]جمعی از افراد خانه دار شبانه روز مرا تماشا می کردند، که فقط مصمم ترم کرد
[ترجمه ترگمان]یک خانه پر از مردم من را در اطراف ساعت نگاه می کرد که مرا بیشتر مصمم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has volleyball, softball, concerts, and art shows around the clock.
[ترجمه گوگل]والیبال، سافت بال، کنسرت و نمایش های هنری شبانه روزی دارد
[ترجمه ترگمان]این فیلم والیبال، سافت بال، کنسرت ها و هنر را در حدود ساعت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The emergency telephone lines operate around the clock.
[ترجمه گوگل]خطوط تلفن اضطراری به صورت شبانه روزی کار می کنند
[ترجمه ترگمان]خطوط تلفن اضطراری در حدود ساعت کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The modification work continues around the clock.
[ترجمه گوگل]کار اصلاح شبانه روز ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]کار اصلاح در حدود ساعت ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From then on, it was working around the clock with tons of gear filling 3 huge lorries.
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، شبانه روز با هزاران دنده کار می کرد که 3 کامیون بزرگ را پر می کرد
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، با پر کردن سه کامیون بزرگ در حدود ساعت کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Online stores are open around the clock.
[ترجمه گوگل]فروشگاه های آنلاین به صورت شبانه روزی باز هستند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های آنلاین در اطراف ساعت باز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A thirty-strong team has worked around the clock since midnight last Saturday to build the stage and tiered seating for the production.
[ترجمه گوگل]یک تیم 30 نفره از نیمه شب شنبه گذشته به طور شبانه روزی کار کرده اند تا صحنه و صندلی های طبقه بندی شده را برای تولید بسازند
[ترجمه ترگمان]یک تیم سی و سی قوی از نیمه شب گذشته در حدود ساعت کار کرده است تا صحنه را بسازد و برای تولید گام بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was on planes or e-mail around the clock, seven days a week.
[ترجمه گوگل]هفت روز هفته شبانه روز در هواپیما یا ایمیل بودم
[ترجمه ترگمان]من هفت روز در هفته در هواپیما یا ایمیل بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Around the colck
All day all night
۲۴ ساعته
شبانه روزی
هر ساعتی از شبانه روز
دم به ساعت
همیشگی
بدون توقف
بی وقفه
پیوسته
شبانه روزی ، 24/7
Continuously, without a break
تمام وقت
فول تایم
بیست و چهارساعته
[محاوره] بیست و چهاری
یکسره و بی وقفه
شبانه روزی
شب و روز
همیشه ی خدا، مُدام
شبانه روزی

بپرس