antedate

/ˌæntiˈdeɪt//ˌæntiˈdeɪt/

معنی: پیش بودن، پیش بینی کردن، جلوانداختن
معانی دیگر: دارای تاریخ گذشته کردن، به تاریخ گذشته نوشتن، پیش از چیز دیگری روی دادن، جلوتر بودن، مقدم بودن، (زمان چیزی را) جلو آوردن، (قدیمی) پیش بینی کردن، پیش از تاری  حقیقی تاری  گذاشتن، پیش بودن از، منتظربودن، سبقت

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: antedates, antedating, antedated
(1) تعریف: to be earlier than; precede in time.
مترادف: antecede, precede
مشابه: forerun, predate

- This vase antedates Christ.
[ترجمه بهروز] این گلدان ( مربوط به دوره ) پیش از مسیح است
|
[ترجمه گوگل] این گلدان پیش از مسیح است
[ترجمه ترگمان] این گلدان، مسیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to affix an earlier date, as to a document or event; predate.
مترادف: backdate, predate
اسم ( noun )
• : تعریف: a date affixed to a document or event that is prior to its real date.

جمله های نمونه

1. to antedate a check
چک را به تاریخ گذشته نوشتن

2. egyptian ruins antedate greek ruins by thousands of years
خرابه های مصر مربوط به چند هزار سال پیش از خرابه های یونان است.

3. let us antedate the meeting from the tenth to the fifth of khordad
بیایید تاریخ جلسه را از دهم به پنجم خرداد جلو بیاندازیم.

4. This event long antedates the arrival of Columbus in America.
[ترجمه گوگل]این رویداد مدتها قبل از ورود کلمب به آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]این رویداد به مدت طولانی ورود کریستوف کلمب در آمریکا را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The economic troubles antedate the current administration.
[ترجمه گوگل]مشکلات اقتصادی پیش از دولت فعلی است
[ترجمه ترگمان]مشکلات اقتصادی دولت کنونی را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hot weather antedated my departure for Beidaihe.
[ترجمه گوگل]هوای گرم باعث شد که من به سمت بیدایه بروم
[ترجمه ترگمان]هوای گرم، عزیمت من به Beidaihe
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This event antedates the discovery of America by several centuries.
[ترجمه گوگل]این رویداد چندین قرن پیش از کشف آمریکا است
[ترجمه ترگمان]این واقعه، کشف آمریکا را تا چند قرن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The crypt antedates the rest of the building by several centuries.
[ترجمه گوگل]این دخمه چندین قرن پیش از بقیه ساختمان است
[ترجمه ترگمان]کلیسا تا چند قرن بقیه ساختمان را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Invoice be antedate to january 1 st.
[ترجمه گوگل]فاکتور قبل از 1 ژانویه است
[ترجمه ترگمان]این فاکتور باید تا ۱ ژانویه برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To make this cheque legal, you should antedate it by 7days.
[ترجمه گوگل]برای قانونی کردن این چک، باید آن را 7 روز قبل از آن انجام دهید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه این چک را قانونی کنید، باید ۷ روز از آن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moreover, many of the persistent autocracies of the Middle East and North Africa—most notably Iran, Iraq, and Egypt—antedate Islam by more than a millennium.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بسیاری از خودکامگی‌های پایدار خاورمیانه و شمال آفریقا – به ویژه ایران، عراق و مصر – بیش از یک هزار سال از اسلام گذشته است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از autocracies ماندگار خاور میانه و شمال آفریقا - که مهم ترین آن ها ایران، عراق و مصر - antedate اسلام بیش از یک هزار ساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The great eternal truths and principles of life antedate all religions.
[ترجمه گوگل]حقایق بزرگ ابدی و اصول زندگی، پیش از همه ادیان است
[ترجمه ترگمان]حقایق و اصول جاودانی زندگی همه ادیان را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All this is not to antedate the demise of the empire.
[ترجمه گوگل]همه اینها برای پیش از نابودی امپراتوری نیست
[ترجمه ترگمان]همه اینا برای antedate نیست که مرگ امپراطوری رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cold weather antedate ed their departure.
[ترجمه گوگل]هوای سرد قبل از رفتن آنها را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]هوای سرد عزیمت آن ها را آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش بودن (فعل)
antedate

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

جلوانداختن (فعل)
forward, antedate, anticipate

تخصصی

[حقوق] تاریخی مقدم بر تاریخ واقعی، روی سند نوشتن (به قصد عطف به ما سبق کردن اعتبار سند از تاریخ قید شده)
[ریاضیات] پیش بینی کردن، سبقت

انگلیسی به انگلیسی

• precede in time, predate; assign to a date prior to that of the actual occurrence
something that antedates something else happened or existed before it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس