append

/əˈpend//əˈpend/

معنی: افزودن، پیوست کردن، الحاق کردن، اویختن
معانی دیگر: ضمیمه کردن، افزودن بر، بر افزودن، برآویختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appends, appending, appended
(1) تعریف: to add, esp. as something extra at the end of a text.
مترادف: affix, subjoin, tack on
مشابه: add, annex, suffix, supplement, tack, tag

- She appended statistical tables to the article.
[ترجمه گوگل] او جداول آماری را به مقاله اضافه کرد
[ترجمه ترگمان] او جداول آماری را به این مقاله اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to affix or attach.
مترادف: affix, attach, join
مشابه: tack on

- Your copy of the document is appended.
[ترجمه گوگل] کپی سند شما ضمیمه شده است
[ترجمه ترگمان] نسخه کپی آن اضافه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I append a list of those guests.
[ترجمه Bardia] من لیست مهمانان را ضمیمه می کنم
|
[ترجمه گوگل]من لیستی از آن مهمانان را اضافه می کنم
[ترجمه ترگمان]من یه لیست از اون مهمون ها دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The principal has the right to append comments to the final report.
[ترجمه گوگل]مدیر حق دارد نظرات خود را به گزارش نهایی اضافه کند
[ترجمه ترگمان]مدیر این حق را دارد که نظرات خود را به گزارش نهایی الحاق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I append a list of those institutions where you may get necessary information.
[ترجمه گوگل]من فهرستی از آن مؤسساتی را که ممکن است اطلاعات لازم را در آنجا به دست آورید، اضافه می کنم
[ترجمه ترگمان]لیستی از این موسسات را که ممکن است اطلاعات لازم را در آن ها به دست آورید ضمیمه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Append notation Naturally a classification scheme is not complete until the notation has been added.
[ترجمه گوگل]اضافه کردن نماد طبیعتاً یک طرح طبقه بندی کامل نمی شود تا زمانی که نماد اضافه شود
[ترجمه ترگمان]نماد Append یک طرح طبقه بندی، تا زمانی که نماد اضافه شده باشد، کامل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Table and body weights are given in Append.
[ترجمه گوگل]جدول و وزن بدن در ضمیمه آورده شده است
[ترجمه ترگمان]جدول و وزن بدن در Append داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As long as you append to the front of the list, you won't even have to touch the existing list structure, allowing other threads to iterate through it freely.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که به قسمت جلوی لیست اضافه می‌کنید، حتی نیازی به لمس ساختار فهرست موجود نخواهید داشت و به رشته‌های دیگر اجازه می‌دهد آزادانه از طریق آن تکرار شوند
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به جلوی لیست الحاق شدید، حتی مجبور نیستید ساختار لیست موجود را لمس کنید و اجازه دهید که رشته های دیگر آزادانه از طریق آن تکرار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, this time we append the item. description into the content area directly, because it already contains HTML formatted data.
[ترجمه گوگل]با این حال، این بار ما مورد را اضافه می کنیم به طور مستقیم به منطقه محتوا توضیح دهید، زیرا قبلاً حاوی داده های قالب بندی شده HTML است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این بار ما این مورد را الحاق کردیم توضیح در قسمت محتوی به طور مستقیم، چرا که قبلا حاوی داده های فرمت HTML است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Append content to the inside of every matched element.
[ترجمه گوگل]محتوا را به داخل هر عنصر منطبق اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]Append به درون هر آلمان تطبیق داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Translators can append the translation for different languages on the English (base language) strings.
[ترجمه گوگل]مترجمان می توانند ترجمه را برای زبان های مختلف روی رشته های انگلیسی (زبان پایه) اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]Translators می تواند ترجمه زبان مختلف را به زبان های انگلیسی (زبان باز)الحاق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is reported by Reset, Rewrite, Append, Rename and Erase, if you call them with an unassigned file as a parameter.
[ترجمه گوگل]اگر آنها را با یک فایل اختصاص داده نشده به عنوان پارامتر فراخوانی کنید، توسط Reset، Rewrite، Append، Rename و Erase گزارش می شود
[ترجمه ترگمان]این کار با راه اندازی مجدد، Rewrite، Append، تغییر نام و پاک کردن، اگر آن ها را با فایل unassigned به عنوان یک پارامتر صدا کنید، گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Example # 4 shows how to append text to an existing file.
[ترجمه گوگل]مثال شماره 4 نحوه اضافه کردن متن به فایل موجود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مثال # ۴ نشان می دهد که چگونه متن را به یک فایل موجود الحاق کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For the Add operation, we can append new slide code to Outside-DIV using DHTML's innerHTML fuction.
[ترجمه گوگل]برای عملیات Add، می‌توانیم کد اسلاید جدیدی را با استفاده از تابع درونی DHTML به Outside-DIV اضافه کنیم
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن عملیات، ما می توانیم کد لغزش جدیدی را به خارج از DIV با استفاده از innerHTML s s الحاق کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If these two mediations append to the correlation or transient contexts their primitive name, each of the Message Logger primitives only see the name relevant to their branch of the flow.
[ترجمه گوگل]اگر این دو میانجی نام اولیه خود را به همبستگی یا زمینه های گذرا اضافه کنند، هر یک از پیام نویس های اولیه فقط نام مربوط به شاخه جریان خود را می بینند
[ترجمه ترگمان]اگر این دو میانجی ممکن است به همبستگی یا بافت های گذرا با نام اولیه خود الحاق شوند، هر یک از پیام های logger اولیه تنها نام مربوط به شاخه آن ها را می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moreover, the system is expandable, namely, we can append function module and refresh data.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیستم قابل گسترش است، یعنی ما می توانیم ماژول تابع را اضافه کنیم و داده ها را تازه کنیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سیستم قابل ارتقا است، یعنی، ما می توانیم مدول تابع را الحاق کرده و داده ها را بازیابی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Organisers may amend or append the terms and conditions without prior notification.
[ترجمه گوگل]برگزارکنندگان می توانند شرایط و ضوابط را بدون اطلاع قبلی اصلاح یا اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]سازمان دهندگان ممکن است شرایط و شرایط را بدون اطلاع قبلی اصلاح یا الحاق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

