ambiance

/ˈæmbiəns//ˈæmbiəns/

معنی: محیط
معانی دیگر: نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the distinctive character or mood of an environment; atmosphere.
مترادف: air, atmosphere, character, color, feel, mood
مشابه: cast, climate, feeling, flavor, setting, spirit, temper, tone, vibrations

- The restaurant creates a relaxing ambiance with its soft lighting.
[ترجمه علی اکبر منصوری] رستوران با نورپردازی ملایمش یک محیط آرام بخشی را ایجاد میکند.
|
[ترجمه گوگل] این رستوران با نورپردازی ملایم خود فضای آرامش بخشی را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] این رستوران محیط آرام را با نور نرم خود ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: environment; surroundings.
مترادف: environment, milieu, setting, surroundings
مشابه: circumstances, context, situation

- She'd been fearful of going away to college, but she blossomed in this new ambiance.
[ترجمه مرضیه] او از رفتن به دانشگاه ترسیده بود، اما در محیط جدید شکوفا شد.
|
[ترجمه گوگل] او از رفتن به دانشگاه می‌ترسید، اما در این فضای جدید شکوفا شد
[ترجمه ترگمان] او از رفتن به کالج می ترسید، اما در این هوای تازه شکفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The ambiance is celebratory and relaxed; the clients, a little sleepy-eyed and very mellow.
[ترجمه گوگل]محیط جشن و آرامش است مشتریان، کمی خواب آلود و بسیار ملایم
[ترجمه ترگمان]محیط جشن گرفته و آرام است؛ مشتریان، کمی خواب آلود و بسیار ملایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This ambiance is revealing, for in its heart of hearts the Alumni Club feels threatened.
[ترجمه گوگل]این محیط آشکار است، زیرا در قلب خود باشگاه فارغ التحصیلان احساس خطر می کند
[ترجمه ترگمان]این محیط در حال آشکار شدن است، زیرا در قلب آن باشگاه فارغ التحصیلان احساس خطر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bright light and garden sunroom ambiance are as delightful as ever.
[ترجمه گوگل]نور روشن و محیط اتاق آفتاب گیر باغ مثل همیشه لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]روشنایی و هوای باغ، حال و هوای تازه مثل همیشه لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But she establishes her ambiance well: This Mississippi heat is as thick and threatening as Bubba breath.
[ترجمه گوگل]اما او محیط خود را به خوبی برقرار می کند: این گرمای می سی سی پی به اندازه نفس بابا غلیظ و تهدید کننده است
[ترجمه ترگمان]اما او محیط محیط خود را به خوبی ایجاد می کند: این گرمای می سی سی پی به اندازه \"بوبا\" ضخیم و تهدید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Create the ambiance when you do the work.
[ترجمه گوگل]وقتی کار را انجام می‌دهید، محیطی را ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که کار را انجام می دهید محیط را ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like the ambiance of this restaurant.
[ترجمه گوگل]من فضای این رستوران را دوست دارم
[ترجمه ترگمان] من هوای این رستوران رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shi Qing's works attempt to create a "stage" ambiance, with the help of the combined possibilities of artistic media, to ritualize everyday life through symbolism.
[ترجمه گوگل]آثار شی چینگ تلاش می‌کنند تا با کمک امکانات ترکیبی رسانه‌های هنری، فضایی «صحنه» خلق کنند تا از طریق نمادگرایی، زندگی روزمره را تشریح کنند
[ترجمه ترگمان]کاره ای شی کینگ تلاش می کند تا \"صحنه\" را با کمک امکانات ترکیبی رسانه های هنری ایجاد کند تا زندگی روزمره را از طریق نمادگرایی به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ambiance and the mysterious symbols are all at her fingertips, properly employed in her works.
[ترجمه گوگل]محیط و نمادهای اسرارآمیز همه در نوک انگشتان او هستند و به درستی در آثارش به کار رفته اند
[ترجمه ترگمان]این مکان ها و علائم مرموز در نوک انگشتان او هستند که به خوبی در کاره ای او به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has a very good ambiance.
[ترجمه گوگل]محیط خیلی خوبی داره
[ترجمه ترگمان] محیط خیلی خوبی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Old-world ambiance and service combined with new-world comfort and convenience.
[ترجمه گوگل]محیط دنیای قدیم و خدمات همراه با آسایش و راحتی دنیای جدید
[ترجمه ترگمان]محیط و خدمات دنیای کهن با آسایش و راحتی دنیای جدید همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The spa lounger will set the perfect ambiance for a rejuvenating experience in the confines of your home.
[ترجمه گوگل]صندلی اسپا محیط مناسبی را برای یک تجربه جوان‌سازی در محدوده خانه شما ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]این چشمه آب معدنی دارای یک محیط عالی برای یک تجربه rejuvenating در محدوده خانه تان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hardy sprinkles little gold flakes that simultaneously float atop this buzz-maker and match the spectacular, cavernous Art Deco ambiance.
[ترجمه گوگل]هاردی تکه‌های طلای کوچکی را می‌پاشد که به طور همزمان در بالای این مهیج‌ساز شناور می‌شوند و با فضای تماشایی و غارنشین هنر دکو مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]هاردی دانه های کوچک طلا را که به طور همزمان بر فراز این همهمه شناور هستند و با نقوش برجسته و غار مانند و دکو تزئین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Textured seats and colourful woven floor matting add to the hot tropical ambiance.
[ترجمه گوگل]صندلی‌های بافت‌دار و کف پوش‌های رنگارنگ بافته شده به فضای گرمسیری می‌افزایند
[ترجمه ترگمان]صندلی های دار و فرش رنگارنگ فرش شده به محیط استوایی گرم اضافه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

انگلیسی به انگلیسی

• setting, mood; atmosphere

پیشنهاد کاربران

بپرس