amuck

/əˈmək//əˈmʌk/

معنی: دیوانگی
معانی دیگر: رجوع شود به: amok، amok : یک نوع جنون دراثر مر­ مالاریا که منجر به خودکشی میشود

بررسی کلمه

اسم و ( noun, adjective, adverb )
• : تعریف: variant of amok.

جمله های نمونه

1. In no minute did the sea run amuck.
[ترجمه گوگل]در هیچ لحظه ای دریا غوطه ور نشد
[ترجمه ترگمان]در عرض یک دقیقه دریا از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the time that amuck in pilfer edition, this is an impossible task almost.
[ترجمه گوگل]در آن زمان که در نسخه pilfer amuck است، این کار تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]در آن زمان که در ویرایش pilfer اجرا می شود، این کار یک کار غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more they run amuck, the better for us.
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر غوغا کنند، برای ما بهتر است
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر دیوانه وار رفتار می کنند، برای ما بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let your imagination amuck and create the world that you would wish to be in.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید تخیل شما غرق شود و دنیایی را بسازید که دوست دارید در آن باشید
[ترجمه ترگمان]imagination را کنترل کنید و دنیایی را که می خواهید در آن زندگی کنید، ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A big elephant is running amuck in the village, tearing up the trees by the roots.
[ترجمه گوگل]فیل بزرگی در روستا در حال دویدن است و درختان را از ریشه در می آورد
[ترجمه ترگمان]یک فیل بزرگ در روستا amuck می کند و درخت ها را از ریشه کنده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We shall let the Rightists run amuck for a time and let them reach their climax.
[ترجمه گوگل]ما برای مدتی به راست گرایان اجازه می دهیم که به اوج خود برسند
[ترجمه ترگمان]ما اجازه خواهیم داد که the برای مدتی کنترل شود و به آن ها اجازه دهیم که به اوج خود برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The scoundrels who ran amuck will be severely punished.
[ترجمه گوگل]رذل هایی که هجوم آوردند به شدت مجازات خواهند شد
[ترجمه ترگمان]scoundrels که فرار می کنند به شدت مجازات خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Spaniards ran amuck in Chinese quarter and pillaged their jurks in the harbour.
[ترجمه گوگل]اسپانیایی ها در محله چینی ها دویدند و آشغال های آنها را در بندر غارت کردند
[ترجمه ترگمان]اسپانیایی ها در کوی چینی amuck ran و jurks را در بندرگاه غارت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When the restaurant caught fire the patrons ran amuck, blocking the exit.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رستوران آتش گرفت، مشتریان به شدت دویدند و خروجی را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی که رستوران آتش گرفت، مشتری ها از کنترل خارج شدند و راه خروج را سد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let your imagination run amuck and create the world that you would wish to be in.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید تخیل شما غوغا کند و دنیایی را بسازید که دوست دارید در آن باشید
[ترجمه ترگمان]بگذارید تخیل شما از کنترل خارج شود و دنیایی را که می خواهید در آن زندگی کنید، ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sea ran amuck.
[ترجمه گوگل]دریا غوغا کرد
[ترجمه ترگمان]دریا از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soldier was completely amuck.
[ترجمه گوگل]سرباز کاملا گیج شده بود
[ترجمه ترگمان]این سرباز از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The insane man was sent to an asylum so that he would not run amuck.
[ترجمه گوگل]این مرد دیوانه را به آسایشگاه فرستادند تا مبادا هول کند
[ترجمه ترگمان]این مرد دیوانه به تیمارستان فرستاده شد تا او را دیوانه نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

انگلیسی به انگلیسی

• amok, frenzy; act of running about in a frenzy
in a crazed or frenzied manner; confusedly, in a disorderly fashion (also amok)
crazed, frenzied; confused, disorderly (also amok)

پیشنهاد کاربران

بپرس