arch

/ˈɑːrt͡ʃ//ɑːt͡ʃ/

معنی: قوس، کمان، طاق، فریبنده، ناقلا، شیطان، اصلی، بشکل قوس یاطاق دراوردن
معانی دیگر: پیشوند: اصلی، عمده، بزرگ (در ساختن عناوین هم به کار می رود)، اعظم، ابر [archenemy و archduke]، تاق (ضربی) زدن، دارای تاق منحنی کردن، منحنی کردن، قوسی شکل کردن، هر چیز قوس مانند، قوس کف پا، (معماری)، تاق قوسی، طاق نما، تاق سردرها و غیره، ساختمان دارای تاق ضربی، نیم دایره، هلال، زرنگ، محیل، بازیگوش، شوخ، adj : ناقلا، موذی، رئیس
arch_
پسوند: حکمران، سالار

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: leader; ruler.

- patriarch
[ترجمه گوگل] پدرسالار
[ترجمه ترگمان] بطرک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: principal; main.

- archbishop
[ترجمه گوگل] اسقف اعظم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- architect
[ترجمه گوگل] معمار
[ترجمه ترگمان] معمار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extreme.

- arch-conservative
[ترجمه گوگل] محافظه کار
[ترجمه ترگمان] arch - محافظه کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: original.

- archetype
[ترجمه گوگل] الگو، نمونه اولیه
[ترجمه ترگمان] طرح اصلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a structural element, usu. of masonry, that is curved and used to span an open space such as a door.
مترادف: archway
مشابه: doorway, span, vault

- The ancient Romans introduced the use of arches in buildings and other structures.
[ترجمه گوگل] رومیان باستان استفاده از طاق را در ساختمان ها و سایر سازه ها معرفی کردند
[ترجمه ترگمان] رومیان باستان استفاده از طاق ها را در ساختمان ها و سازه های دیگر معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Could the Romans have imagined that their arches would become the symbol for a fast-food restaurant chain?
[ترجمه گوگل] آیا رومی‌ها می‌توانستند تصور کنند که طاق‌هایشان به نمادی برای رستوران‌های زنجیره‌ای فست فود تبدیل شود؟
[ترجمه ترگمان] آیا رومیان تصور کرده بودند که طاق های آن ها نماد یک رستوران فست فود خواهند بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an object or structure that resembles such an element.
مترادف: archway, vault
مشابه: arc, bend, camber, curvature, curve

- Roses climb over the arch of the trellis.
[ترجمه گوگل] گل رز از طاق پرده بالا می رود
[ترجمه ترگمان] گل های سرخ روی تاق of بالا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Good shoes support the arches of the feet.
[ترجمه گوگل] کفش های خوب از قوس پا حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان] کفش های خوب از قوس های پا حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: arches, arching, arched
(1) تعریف: to span.
مترادف: bridge, span
مشابه: vault

- A bridge arched the river.
[ترجمه گوگل] پلی روی رودخانه قوسی داشت
[ترجمه ترگمان] یک پل روی رودخانه خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to form an arch or curve in.
مترادف: bend, curve
مشابه: camber

- The cat arched its back.
[ترجمه گوگل] گربه کمرش را قوس داد
[ترجمه ترگمان] گربه پشتش را خم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form an arch.
مترادف: arc
مشابه: bend, curve, vault

- The trees arched in the wind.
[ترجمه گوگل] درختان در وزش باد قوسی می گرفتند
[ترجمه ترگمان] درختان در باد خم می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: archly (adv.), archness (n.)
• : تعریف: mischievous or sly.
مترادف: knowing, mischievous, sly
مشابه: clever, designing, prankish, rascally, roguish, tricksy, tricky, wily

- an arch look in his direction
[ترجمه گوگل] یک قوس به سمت او نگاه می کند
[ترجمه ترگمان] یک نگاه شیطنت آمیزی به جهت او کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. arch villain
رذل بزرگ

2. arch bridge
پل قوسی،پل دارای تاق های ضربی (مثل سی و سه پل اصفهان)

3. an arch look
نگاه شوخ

4. mandibular arch
قوس فکی

5. plantar arch
قوس کف پا

6. proscenium arch
دهانه ی صحنه (که پرده از آن آویخته است)

7. victory arch
تاق نصرت

8. the cuspidation of an arch
برجسته کاری های روی سقف ضربی

9. the span of an arch
فراخنای تاق ضربی (فاصله ی از ستون به ستون)

