arbitrament

/ɑːrˈbɪtrəmənt//ɑːˈbɪtrəmənt/

معنی: قدرت اتخاذ تصمیم، اختیار مطلق
معانی دیگر: داوری، حکمیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of arbitrating.

(2) تعریف: the final judgment of an arbitrator.

جمله های نمونه

1. The exactitude applies law in the arbitrament, is the key which insures to arbitrate quality.
[ترجمه گوگل]دقت اعمال قانون در داوری، کلیدی است که کیفیت داوری را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]در قانون in نیز صحت و درستی اعمال می شود که به کیفیت arbitrate اطمینان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, the reverse and not granted arbitrament are another important content of the judicial supervision.
[ترجمه گوگل]اما داوری معکوس و صادر نشده از دیگر مطالب مهم نظارت قضایی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، معکوس و عدم اعطای مجوز، محتوای بسیار مهم دیگری از نظارت قضایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Good judicial expertise system will affect law arbitrament with a active influence, which does not only help to realize justice, but also guarantee the quality of cases.
[ترجمه گوگل]سیستم کارشناسی خوب قضایی با نفوذ فعال بر داوری حقوقی تأثیر می گذارد که نه تنها به تحقق عدالت کمک می کند، بلکه کیفیت پرونده ها را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم تخصص قضایی خوب بر arbitrament قانون با نفوذ فعال تاثیر خواهد گذاشت، که نه تنها به تحقق عدالت کمک می کند، بلکه کیفیت موارد را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Arbitrament and other disputes of the intermediation, litigation. . . etc. solve a mechanism to compare, having a following advantage:The first, the candor second, voluntarily sex.
[ترجمه گوگل]داوری و سایر اختلافات میانجیگری، دعوی قضایی و غیره حل یک مکانیسم برای مقایسه، داشتن مزیت زیر: اول، صراحت دوم، رابطه جنسی داوطلبانه
[ترجمه ترگمان]arbitrament و دیگر مناقشات واسطه گری، دعوای قضایی و غیره یک مکانیزم برای مقایسه، داشتن یک مزیت زیر را حل می کنند: اولی، صراحت دوم، جنس داوطلبانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The arbitrament is final and bind both parties.
[ترجمه گوگل]داوری نهایی است و هر دو طرف را ملزم می کند
[ترجمه ترگمان]The نهایی است و هر دو طرف را متعهد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The definition of variation and the corresponding arbitrament principles.
[ترجمه گوگل]تعریف تنوع و اصول داوری مربوطه
[ترجمه ترگمان]تعریف تنوع و اصول arbitrament مربوطه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The result of arbitrament has not been disclosed, as there is little progress in its investigation.
[ترجمه گوگل]نتیجه داوری فاش نشده است، زیرا پیشرفت کمی در تحقیقات آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه of هنوز فاش نشده است، چرا که پیشرفت کمی در تحقیقات آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If any party is dissatisfied with the arbitrament, he may lodge a lawsuit to the people's court.
[ترجمه گوگل]در صورتی که هر یک از طرفین از داوری ناراضی باشد، می تواند به دادگاه مردمی اقامه دعوی کند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی از حزب arbitrament ناراضی است، ممکن است یک دادخواست را به دادگاه مردم ارائه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try to talk about the international trade arbitrament.
[ترجمه گوگل]سعی کنید در مورد داوری تجاری بین المللی صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید در مورد arbitrament تجاری بین المللی صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The construction claims analysis caused by the deficiency of the contract documents and the arbitrament principles.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل ادعاهای ساخت و ساز ناشی از کمبود اسناد قرارداد و اصول داوری
[ترجمه ترگمان]تحلیل ادعاهای ساخت ناشی از نقص اسناد قرارداد و اصول arbitrament است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A trend of the international legislation and judical practice is the scope enlargement of arbitrament items.
[ترجمه گوگل]یکی از روندهای قوانین بین المللی و رویه قضایی، گسترش دامنه موارد داوری است
[ترجمه ترگمان]گرایش قوانین بین المللی و عمل judical، توسعه دامنه موارد arbitrament است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Shandong provincial quality control and inspecting center for bearings is located in the factory taking up the task of quality inspecting and arbitrament of the province's bearing products.
[ترجمه گوگل]مرکز کنترل کیفیت و بازرسی بلبرینگ استان شاندونگ در کارخانه قرار دارد که وظیفه بازرسی کیفیت و داوری محصولات بلبرینگ استان را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]کنترل کیفیت استان شاندونگ و بازرسی مرکزی برای یاتاقان در این کارخانه واقع شده است که وظیفه بازرسی کیفیت و نظارت بر محصولات حمل و نقل استان را بر عهده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To the claims caused by the deficiency of the contract documents the arbitrament principles is that the one is responsible for the deficiency who can control it better.
[ترجمه گوگل]در مورد ادعاهای ناشی از نقص اسناد قرارداد، اصول داوری این است که مسئولیت نقص بر عهده کسی است که بهتر می تواند آن را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]برای ادعاهای ناشی از کمبود اسناد قرارداد، اصول arbitrament این است که فرد مسئول کمبود آن است که بتواند آن را بهتر کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدرت اتخاذ تصمیم (اسم)
arbitrament

اختیار مطلق (اسم)
arbitrament

تخصصی

[حقوق] حکم داوری

انگلیسی به انگلیسی

• settling of a dispute by a mutually chosen mediator; decision by an arbitrator; power of final decision

پیشنهاد کاربران

بپرس