apportionment

/əˈpɔːrʃənmənt//əˈpɔːʃnmənt/

معنی: تقسیم، تسهیم، تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
معانی دیگر: افراز، تعیین سهم، تعیین حصه، تسهیم و تقسیم، سرشکن، حصه، بخش، توزیع (برحسب نسبت یا جمعیت و غیره)، تخصیص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a distribution based on the relation of part to whole.
مشابه: allotment

- Population determines the apportionment of federal and state legislators.
[ترجمه گوگل] جمعیت تعیین کننده تقسیم قانونگذاران فدرال و ایالتی است
[ترجمه ترگمان] جمعیت the های فدرال و ایالتی را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of distributing in such a way.

جمله های نمونه

1. the apportionment of land among new settlers
تقسیم زمین میان کوچگران جدید

2. The contract defines the apportionment of risks between employer and contractor.
[ترجمه گوگل]قرارداد تقسیم خطرات بین کارفرما و پیمانکار را تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]این قرارداد تقسیم خطرات بین کارفرما و پیمان کار را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Apportionment of seats in the House of Representatives and state legislatures is based on census data.
[ترجمه گوگل]تقسیم کرسی ها در مجلس نمایندگان و مجالس مقننه ایالتی بر اساس داده های سرشماری است
[ترجمه ترگمان]تعیین جایگاه کرسی های مجلس نمایندگان و مجالس قانون گذاری بر مبنای داده های سرشماری صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The inequitable apportionment of costs and benefits sets the table for long-term disaster.
[ترجمه گوگل]تقسیم ناعادلانه هزینه ها و منافع جدولی را برای فاجعه بلندمدت تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]تقسیم ناعادلانه هزینه و منافع میز برای بلایای طولانی مدت را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Source apportionment of particulate matter is important in the field of environmental administration.
[ترجمه گوگل]تقسیم منابع ذرات معلق در حوزه مدیریت زیست محیطی مهم است
[ترجمه ترگمان]تخصیص منبع ذرات معلق در حوزه مدیریت محیط زیست اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ratio of financing apportionment and optimal fare discount are obtained from cost - benefit analysis.
[ترجمه گوگل]نسبت تقسیم تامین مالی و تخفیف بهینه کرایه از تحلیل هزینه - فایده بدست می آید
[ترجمه ترگمان]نسبت تامین مالی و تخفیف هزینه بهینه از آنالیز هزینه - سود به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Income apportionment for technological factors should not take one single form, but rather use different combinations of multiple apportionments.
[ترجمه گوگل]تقسیم درآمد برای عوامل تکنولوژیکی نباید یک شکل واحد داشته باشد، بلکه باید از ترکیب های مختلف تقسیم بندی های متعدد استفاده کند
[ترجمه ترگمان]تقسیم درآمد برای عوامل تکنولوژیکی نباید تنها یک شکل داشته باشد بلکه از ترکیبات مختلف of چندگانه استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The result of the apportionment of property and debts must be equitable.
[ترجمه گوگل]نتیجه تقسیم اموال و بدهی ها باید عادلانه باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه تقسیم دارایی و بدهی ها باید برابر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The apportionment of relevant expenses shall be stipulated in their association agreement.
[ترجمه گوگل]تقسيم هزينه هاي مربوطه بايد در موافقتنامه ارتباط آنها قيد شود
[ترجمه ترگمان]تقسیم هزینه های مربوطه باید در قرارداد هم کاری آن ها تصریح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The paper discusses the share - expenses apportionment the varied cooperative game the game theory on 3 S technology.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد تخصیص سهم - هزینه‌های بازی تعاونی متنوع نظریه بازی در فناوری 3 S بحث می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث و بررسی هزینه های مربوط به تقسیم و تقسیم تیوری بازی در تکنولوژی ۳ S می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Source apportionment of airborne particulate matter is important in the field of environmental administration.
[ترجمه گوگل]تقسیم منابع ذرات معلق در هوا در زمینه مدیریت زیست محیطی مهم است
[ترجمه ترگمان]تخصیص منبع ماده ذرات معلق در حوزه مدیریت محیط زیست اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Circular specifies the method for apportionment of taxable income among partners of partnerships.
[ترجمه گوگل]بخشنامه روش تسهیم درآمد مشمول مالیات را بین شرکای تضامنی مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]بخشنامه روش تقسیم درآمد مشمول مالیات در میان شرکا را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The method of apportionment used will depend upon the documentation provided by the importer.
[ترجمه گوگل]روش تقسیم مورد استفاده به اسناد ارائه شده توسط واردکننده بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]روش of به اسناد ارائه شده توسط وارد کننده بستگی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An apportionment of bandwidth between the graphics local memory and system memory is the result.
[ترجمه گوگل]یک تقسیم پهنای باند بین حافظه محلی گرافیک و حافظه سیستم نتیجه است
[ترجمه ترگمان]تقسیم پهنای باند بین حافظه داخلی گرافیکی و حافظه سیستم نتیجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقسیم (اسم)
partition, allotment, division, scissor, cleavage, dispensation, apportionment, dealing, repartition

تسهیم (اسم)
allotment, sharing, multiplexing, multiplex, apportionment

تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع (اسم)
apportionment

تخصصی

[حقوق] افراز، تسهیم هزینه ها و عوارض متعلقه به مال (بین خریدار و فروشنده یا بین شرکاء)، منظور کردن اقلام هزینه به حساب های مربوط
[ریاضیات] تقسیم، قسمت، بخش

انگلیسی به انگلیسی

• allocation, allotment

پیشنهاد کاربران

تغیر در شرایط جغرافیایی
apportionment ( جغرافیای سیاسی )
واژه مصوب: حوزه بندی
تعریف: تقسیم بندی کشور به حوزه های انتخاباتی به گونه ای که در آن تناسب بین شمار کرسی های نمایندگی و جمعیت رأی دهنده رعایت شود
تطبیق

بپرس