10. to span a hall with an arch
روی تالار تاقی ضربی زدن

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twelve roads radiate from the Triumphal Arch.
[ترجمه گوگل]دوازده جاده از طاق پیروزی تابش می کند
[ترجمه ترگمان]دوازده جاده از طاق Triumphal عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The arch - criminal was kept solitary confinement.
[ترجمه گوگل]جنایتکار در سلول انفرادی نگهداری می شد
[ترجمه ترگمان] اون مجرم طاق دار بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The arch once stood alone at the entrance to the castle.
[ترجمه گوگل]طاق زمانی به تنهایی در ورودی قلعه قرار داشت
[ترجمه ترگمان]تاق باز در ورودی قلعه تنها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The arch bears the weight of the bridge above.
[ترجمه گوگل]طاق، وزن پل بالا را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]این طاق دارای وزن پلی است که در بالا قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The centre of Paris,the Arch of Triumph, rays out into twelve busy streets.
[ترجمه گوگل]مرکز پاریس، طاق پیروزی، به دوازده خیابان شلوغ تابیده می شود
[ترجمه ترگمان]مرکز پاریس، طاق پیروزی، در دوازده خیابان شلوغ راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوس (اسم)
bow, arc, arch, chord, archer

کمان (اسم)
bow, arc, arch, fiddlestick

طاق (اسم)
roof, tent, welkin, arch, vault, cupola, dome, odd number, big top, one piece

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

ناقلا (صفت)
clever, shrewd, sly, arch, smarty, astute

شیطان (صفت)
mischievous, arch, naughty, impish, maleficent, puckish, disobedient

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

بشکل قوس یاطاق دراوردن (فعل)
arch

تخصصی

[عمران و معماری] طاق - قوس
[زمین شناسی] کمان، قوس (زمین ریخت شناسی): کمان طبیعی
[معدن] تاق (نگهداری)

انگلیسی به انگلیسی

• vault, upward curve; entrance with a curved top, vaulted doorway
make arched, make vaulted, build an arch; be arched, be vaulted
shrewd, cunning, sly; chief, main, principal
chief, principal
an arch is a structure with a roof or top that curves upwards and is supported on either side by a pillar or wall.
when someone arches a part of their body, or when something arches, it forms a shape or line that curves upwards in the middle.
see also arched.
arch- combines with nouns that refer to people. the nouns formed in this way refer to people who are extreme representatives of whatever the original nouns refer to.

پیشنهاد کاربران

مقرب
از لحاظ پیشوندی معادل ( آرتا )
در پارسی باستان است
Arch of aorta:قوس سرخرگ آئورت
✅اجزاء واژگان پزشکی ( پیشوند، پسوند یا ریشه ) : ــarch ✅ معنی انگلیسی اجزاء: first ✅مثال انگلیسی از کاربرد اجزاء در پزشکی: menarch ✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: start of the menstrual periods
arch=anything curved
penis
example:
i bet i got bigger arch then u
● طاق، قوس
● قوس دادن، انحنا دادن
● مرموزانه
arch ( معماری و شهرسازی )
واژه مصوب: چَفته
تعریف: قوسی که ساخته شده باشد
someone who makes fun !!!!!
The baroness was arch, making playful asides to the townspeople; yet because they couldn't pick up on her dry humor, they thought her supercilious.
۱. قوس - انحنا - کمان - طاق
۲. به عنوان پیشوند معنی بزرگ و کبیر و اصلی میده
۳. به شکل قوس در آوردن - انحنا و قوس دادن
۴. مرموز - موذیانه
- Yazd's old buildings have arched roofs ساختمان های قدیمی یزد تاق ضربی دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

- mandibular arch قوس فکی
- plantar arch قوس کف پا
- arch villain رذل بزرگ
- Delilah smiled archly دلیله لبخند موزیانه ای زد.
- an arch look نگاه شوخ
توضیحات دیکشنری :
■ اسم
[count]
1 : a usually curved part of a structure that is over an opening and that supports a wall or other weight above the opening
2 : the raised area on the bottom of the foot that is formed by a curved section of
bones — see picture at foot
3 : something that has a curved shape
• There was a slight arch to her eyebrows.
• an arch in the cat's back
■ فعل
: to bend into the shape of an arch : curve
[ obj]
• She arched her arm/back/neck.
• The cat arched its back.
• She arched her eyebrows in surprise.
[no obj]
• A tree arches over the road.
• She arched backward to begin the exercise.
Other forms: arches; arched; arch�ing
▪ arched adjective
▪ the cat's arched back
▪ her arched eyebrows
arched ceilings/doorway/gateway/roof/windows

یزرگ
انعطاف پذیر
این کلمه از واژه ی هندی اروپایی پیشین h₂erkʷo ( حِرکوُ ) می آید. که در زبان آلمانی باستان آن arhwō ( ارهوو ) می باشد. که هر دو به معنی پیکان می باشد. در زبان آکدی آن را eršu ( اِرشو ) گویند که به معنی دانایی است. چیزی که باعث برتری نسبت به افراد دیگر می شود. که در معنای دیگر به معنای بزرگ می باشد. مثل archbishop که به معنای اسقف اعظم یا دانا است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس