argumentative

/ˌɑːrɡjəˈmentətɪv//ˌɑːɡjuˈmentətɪv/

معنی: استدلالی، منطقی، جدلی
معانی دیگر: اهل بحث و جدل، وابسته به بحث و جدل، استدلالی (argumentive هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: argumentatively (adv.)
• : تعریف: given to argument, debate, or violent clashes of opinion, often without cause; contentious.
مترادف: contentious, controversial, litigious, quarrelsome
مشابه: cantankerous, combative, contradictory, obstinate

- They were an argumentative couple, but they always seemed to work things out in the end.
[ترجمه سونيا] انها یک زن و شوهر منطقی بودند، اما به نظر میرسید همیشه کارهارادر پایان انجام میدادند.
|
[ترجمه گوگل] آن‌ها زوجی مشاجره‌ای بودند، اما به نظر می‌رسید که همیشه در نهایت همه چیز را حل می‌کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک زوج منطقی بودند، اما همیشه به نظر می رسید که در آخر کار کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is irritable and argumentative
او بد خلق و جدلی است.

2. You're in an argumentative mood today!
[ترجمه سیس] امروز بداخلاقی!
|
[ترجمه گوگل]امروز در حالت بحث و جدل هستید!
[ترجمه ترگمان]امروز حوصله بحث و جدل داری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everyone in the family was argumentative.
[ترجمه گوگل]همه اعضای خانواده بحث و جدل بودند
[ترجمه ترگمان]همه افراد خانواده جر و بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He quickly becomes argumentative after a few drinks.
[ترجمه گوگل]او پس از چند نوشیدنی به سرعت مشاجره می شود
[ترجمه ترگمان]او به سرعت بعد از چند نوشیدنی جر و بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His argumentative gifts as a popular orator attracted crowds willing to pay a penny or two to hear him.
[ترجمه گوگل]هدایای استدلالی او به عنوان یک سخنور محبوب، جمعیتی را جذب می کرد که حاضر بودند یکی دو پنی برای شنیدن او بپردازند
[ترجمه ترگمان]استعداد مباحثه او به عنوان یک سخنران معروف، مردمی را جذب می کرد که مایل به پرداخت یک یا دو پول سیاه به او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Quarrels of the argumentative type increased with age.
[ترجمه گوگل]نزاع از نوع استدلالی با افزایش سن بیشتر شد
[ترجمه ترگمان]Quarrels این نوع استدلالی با گذشت زمان افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't be so argumentative.
[ترجمه گوگل]اینقدر بحث و جدل نباش
[ترجمه ترگمان]این قدر بحث و بحث نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He, however, is becoming increasingly petulant and argumentative, playing scrum-half like a thwarted 15-year-old on the netball court.
[ترجمه گوگل]با این حال، او به طور فزاینده‌ای بداخلاق و بحث‌برانگیز می‌شود و مانند یک نوجوان 15 ساله خنثی‌شده در زمین نت‌بال بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، او به طور فزاینده ای کج خلق و جدل آمیز می شود و مثل یک مهاجم ۱۵ ساله مهاجم در دادگاه netball بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A rhetorical approach would point directly at the argumentative nature of racist discourse.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد بلاغی مستقیماً به ماهیت استدلالی گفتمان نژادپرستانه اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد بدیع به طور مستقیم به ماهیت استدلالی گفتمان نژادپرستانه اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These elements are mainly distributed in the argumentative or lyric writings, while the narrative writings are completely made up of unparallel sentences.
[ترجمه گوگل]این عناصر عمدتاً در نوشته‌های استدلالی یا غزلی توزیع می‌شوند، در حالی که نوشته‌های روایی کاملاً از جملات بی‌نظیر تشکیل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]این عناصر عمدتا در نوشته های argumentative یا lyric توزیع شده اند، در حالی که نوشته های روایی به طور کامل از جملات unparallel ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Argumentative and Wang Yingxia time in more readers than they read Yu.
[ترجمه گوگل]استدلالی و زمان وانگ Yingxia در خوانندگان بیشتر از آنها یو
[ترجمه ترگمان]Argumentative و وانگ Yingxia در خوانندگان بیشتری نسبت به خواندن یو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Without sounding accusatory or argumentative, let your employer know about the successes you’ve had since you’ve been at your current position.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه به نظر اتهامی یا بحث برانگیز به نظر بیایید، به کارفرمای خود در مورد موفقیت هایی که از زمانی که در موقعیت فعلی خود بوده اید آگاه کنید
[ترجمه ترگمان]بدون در نظر گرفتن اتهامی و یا مشاجره، اجازه دهید کارفرما درباره موفقیت هایی که از زمانی که در موقعیت فعلی خود بوده اید، بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's quite opinionated and very argumentative.
[ترجمه گوگل]او کاملا متفکر و بسیار بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]کاملا opinionated است و خیلی هم منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استدلالی (صفت)
adductive, discursive, argumentative, logical, logistic, ratiocinative, syllogistic

منطقی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, logical, logistic, rational

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

انگلیسی به انگلیسی

• polemic, contentious, fond of arguing
someone who is argumentative is always ready to disagree.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : argue
✅️ اسم ( noun ) : argument / argumentation
✅️ صفت ( adjective ) : arguable / argumentative
✅️ قید ( adverb ) : arguably / argumentatively
مجادله گر
ستیزه جو، اهل بحث و جدل
برابر فارسی : ستیزه جو
برابر انگلیسی : quarrelsome
مشاجره جویی
اشاره به کسی که بدخلق است و به دنبال بهانه ای برای دعوا می گردد
مشاجره گر
بحث برانگیز
کسی که اهل بحث و جدل است
جدال آفرین ( بحث رو به جدال و بگو مگو کشاندن )

بپرس