apprise

/əˈpraɪz//əˈpraɪz/

معنی: مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
معانی دیگر: apprize : حق

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apprises, apprising, apprised
• : تعریف: to inform (often fol. by "of").
مترادف: acquaint, clue in, inform, notify, tell
مشابه: advise, brief, counsel, disclose, divulge, enlighten, familiarize, impart, instruct, report, verse

- Please apprise me of new developments as they occur.
[ترجمه گوگل] لطفاً به محض وقوع، من را از تحولات جدید مطلع کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا اخبار جدیدی را که در حال رخ دادن هستند به من اطلاع دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The lawyer apprised the family that their father had drawn up a new will recently.
[ترجمه گوگل] وکیل به خانواده اطلاع داد که پدرشان اخیراً وصیت نامه جدیدی تنظیم کرده است
[ترجمه ترگمان] وکیل به خانواده اطلاع داده بود که پدرشان اخیرا وصیت نامه تازه ای را اجرا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He came to apprise us that the work had been successfully completed.
[ترجمه گوگل]او آمد تا به ما اطلاع دهد که کار با موفقیت انجام شده است
[ترجمه ترگمان]او آمد تا به ما اطلاع دهد که کار با موفقیت تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He saw no reason to apprise the committee of what had happened.
[ترجمه گوگل]او دلیلی نمی دید که کمیته را از آنچه اتفاق افتاده است مطلع کند
[ترجمه ترگمان]او دلیلی نمی دید که کمیته حوادث را به خاطر بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The secretary came to apprise us that the erection of the monster machine had been successfully completed.
[ترجمه گوگل]منشی آمد تا به ما اطلاع دهد که نصب دستگاه هیولا با موفقیت انجام شده است
[ترجمه ترگمان]منشی آمد تا به ما خبر بدهد که اثر آن دستگاه غول آسا با موفقیت کامل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must apprise them of the dangers that may be involved.
[ترجمه گوگل]ما باید آنها را از خطرات احتمالی آگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید آن ها را از خطراتی که ممکن است در آن دخیل باشند، مطلع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctors will apprise you of your husband's progress.
[ترجمه گوگل]پزشکان شما را از پیشرفت شوهرتان مطلع خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]دکترها شما را از پیشرفت شوهرت مطلع خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My ex - husband was eager apprise me of the fact that my thesis was appraised as worthless.
[ترجمه گوگل]شوهر سابقم مشتاق بود که من را از این واقعیت آگاه کند که پایان نامه ام بی ارزش ارزیابی شده است
[ترجمه ترگمان]شوهر سابقم به من علاقه داشت این حقیقت را که پایان نامه من به اندازه بی ارزش بود ارزیابی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I shall not fail to apprise you of my arrival.
[ترجمه گوگل]من از ورودم به شما خبر نمی دهم
[ترجمه ترگمان]از ورود من به شما خبر نخواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nobody was willing to apprise the President of the great danger in which the nation stood.
[ترجمه گوگل]هیچ کس حاضر نشد رئیس جمهور را از خطر بزرگی که ملت در آن قرار داشت آگاه کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نبود به رئیس جمهور خطر بزرگی که ملت در آن قرار داشت، خبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She came in to apprise, apprize me that my presence was required.
[ترجمه گوگل]او وارد شد تا از من خبر دهد که حضور من ضروری است
[ترجمه ترگمان]او وارد شد تا به من خبر بدهد که حضور من لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I need to speak to my professor and apprise him of the change.
[ترجمه گوگل]من باید با استادم صحبت کنم و او را از تغییر مطلع کنم
[ترجمه ترگمان]من باید با استادم صحبت کنم و این تغییر رو از خودم دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She came in to apprise me that my presence was required.
[ترجمه گوگل]او وارد شد تا به من اطلاع دهد که حضور من ضروری است
[ترجمه ترگمان]او آمد تا به من اطلاع بدهد که حضور من لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An emissary would be permitted to leave Berwick to apprise the so-called Regent of this arrangement.
[ترجمه گوگل]به یک فرستاده اجازه داده می شود تا برویک را ترک کند تا به اصطلاح نایب السلطنه این ترتیب را مطلع کند
[ترجمه ترگمان]یک مامور مخفی اجازه داده بود تا Berwick را ترک کند تا از آن استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He conceived that it would be fine to let that event apprise Ruth of his return.
[ترجمه گوگل]او تصور کرد که خوب است که اجازه دهد آن رویداد روت را از بازگشت او مطلع کند
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که بهتر است این حادثه را به روت درباره بازگشت او اطلاع دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After our technicians have the damage appraised, we will apprise you the results.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه تکنسین های ما آسیب را ارزیابی کردند، نتایج را به شما اطلاع خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه متخصصین ما خسارت وارد کردن نتایج را بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطلع کردن (فعل)
acquaint, apprise, apprize

تقویم کردن (فعل)
appraise, apprise, apprize, evaluate, assess

اگاهی دادن (فعل)
brief, notify, inform, apprise, apprize

براورد کردن (فعل)
apprise, apprize

قیمت کردن (فعل)
value, apprise, apprize, evaluate

انگلیسی به انگلیسی

• inform, notify, make aware; appreciate, raise the value of; estimate, value, appraise
when you apprise someone of a fact or situation, you tell them about it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

to tell or inform someone about something
رسمی
گفتن یا اطلاع دادن به کسی در مورد چیزی
The parents were apprised of their son’s injuries.
The president has been apprised of the situation.
Synonym;
notify
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/apprise
لانگمن دیکشنری : مطلع کردن
tell or inform
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : apprise
✅️ اسم ( noun ) : apprisal
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
خبر دار کردن
در جریان گذاشتن ( مثلا کسی را در جریان اتفاقی گذاشتن )

بپرس