amiss

/əˈmɪs//əˈmɪs/

معنی: منحرف، گمراه، غلط، بد، بی مورد، نا درست، کثیف، بیمورد، عوضی
معانی دیگر: نامناسب، بیجا، به اشتباه، اشتباها، سهوا، منحرفا، به غلط، منحط

بررسی کلمه

قید ( adverb )
عبارات: take amiss
• : تعریف: out of the proper course or order; wrongly; mistakenly.
مترادف: astray, erroneously, mistakenly, wrongly
متضاد: aright
مشابه: askew, awry, falsely, wrong

- I'm sorry if I spoke amiss.
[ترجمه کتایون نوشاد] متاسفم که اشتباه گفتم
|
[ترجمه گوگل] ببخشید اگه اشتباه صحبت کردم
[ترجمه ترگمان] متاسفم که مزاحم شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: out of place; faulty; wrong.
مترادف: awry, faulty, unsatisfactory, wrong
مشابه: askew, astray, erroneous, false, imperfect, improper, inaccurate, inappropriate, incorrect, inopportune, mistaken, mixed-up, off base, out of whack, unsuitable, untrue

- Is something amiss?
[ترجمه گوگل] آیا چیزی اشتباه است؟
[ترجمه ترگمان] اتفاقی افتاده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i knew something was amiss
می دانستم اشکالی در کار است.

2. Nothing comes amiss to a hungry man.
[ترجمه محمد حسن] هیچ چیز یک مردگرسنه را درست نمی کند
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای یک مرد گرسنه اشتباه نمی شود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز مزاحم مرد گرسنه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their instincts warned them something was amiss.
[ترجمه گوگل]غرایز آنها به آنها هشدار می داد که چیزی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]غرایز آن ها به آن ها هشدار داده بود که چیزی نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A word of apology might not go amiss.
[ترجمه گوگل]یک کلمه عذرخواهی ممکن است اشتباه نشود
[ترجمه ترگمان]یک کلمه عذرخواهی ممکن بود غلط از آب در نیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everything goes amiss with him, he has certainly bad luck.
[ترجمه گوگل]همه چیز با او خراب می شود، او قطعاً بدشانسی دارد
[ترجمه ترگمان]همه چیز با او بد پیش می رود، مسلما بد بخت و اقبال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please don't take it amiss, if I point out your errors.
[ترجمه گوگل]لطفاً اگر به اشتباهات شما اشاره می کنم، آن را اشتباه نگیرید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم بد برداشت نکن، اگر اشتباه تو را بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Elsa continued as if nothing was amiss.
[ترجمه گوگل]السا طوری ادامه داد که انگار هیچ چیز اشتباه نیست
[ترجمه ترگمان]به طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Good counsel never comes amiss.
[ترجمه گوگل]مشاوره خوب هرگز اشتباه نمی شود
[ترجمه ترگمان] مشاور خوب هیچ وقت اشتباه نمیکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She sensed something was amiss right now!
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که چیزی در حال حاضر اشتباه است!
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که چیزی نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She sensed something was amiss and called the police.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد چیزی اشتباه است و با پلیس تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که چیزی نادرست است و پلیس را خبر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Something is radically amiss in our health care system.
[ترجمه گوگل]چیزی به طور اساسی در سیستم مراقبت های بهداشتی ما اشتباه است
[ترجمه ترگمان]در سیستم بهداشت و درمان ما چیزی به شدت نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's something amiss in their relationship.
[ترجمه گوگل]چیزی در رابطه آنها اشتباه است
[ترجمه ترگمان]در این رابطه چیزی آزار دهنده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was nothing amiss that I could see.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بدی نبود که بتوانم ببینم
[ترجمه ترگمان]چیز بدی نبود که بتوانم ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A new pair of shoes wouldn't come amiss.
[ترجمه Bahare] یه جفت کفش نو بنظر بد نیست
|
[ترجمه گوگل]یک جفت کفش جدید از بین نمی رود
[ترجمه ترگمان]یک جفت کفش عوض نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please don't take it amiss if I venture to point out your errors.
[ترجمه گوگل]لطفاً اگر جرأت کردم به اشتباهات شما اشاره کنم، آن را اشتباه نگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید اشتباه ات خود را ذکر کنید، لطفا اشتباه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

گمراه (صفت)
aberrant, perverse, astray, heterodox, devious, amiss, hell-bent, self-deluded

غلط (صفت)
amiss, foul, false, awry, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, peccant, phony, phoney, fallacious

بد (صفت)
amiss, bad, mean, evil, ill, icky, unfavorable, dreadful, blighted, rum, shocking

بی مورد (صفت)
amiss, wrong, inappropriate, undue, unseasonable, inopportune, untimely, anomalous, inapposite, trumped-up

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

کثیف (قید)
amiss

بیمورد (قید)
amiss

عوضی (قید)
amiss, falsely, faultily

تخصصی

[ریاضیات] نادرست

انگلیسی به انگلیسی

• mistaken, incorrect, wrong
wrong, incorrect; erroneous; mistaken; erring; unjust; inappropriate, improper
if you say that there is something amiss, you mean there is something wrong.
if you take something amiss, you feel offended and upset by it.
if you say that something would not come amiss, you mean it would be welcome and useful.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : نادرست
مترادف : false _ wrong _ incorrect
اشتباه، غلط ،
Wrong
Pear _shaped

بپرس