anchored

/ˈæŋkər//ˈæŋkə/

لنگر، لنگر کشتی.لنگر انداختن، (مجازا) محکم شدن، بالنگر بستن یانگاه داشتن

جمله های نمونه

1. columbus anchored his ship in a shallow bay
کلمبوس با کشتی خود در خلیج کم عمق لنگر انداخت.

2. we anchored the wheelchair to the trunk of a tree
صندلی چرخدار را به تنه ی درخت مهار کردیم.

3. dan rather anchored the newscast
دان راتر سرپرستی گزارش اخبار را به عهده داشت.

انگلیسی به انگلیسی

• attached firmly; ground; chained down

پیشنهاد کاربران

پایین تر ، خلفی تر ، هم معنی میده
ثبات
Internally anchored
ثبات درونی
تثبیت شده
anchored ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: لنگرانداخته
تعریف: وضعیت شناوری که حداقل با یک لنگر به بستر دریا مهار شده باشد
=restrainedمقید، مهار شده
مستقر، استوار
قلاب و متصل
آویزان شدن یا قلاب شدن به وسیله لنگر
مهار شده، مهار
متصل بودن
حمایتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس