apparition

/ˌæpəˈrɪʃn̩//ˌæpəˈrɪʃn̩/

معنی: ظهور، خیال، شبح، تجسم، روح
معانی دیگر: هر موجود هولناکی که غفلتا پدیدار شود، منظر، ظهور (ناگهانی)، مرئی شدن، پدیداری، (روان شناسی) توهم دیداری، توهمات و خطاهای حسی و بصری، صورت وهمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: apparitional (adj.)
(1) تعریف: a ghostly image; phantom; specter.
مترادف: phantasm, phantom, specter, wraith
مشابه: chimera, ghost, hallucination, manifestation, materialization, presence, shade, spirit, spook

- He thought he saw an apparition and ran terrified from the room.
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که ظاهری را دید و وحشت زده از اتاق فرار کرد
[ترجمه ترگمان] فکر کرد که شبحی را دیده است و از اتاق به وحشت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a startling or remarkable sight.
مترادف: display, spectacle
مشابه: fantasy, friar's lantern, phenomenon, revelation, sight

- She looked like an apparition in her beautiful gown and jewels.
[ترجمه گوگل] او با لباس و جواهرات زیبایش شبیه یک ظاهر بود
[ترجمه ترگمان] مثل ظهور یک شبح در لباس زیبا و جواهرات به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an apparition evanescing into darkness
شبحی که در تاریکی محو شد

2. last night, she was visited by an apparition resembling her dead child
دیشب شبحی که شبیه فرزند مرده ی او بود در مقابلش ظاهر شد.

3. You look as though you've seen an apparition.
[ترجمه گوگل]گویی ظاهری دیده ای
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسی که انگار یک شبح را دیده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stared at the strange apparition before him.
[ترجمه گوگل]به ظاهر عجیبی که جلویش بود خیره شد
[ترجمه ترگمان]به منظره عجیبی که در مقابلش بود خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He said in his dream he saw the apparition of his dead wife.
[ترجمه گوگل]او در خواب گفت که ظهور همسر مرده خود را دید
[ترجمه ترگمان]در رویای او ظهور همسر مرده خود را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He saw the apparition of his dead wife.
[ترجمه گوگل]او ظهور همسر مرده خود را دید
[ترجمه ترگمان]شبح زن مرده خود را می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The apparition ran silently across the lobby and disappeared through a window.
[ترجمه گوگل]ظاهر بی صدا در لابی دوید و از پنجره ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]شبح به آرامی از راهرو گذشت و از پنجره ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Manescu had the impression the apparition behind the opaque glass wall was drinking from an absurdly shaped vessel.
[ترجمه گوگل]مانسکو این تصور را داشت که ظاهر پشت دیوار شیشه‌ای مات از ظرفی با شکل نامعقول می‌نوشد
[ترجمه ترگمان]این تصویر خیالی که در پشت دیوار شیشه ای مات دیده می شد از یک کشتی مسخره در حال نوشیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The women said they saw an apparition in the church, next to the altar.
[ترجمه گوگل]زنان گفتند که در کلیسا، کنار محراب، مظهری دیدند
[ترجمه ترگمان]زن ها می گفتند که یک شبح در کلیسا دیده می شود که کنار محراب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The second celestial apparition was a faint, pearly cone of light slanting up the eastern sky.
[ترجمه گوگل]دومین مظهر آسمانی مخروطی نورانی ضعیف و مرواریدی بود که به سمت آسمان شرقی مایل بود
[ترجمه ترگمان]این ظهور آسمانی، یک مخروط خفیف و صدفی بود که از آسمان مشرق کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tourist enters the foreground, snaps the apparition, pauses, then hurls a stone at it.
[ترجمه گوگل]توریستی وارد پیش‌زمینه می‌شود، ظاهر را می‌کوبد، مکث می‌کند، سپس سنگی را به سمت آن پرتاب می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک توریست وارد پیش زمینه می شود، شبح را نگاه می کند، مکث می کند، بعد یک سنگ به سمت آن پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Already startled by the apparition, the crashing down of the big heavy door completely unnerved me.
[ترجمه گوگل]که قبلاً از این ظاهر مبهوت شده بودم، سقوط در بزرگ و سنگین کاملاً من را عصبی کرد
[ترجمه ترگمان]به همین زودی از ظهور ناگهانی ظهور ناگهانی در سنگین و سنگین که کاملا مرا عصبی کرده بود یکه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can steer in that direction, the apparition replied.
[ترجمه گوگل]ظاهر پاسخ داد، می توانید در آن جهت هدایت شوید
[ترجمه ترگمان]در جواب گفت: شما می توانید در آن جهت هدایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dean Corso: I'm the only apparition you'll see tonight.
[ترجمه گوگل]دین کورسو: من تنها ظاهری هستم که امشب خواهید دید
[ترجمه ترگمان]من تنها شبحی هستم که امشب می بینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I saw him as an apparition from the next world in his white hospital nightshirt, pale and bony and with those yellow hellhound 's eyes that looked at me forever.
[ترجمه گوگل]او را به مثابه مظهری از دنیای دیگر با پیراهن شب سفید بیمارستانی اش، رنگ پریده و استخوانی و با آن چشمان زرد جهنمی که برای همیشه به من نگاه می کرد، دیدم
[ترجمه ترگمان]من او را مثل ظهور یک شبح از دنیای دیگر در بیمارستان سفیدش دیده بودم، بارنگ پریده و استخوانی و چشمان زردرنگ hellhound که تا ابد به من نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

شبح (اسم)
apparition, target, phantom, ghost, silhouette, specter, sprite, spook, caddy, simulacrum, eidolon, spectrum, fantom, phantasm, phantasma, umbra, wraith

تجسم (اسم)
apparition, substantiation, visualization, embodiment, incarnation, portrayal, projection, shape, hallucination, prosopopoeia

روح (اسم)
nature, spirit, esprit, apparition, breeze, calmness, phantom, ghost, specter, sprite, psyche, spook, zing, placidity, numen, fantom, phantasm, phantasma, spunkie, umbra, wraith

انگلیسی به انگلیسی

• ghost, spirit, manifestation
an apparition is something that you think you see but that is not really there.

پیشنهاد کاربران

جلوه
توی کتاب چنین گفت زرتشت، ترجمه آشوری:
زرتشت آه می کشد که چگونه همه رؤیاها و جلوه های جوانی او مرده اند.
متن انگلیسی از والتر کافمن:
0 you visions and apparitions of my youth! 0 all you glances of love, you divine moments How quickly you died.
توهم - سیاهی
در برنامه تلویزیونی ۶۰ دقیقه سال ۱۹۷۴ میلادی مصارف با ۱۳۵۲ شمسی مجری مشهور مایک والاس در مصاحبه ای با شاه فقید ایران محمد رضا شاه پهلوی چندین بار کلمه apparition را بکار میبرد که منظور رویا و تجسم روحانی است که در سن ۶ تا ۷ سالگی تجربه کرده بود.
فکر و خیال کسی یا چیزی
تصور و تجسم کسی یا چیزی
جن یا روح
۱ - روح، شبح ghost, spirit
۲ - تجلی، ظهور ( ناگهانی )
a supernatural appearance
The movie is about the true story of apparition of virgin Merry
منظر، تصویر

بپرس