پیوست کردن (فعل)
attach, append

الحاق کردن (فعل)
insert, append, catenate, concatenate

اویختن (فعل)
hang, append, hang out, dangle, loll, slouch

تخصصی

[کامپیوتر] فرمان APPEND اضافه کردن - ضمیمه کردن ؛ افزودن ؛ ملحق کردن ؛ پیوستن.
[ریاضیات] ضمیمه کردن، اضافه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• add in writing, add as a supplement
when you append something to something else, especially a piece of writing, you add it or join it on to the end of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی :
مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیلی به آن سند اضافه کنیداین کار شما همان appendix یا پیوست است حتما تا حالا دیدید که اخرای هرکتابی معمولا یک بخش به عنوان پیوست هستش که این همان appendix است
...
[مشاهده متن کامل]

اما اگر شما بخواهید یک مهر یا امضا به ان سند اضافه کنید این کار شما attachment هستش . همچنین در تلگرام ، واتس اپ و یا ایمیل قسمتی وجود دارد به شکل گیره کاغذ ( سنجاق ) که شما با استفاده از آن یک فایل رو به فضای چت پیوست میکنید .
درواقع append برای پیوست یک متن به متن دیگر ( و فقط در نوشته ها و اسناد کاربرد دارد . )
اما attach پیوست دو چیز ناهمگون است و کاربرد آن محدود به نوشته های متنی نیست .
امیدوارم اگه نادرست گفته باشم حتما شما اصلاح کنید . /

اضافه کردن، اضافه شدن

بپرس