annexed

/ˈæˌneks//ˈæneks/

معنی: ضمیمه شده
معانی دیگر: پیوسته، افزوده، ضمیمه، منضم، ملحق

جمله های نمونه

1. hitler annexed half of poland
هیتلر نیمی از لهستان را تصاحب کرد.

2. peasants occupied parks and annexed public lands
زارعین پارک ها را اشغال و زمین های عمومی را تملک کردند.

3. as spoils of war, the russians annexed a part of eastern prussia
روس هابخشی از پروس شرقی را به عنوان غنیمت جنگی ضمیمه کردند.

4. They annexed the conquered territory to their country.
[ترجمه گوگل]آنها سرزمین فتح شده را به کشور خود ضمیمه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قلمرو تسخیر شده را به کشور خود ضمیمه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rome annexed the Nabatean kingdom in 106 AD.
[ترجمه گوگل]روم در سال 106 پس از میلاد پادشاهی نبطیان را ضمیمه خود کرد
[ترجمه ترگمان]رم در ۱۰۶ بعد از میلاد پادشاهی Nabatean را تصرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The city annexed the area across the river.
[ترجمه گوگل]شهر این منطقه را از طریق رودخانه ضمیمه کرد
[ترجمه ترگمان]این شهر منطقه ای را در طول رودخانه اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The region was formally annexed in 189
[ترجمه گوگل]این منطقه به طور رسمی در سال 189 ضمیمه شد
[ترجمه ترگمان]این منطقه در سال ۱۸۹ به طور رسمی ضمیمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This condition was annexed to the agreement.
[ترجمه گوگل]این شرط ضمیمه قرارداد شد
[ترجمه ترگمان]این شرط به توافق ضمیمه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new wing has been annexed to the hospital.
[ترجمه گوگل]یک بال جدید به بیمارستان الحاق شده است
[ترجمه ترگمان]یک بال جدید به بیمارستان ضمیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Successive regimes annexed the region and populated it with lowland people.
[ترجمه گوگل]رژیم های متوالی این منطقه را ضمیمه و ساکنان آن مناطق پست کردند
[ترجمه ترگمان]رژیم های متوالی منطقه را ضمیمه کردند و آن را با افراد پست و پست اشغال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Britain annexed this small island west of Scotland in 195
[ترجمه گوگل]بریتانیا این جزیره کوچک را در غرب اسکاتلند در سال 195 ضمیمه کرد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا این جزیره کوچک غربی اسکاتلند را در سال ۱۹۵ به تصرف خود درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The minister readily annexed his seal to the document.
[ترجمه گوگل]وزیر به راحتی مهر خود را به سند ضمیمه کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر به آسانی مهر و مهر خود را به سند ضمیمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was said to be annexed from abroad.
[ترجمه گوگل]گفته شد که از خارج ضمیمه شده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که این ضمیمه از خارج ضمیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A list of 33 hydrochlorofluorocarbons was annexed to the protocol at the London meeting.
[ترجمه گوگل]در نشست لندن فهرستی از 33 هیدروکلرو فلوئوروکربن به پروتکل ضمیمه شد
[ترجمه ترگمان]فهرستی از ۳۳ hydrochlorofluorocarbons ضمیمه این پروتکل در جلسه لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More than 30 square miles have been annexed into the city, bringing the total to 19
[ترجمه گوگل]بیش از 30 مایل مربع به شهر الحاق شده است که مجموع آن را به 19 می رساند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۳۰ مایل مربع به شهر ضمیمه شده است و این رقم به ۱۹ نفر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیمه شده (صفت)
annexed

انگلیسی به انگلیسی

• incorporated, added, appended (territory, etc.); joined, connected

پیشنهاد کاربران

بپرس