appraise

/əˈpreɪz//əˈpreɪz/

معنی: تخمین زدن، ارزیابی کردن، دید زدن، تقویم کردن
معانی دیگر: برآورد کردن، ارزشیابی کردن، ورانداز کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appraises, appraising, appraised
مشتقات: appraisable (adj.), appraisement (n.), appraiser (n.)
(1) تعریف: to estimate the quality or nature of.
مترادف: assess, estimate, evaluate, gauge
مشابه: appreciate, figure, guess, judge, reckon, value

- The casting director must quickly appraise each actor's performance during the auditions.
[ترجمه گوگل] مدیر بازیگران باید به سرعت عملکرد هر بازیگر را در طول تست‌ها ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان] مدیر انتخاب باید به سرعت عملکرد هر بازیگر را در حین تست هنرپیشگی ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The council needs some time to appraise the situation before making a decision.
[ترجمه گوگل] شورا قبل از تصمیم گیری نیاز به زمان دارد تا وضعیت را ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان] این شورا باید قبل از تصمیم گیری وضعیت را ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to determine the monetary value of (something) according to size, quality, and other features.
مترادف: assess, estimate, evaluate, valuate, value
مشابه: assay, gauge, price

- The necklace was appraised at over ten thousand dollars.
[ترجمه گوگل] این گردنبند بیش از ده هزار دلار ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان] گردن بند را در حدود ده هزار دلار ارزیابی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. An employer should appraise the ability of his employees.
[ترجمه گوگل]یک کارفرما باید توانایی کارکنان خود را ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]کارفرما باید توانایی کارمندان خود را ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Greenpeace has been invited to appraise the environmental costs of such an operation.
[ترجمه گوگل]صلح سبز برای ارزیابی هزینه های زیست محیطی چنین عملیاتی دعوت شده است
[ترجمه ترگمان]صلح سبز برای ارزیابی هزینه های زیست محیطی چنین عملیاتی دعوت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We had an expert appraise the house before we bought it.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] ما قبل از خرید خانه، انرا به طور حرفه ای و کامل ارزیابی کردیم .
|
[ترجمه سیروس نیکجو] قبل اینکه خانه را بخریم توسط یک کارشناس آن را مورد ارزیابی قرار دادیم.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه خانه را بخریم، یک متخصص ارزیابی کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بخریمش، یه تیم ماهر رو ارزیابی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They tried to appraise the poet-ry of John Milton.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] انها سعی کردند اشعار جان میلتون را ارزیابی کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند شعر جان میلتون را ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند که شاعر را، که از جان میلتون بود، ارزیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stepped back to appraise her workmanship.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] او یک قدم به عقب برداشت تا کارکرد او را ارزیابی کند.
|
[ترجمه گوگل]او عقب نشینی کرد تا مهارت کار خود را ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]کیت قدم به عقب برداشت تا کارش را ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In co-operation with other professionals, social workers will appraise the individual's needs.
[ترجمه گوگل]مددکاران اجتماعی با همکاری سایر متخصصان نیازهای فرد را ارزیابی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]در هم کاری با متخصصان دیگر، مددکاران اجتماعی نیازهای فردی را ارزیابی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is of course difficult to appraise peoples' motives for buying or selling derivative assets, so mere observation is insufficient.
[ترجمه گوگل]البته ارزیابی انگیزه افراد برای خرید یا فروش دارایی های مشتقه دشوار است، بنابراین مشاهده صرف کافی نیست
[ترجمه ترگمان]البته ارزیابی انگیزه های مردم برای خرید یا فروش دارایی های مشتق بسیار دشوار است، بنابراین مشاهده محض کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We will improve the Governments' decommissioning proposals and appraise, with the industry, effective technical conservation measures.
[ترجمه گوگل]ما پیشنهادات دولت ها را بهبود خواهیم داد و اقدامات حفاظت فنی موثر را با صنعت ارزیابی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهادها انحلال دولت و ارزیابی، با صنعت، اقدامات موثر حفاظت تکنیکی را بهبود خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondly, to appraise the current strategies of various participants in the market and to propose alternative strategies.
[ترجمه گوگل]ثانیا، ارزیابی استراتژی های فعلی شرکت کنندگان مختلف در بازار و پیشنهاد استراتژی های جایگزین
[ترجمه ترگمان]دوم، ارزیابی استراتژی های فعلی شرکت کنندگان مختلف در بازار و ارایه استراتژی های جایگزین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Volunteer activities are hard to appraise in dollar terms, and it is difficult to assess the motivation for them.
[ترجمه گوگل]ارزیابی فعالیت های داوطلبانه بر حسب دلار دشوار است و ارزیابی انگیزه آنها دشوار است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی فعالیت های داوطلب دشوار است و ارزیابی انگیزه برای آن ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. General managers are appraised by their area managers and appraise their assistants.
[ترجمه گوگل]مدیران کل توسط مدیران منطقه خود و دستیاران آنها ارزیابی می شوند
[ترجمه ترگمان]مدیران کل توسط مدیران حوزه ارزیابی می شوند و دستیاران خود را ارزیابی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every few years miners appraise the performance of the board members and vote on whether they should be retained as directors.
[ترجمه گوگل]هر چند سال یکبار معدنچیان عملکرد اعضای هیئت مدیره را ارزیابی می کنند و در مورد اینکه آیا آنها باید به عنوان مدیر ابقا شوند یا خیر، رأی می دهند
[ترجمه ترگمان]هر چند سال معدنچیان عملکرد اعضای هییت مدیره را ارزیابی می کنند و به این موضوع رای می دهند که آیا آن ها باید به عنوان مدیر حفظ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Managers must appraise all staff.
[ترجمه گوگل]مدیران باید همه کارکنان را ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]مدیران باید تمام کارکنان را ارزیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We women look on, we appraise, we scrutinize, we admire, we try to remain calm.
[ترجمه گوگل]ما زن ها نگاه می کنیم، ارزیابی می کنیم، بررسی می کنیم، تحسین می کنیم، سعی می کنیم آرام بمانیم
[ترجمه ترگمان]ما زن ها به ما نگاه می کنند، ما مورد بررسی و بررسی قرار می گیریم، خوشمان می آید، سعی می کنیم آرام بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Therefore, appraise it in terms of the five fundamental factors and make comparisons of the seven elements later named.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آن را از نظر پنج عامل اساسی ارزیابی کنید و هفت عنصری را که بعداً نامگذاری شد، مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]بنابراین، آن را از لحاظ پنج عامل اساسی ارزیابی و مقایسه هفت عنصر بعدا نامگذاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

ارزیابی کردن (فعل)
rate, appraise, aim, evaluate

دید زدن (فعل)
appraise, sight

تقویم کردن (فعل)
appraise, apprise, apprize, evaluate, assess

تخصصی

[ریاضیات] تقویم نمودن، ارزیابی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• estimate value, assess
if you appraise something, you consider it carefully and form an opinion about it.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : ارزیابی کردن
اهمیت دادن.
مردم به فرهنگ ایرانی خود اهمیت می دهند.
ارزیابی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : appraise
✅️ اسم ( noun ) : appraisal / appraisee
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
توجه شود با کلمه apprise به معنی به کسی در مورد چیزی گفتن اشتباه نشود
The president has been apprised of the situation.
نصیحت کردن
در عبارت be appraised of به معنای اطلاع رسانی و آگاه شدن است.
ارزشگذاری کردن
ارزشیابی کردن
تخمین زدن

بپرس