analyse

/ˈænəlaɪz//ˈænəlaɪz/

معنی: تحلیل کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن
معانی دیگر: رجوع شود به: analyze، تجزیه کردن، موشکافی کردن، جداکردن، پاره پاره کردن

بررسی کلمه

( verb )
حالات: analysed, analyses, analysing
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. She still needs to analyse the data.
[ترجمه گوگل]او هنوز نیاز به تجزیه و تحلیل داده ها دارد
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم باید داده ها را تحلیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. McCarthy was asked to analyse the data from the first phase of trials of the vaccine.
[ترجمه گوگل]از مک کارتی خواسته شد که داده های مرحله اول آزمایشات واکسن را تجزیه و تحلیل کند
[ترجمه ترگمان]از McCarthy خواسته شد تا داده های مرحله اول آزمایش این واکسن را تجزیه و تحلیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The coach tried to analyse the cause of our defeat.
[ترجمه گوگل]مربی سعی کرد علت شکست ما را تحلیل کند
[ترجمه ترگمان]مربی سعی کرد علت شکست ما را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The first step is to define and analyse the problem.
[ترجمه گوگل]اولین قدم، تعریف و تجزیه و تحلیل مسئله است
[ترجمه ترگمان]اولین قدم تعریف و تحلیل مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Analyse the sentence into its constituent parts.
[ترجمه گوگل]جمله را به اجزای سازنده آن تجزیه و تحلیل کنید
[ترجمه ترگمان]جمله را آنالیز کنید و به بخش های تشکیل دهنده خود آنالیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teacher tried to analyse the cause of our failure.
[ترجمه گوگل]معلم سعی کرد علت شکست ما را تحلیل کند
[ترجمه ترگمان]معلم سعی کرد علت شکست ما را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need to sit down and analyse why you feel so upset.
[ترجمه گوگل]شما باید بنشینید و تحلیل کنید که چرا اینقدر ناراحت هستید
[ترجمه ترگمان]باید بشینی و تحلیل کنی که چرا انقدر ناراحتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We haven't had time to analyse those samples yet.
[ترجمه گوگل]ما هنوز وقت آنالیز آن نمونه ها را نداشته ایم
[ترجمه ترگمان]هنوز فرصت بررسی آن نمونه را نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must try to analyse the causes of the strike.
[ترجمه گوگل]باید سعی کنیم علل اعتصاب را تحلیل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سعی کنیم علل این اعتصاب را بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We need to analyse what went wrong.
[ترجمه گوگل]ما باید تجزیه و تحلیل کنیم که چه چیزی اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان]باید بفهمیم مشکل چیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This book teaches you how to analyse what is causing the stress in your life.
[ترجمه گوگل]این کتاب به شما می آموزد که چگونه آنچه را که باعث استرس در زندگی شما می شود تجزیه و تحلیل کنید
[ترجمه ترگمان]این کتاب به شما یاد می دهد چطور آنچه باعث استرس در زندگی می شود را آنالیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Data mining is used to analyse individuals' buying habits.
[ترجمه گوگل]داده کاوی برای تجزیه و تحلیل عادات خرید افراد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از داده کاوی برای تجزیه و تحلیل عادات خرید افراد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tried to analyse his feelings.
[ترجمه گوگل]سعی کرد احساساتش را تحلیل کند
[ترجمه ترگمان]می کوشید احساساتش را تحلیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The purpose of evaluation is to collect and analyse information that can be used for rational decision making.
[ترجمه گوگل]هدف از ارزیابی جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعاتی است که می تواند برای تصمیم گیری منطقی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]هدف از ارزیابی جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات است که می تواند برای تصمیم گیری منطقی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیل کردن (فعل)
absorb, analyze, analyse

کاویدن (فعل)
analyze, excavate, drag, rummage, analyse

جزئیات را مطالعه کردن (فعل)
analyze, analyse

تشریح کردن (فعل)
analyze, analyse, dissect, anatomize

با تجزیه ازمایش کردن (فعل)
analyze, analyse

فرگشایی کردن (فعل)
analyze, analyse

تخصصی

[عمران و معماری] تحلیل کردن
[مهندسی گاز] تجزیه کردن
[نساجی] آنالیز - تجزیه نمودن
[ریاضیات] تجزیه و تحلیل کردن، تجزیه کردن، تجزیه و تحلیل، مطالعه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• break down into parts and study closely (i.e. a subject); examine, make an analysis (also analyze)
if you analyse something, you consider it or examine it in order to understand it or to find out what it consists of.
when a psychiatrist analyses a patient, he or she gets them to talk about their feelings and their past in order to discover feelings or experiences which may be causing problems for the patient.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : analyze / analyse
اسم ( noun ) : analysis
صفت ( adjective ) : analytical / analytic
قید ( adverb ) : analytically
بررسی
تجزیه و تحلیل
روان کاوی کردن یا psychoanalyse

بپرس