answer for

جمله های نمونه

1. I will answer for my friend.
[ترجمه گوگل]من به جای دوستم جواب میدم
[ترجمه ترگمان]من به دوست خود جواب خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This will answer for a chisel.
[ترجمه گوگل]این برای یک اسکنه جواب می دهد
[ترجمه ترگمان]این کار برای اسکنه می تواند جواب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He must be made to answer for his terrible crimes.
[ترجمه گوگل]او باید به پاسخگویی جنایات وحشتناک خود وادار شود
[ترجمه ترگمان]او باید برای جنایات هولناک او پاسخ داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I agree, but I can't answer for my colleagues.
[ترجمه گوگل]موافقم اما نمی توانم به جای همکارانم پاسخگو باشم
[ترجمه ترگمان]موافقم، اما نمی توانم به همکارانم جواب بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I will answer for it that he will accomplish the task.
[ترجمه گوگل]من جواب می دهم که او کار را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]من جواب خواهم داد که او این کار را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anne says she can answer for his ability to do the job well.
[ترجمه گوگل]آن می‌گوید که می‌تواند پاسخگوی توانایی او در انجام کار خوب باشد
[ترجمه ترگمان]آن می گوید که می تواند به توانایی اش در انجام این کار پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll answer for it that this man is honest.
[ترجمه مهرداد مهرورز] بخاطر صداقت ان مرد من پاسخگو خواهم بود.
|
[ترجمه گوگل]من به آن پاسخ خواهم داد که این مرد صادق است
[ترجمه ترگمان]جواب می دهم که این مرد درستکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bus driver should answer for the safety of the passengers.
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس باید پاسخگوی امنیت مسافران باشد
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس باید به ایمنی مسافران پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This tool will answer for our needs.
[ترجمه گوگل]این ابزار به نیازهای ما پاسخ خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این ابزار پاسخگوی نیازهای ما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I will answer for her safety.
[ترجمه گوگل]من برای امنیت او پاسخ خواهم داد
[ترجمه ترگمان]من به جای امن او جواب خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He will have to answer for his misdeeds in a court of law.
[ترجمه گوگل]او باید پاسخگوی تخلفات خود در دادگاه باشد
[ترجمه ترگمان]او باید به سزای عملش در دادگاه قانون پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He didn't answer for fear of hurting her.
[ترجمه گوگل]از ترس آزار دادنش جوابی نداد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر ترس از صدمه زدن به او جواب نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has a lot to answer for.
[ترجمه گوگل]او خیلی چیزها برای پاسخگویی دارد
[ترجمه ترگمان]او چیزهای زیادی برای پاسخ دادن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She didn't answer for the simple reason that she couldn't think of anything to say.
[ترجمه گوگل]به این دلیل ساده که نمی توانست چیزی برای گفتن به ذهنش برسد جوابی نداد
[ترجمه ترگمان]او به دلیل ساده ای پاسخ نداد که او نمی توانست چیزی برای گفتن پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I expect parents to answer for their children's behaviour.
[ترجمه گوگل]انتظار دارم والدین پاسخگوی رفتار فرزندانشان باشند
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که والدین به رفتار کودکانشان پاسخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be responsible for -, suffer the consequences for -

پیشنهاد کاربران

🌟 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗯𝗮𝗰𝗸 ( phr :
با تندی جواب دادن ، بی ادبانه پاسخ دادن
definition : reply rudely
🔶 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗳𝗼𝗿 ( phr :
مسئول بودن ، تاوان دادن
definition : be responsible for or pay or suffer for
۱. مسئولیت چیزی را پذیرفتن، انتقادات را متوجه خود دانستن - ۲. مخارج چیزی را پرداختن - ۳. ضمانت کسی را کردن
مسئول بودن
تاوان دادن، سزای کاری رو دادن
از طرف کسی حرف زدن
پاسخگو بودن
پاسخگو بودن برای کار بدی یا اشتباه

بپرس