anatomy

/əˈnætəmi//əˈnætəmi/

معنی: تجزیه، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، مبحی تشریح
معانی دیگر: شناخت ساختمان گیاهان و جانداران، کالبد شکافی، تشریح (بدن جاندار یا گیاه)، ساختمان بدن جاندار یا گیاه، ساختار، تجزیه و تحلیل دقیق، فروکافت، مبحک تشریح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: anatomies
(1) تعریف: the structure of an organism or of its parts.

- They're studying the anatomy of the spleen.
[ترجمه گوگل] آنها در حال مطالعه آناتومی طحال هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال بررسی آناتومی of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the science concerned with the structure or physiology of plants or animals.

- The medical students will take more courses in anatomy in the next semester.
[ترجمه گوگل] دانشجویان پزشکی در ترم آینده دروس بیشتری را در زمینه آناتومی می گذرانند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان پزشکی در ترم آینده دوره های بیشتری را در کلاس درس خواهند گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the dissection of an organism, allowing examination of its various structures.

- The students gathered around to observe the anatomy.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان دور هم جمع شدند تا آناتومی را مشاهده کنند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان برای مشاهده کالبدشناسی گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a detailed or thorough analysis.

- The text gives a thorough anatomy of Napolean's military strategy.
[ترجمه گوگل] متن آناتومی کاملی از استراتژی نظامی ناپلئون ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این متن، آناتومی خوبی از استراتژی نظامی Napolean را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. descriptive anatomy
کالبدشناسی توصیفی

2. pathological anatomy
کالبدشناسی وابسته به آسیب شناسی

3. general anatomy
کالبد شناسی عمومی

4. We have to do anatomy next term.
[ترجمه گوگل]ترم بعد باید آناتومی انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در دوره بعد آناتومی را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Knowledge of human anatomy is essential to figure drawing.
[ترجمه گوگل]دانش آناتومی انسان برای طراحی شکل ضروری است
[ترجمه ترگمان]دانش آناتومی انسانی برای طراحی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An understanding of human anatomy is important to a dancer.
[ترجمه گوگل]درک آناتومی انسان برای یک رقصنده مهم است
[ترجمه ترگمان]درک آناتومی انسانی برای یک رقاص مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You could see a part of his anatomy that I'd rather not mention.
[ترجمه گوگل]شما می توانید بخشی از آناتومی او را ببینید که ترجیح می دهم به آن اشاره نکنم
[ترجمه ترگمان]تو می تونستی بخشی از anatomy رو ببینی که من ترجیح می دم بهش اشاره نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They draw the nude figure with careful anatomy.
[ترجمه گوگل]آنها شکل برهنه را با آناتومی دقیق ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیکر برهنه را با کالبدشناسی دقیق رسم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Elkind's book is an anatomy of one man's discussion with his son about life.
[ترجمه گوگل]کتاب الکیند آناتومی بحث یک مرد با پسرش درباره زندگی است
[ترجمه ترگمان]کتاب Elkind آناتومی صورت یک انسان با پسرش در مورد زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Physiology and anatomy are basic to medical science.
[ترجمه گوگل]فیزیولوژی و آناتومی پایه ای برای علم پزشکی هستند
[ترجمه ترگمان]فیزیولوژی و کالبدشناسی برای علم پزشکی پایه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole play reads like an anatomy of evil.
[ترجمه گوگل]کل نمایشنامه شبیه آناتومی شر است
[ترجمه ترگمان]همه نمایشنامه مانند آناتومی بدی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He works as a demonstrator in anatomy at Wolfson College.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نمایش دهنده در آناتومی در کالج ولفسون کار می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از تظاهرکنندگان در کالج Wolfson کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When only seeing is believing the unseen reproductive anatomy of the female can not be an article of faith.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فقط دیدن، باور آناتومی تولید مثلی غیبی زن باشد، نمی تواند دلیل ایمان باشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تنها می توان باور کرد که آناتومی جنسی نامریی ماده را نمی توان به عنوان یک ماده ایمان قلمداد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. First, the anatomy of an ice dam; how it happens and why.
[ترجمه گوگل]اول، آناتومی یک سد یخی چگونه و چرا اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]اول، آناتومی یک سد یخی، چگونه رخ می دهد و چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Here, anatomy provides an intriguing clue.
[ترجمه گوگل]در اینجا، آناتومی سرنخ جالبی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در اینجا، کالبدشناسی اطلاعات جالبی ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه (اسم)
resolution, dissolution, analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, anatomy, dissection, breakup, shakedown, sequestration, refraction, dialysis, severance

تشریح (اسم)
description, innuendo, anatomy, dissection, surgery, commentation

ساختمان (اسم)
make, frame, anatomy, building, construction, structure, erection, skeleton, formation, making, mechanism, standing

ساختمان بدن (اسم)
anatomy, physique

کالبد شناسی (اسم)
anatomy, somatology

استخوان بندی (اسم)
bone, anatomy, skeleton, framework

مبحی تشریح (اسم)
anatomy

تخصصی

[بهداشت] تشریح - کالبدشناسی

انگلیسی به انگلیسی

• science which deals with the structure of organisms (humans, animals, etc.)
someone's anatomy is the structure of their body.
anatomy is the study of the structure of the bodies of people or animals.
an anatomy of a particular subject or idea is an examination or investigation of it.

پیشنهاد کاربران

تن کارشناسی
لانگمن دیکشنری : علم تشریح
بررسی ، بررسی بدن ، بررسی پیکر ، بررسی اندام
ساختار یا اجزاء
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anatomy / anatomist
✅️ صفت ( adjective ) : anatomical
✅️ قید ( adverb ) : anatomically
anatomy ( پزشکی )
واژه مصوب: تشریح 1
تعریف: بررسی عملی و تجربی شکل و ساختار ماکروسکوپی بخش های گوناگون بدن
تجزیه و تحلیل
اِنَدِمی
《 پارسی را پاس بِداریم 》
anatomy
واژه ای ایرانی - اُروپایی ست :
anatomy : ana - tom - y
ana = پیش وَندِ کُهَنِ ایرانی ، مانَندِ : آناهیتا ( ناهید ) به مینه یِ پاد ، ضِدّ
tom = واژه یِ " دام وَ تَن " که به مینه های زیر به کار رَفته اَند : کُدام ( کُ - دام ) ، دام ( تَله ) ، تَهم ( تَهم تَن ) ، تَهمینه ( تَهم - اینه ) تُخم ، تُمَگ ؛ که هَمِگی به مینه یِ بَدَن ، پِیکَر ، کَرپ ، کالبُد ، جِسم ( گِشن ) اَند.
...
[مشاهده متن کامل]

y - = پَس وَندِ نام ساز
گَرته بَرداری : اَناتَنی ، اَنادامی
بَرپایه یِ پارسیِ اِمروز : تَن شِناسی ، تَن شِکافی ، تَن دانی ( اَز دانِستَن ) ، بَدَن شِناسی
به نِگَر می رِسَد شِکافی یک پِیمیده ( مَفهوم ) باشَد.
شایَد بَدَن ایرانی - اُروپایی وَ با body هَم ریشه باشَد.

آناتومی - ساختمان ( بدن )

بپرس