alter ego

/ˈɒltərˈiːɡoʊ//ˈɔːltərˈeɡəʊ/

معنی: یار، رفیق شفیق، خود، دیگر خود
معانی دیگر: همدم، دوست جان جانی، (روان شناسی) جنبه ی دیگر شخص، دگر خود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a second self or another aspect of oneself.
مترادف: second self
مشابه: counterpart, doppelg�nger, double, twin

(2) تعریف: an extremely close friend; one who is intimate.
مترادف: familiar, friend, intimate, soul mate
مشابه: confidant, mate

جمله های نمونه

1. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه میثم] او رفیق شفیق من است ماهرجا میرویم با هم میرویم
|
[ترجمه گوگل]او شخصیت جایگزین من است که همه جا با هم می رویم
[ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Barry Humphries's alter ego Dame Edna has taken the US by storm.
[ترجمه گوگل]آلتر ایگوی بری هامفریز، دام ادنا، ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت تغییر یافته \"بری Humphries\" (Edna Edna)با طوفان ایالات متحده را تسخیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gissing used his fictional alter ego to attack Victorian morals.
[ترجمه گوگل]گیسینگ از جایگزینی خیالی خود برای حمله به اخلاق ویکتوریایی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Gissing از شخصیت تغییر شخصیت خیالی خود برای حمله به اخلاقیات ویکتوریا استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs Reagan was widely regarded as the President's alter ego.
[ترجمه گوگل]خانم ریگان به طور گسترده ای به عنوان شخصیت جایگزین رئیس جمهور در نظر گرفته می شد
[ترجمه ترگمان]خانم ریگان به طور گسترده به عنوان تغییر شخصیت رئیس جمهور شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Superman's alter ego was Clark Kent.
[ترجمه گوگل]آلتر ایگوی سوپرمن کلارک کنت بود
[ترجمه ترگمان]سوپرمن تغییر شخصیت سوپرمن \"کلارک کنت\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clark Kent is Superman's alter ego.
[ترجمه گوگل]کلارک کنت آلتر ایگوی سوپرمن است
[ترجمه ترگمان]کلارک کنت، شخصیت تغییر سوپرمن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Straus was Ickes's alter ego a newspaperman, a liberal, a fighter, a curmudgeon.
[ترجمه گوگل]استراوس آلتر ایگوی ایکس بود، روزنامه‌نویس، لیبرال، مبارز، و دمدمی مزاج
[ترجمه ترگمان]Straus، ego، یک newspaperman، یک لیبرال، یک جنگجو، یک جنگجوی سرسخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Margara seems very much the alter ego of her creator.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مارگارا بسیار شبیه آلتر ایگوی خالقش است
[ترجمه ترگمان]Margara به نظر می رسد که شخصیت تغییر یافته خالق او بسیار زیاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Equally Odette and her alter ego Odile attract the prince less through their enchanted beauty than through their artlessness.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه، اودت و اودیل دیگر، شاهزاده را با زیبایی مسحور خود جذب می‌کنند تا بی‌هنر بودنشان
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که ادت و ضمیر ناخودآگاه او باعث جلب توجه شاهزاده نسبت به زیبایی جادویی خود نسبت به سادگی آن ها شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was not much closer to Belafonte, whose alter ego he played in the show.
[ترجمه گوگل]او خیلی به بلافونته نزدیک‌تر نبود، که او در این نمایش بازی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او چندان به Belafonte نزدیک نبود، که شخصیت دگرگون شونده او در نمایش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Emmett's cybersex alter ego appears and gives him the courage to be the strong, tough man he dreams of being.
[ترجمه گوگل]تغییر منی جنسی امت ظاهر می شود و به او شهامت می دهد تا مرد قوی و سرسختی باشد که آرزوی بودنش را دارد
[ترجمه ترگمان]ظاهر تغییر شکل امت ظاهر شده و شجاعت او را به مردی قوی و سرسخت تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Comic - book superheroes have an alter ego, and so do immigrants in the United States.
[ترجمه گوگل]ابرقهرمانان کتاب های مصور و مهاجران در ایالات متحده نیز دارای روحیه ای دیگر هستند
[ترجمه ترگمان]قهرمانان کتاب کامیک یک شخصیت تغییر یافته دارند، و بنابراین مهاجران در آمریکا هم چنین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is, first and foremost, her husband's alter ego.
[ترجمه گوگل]او قبل از هر چیز، شخص دیگری از شوهرش است
[ترجمه ترگمان]او اولین و اولین و مهم ترین شخصیت شوهرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An incorrigible Romeo, Mr. Mays gave his alter ego a Juliet: the sister of a Mexican-American gang member.
[ترجمه گوگل]آقای میس که یک رومئوی اصلاح‌ناپذیر بود، به آلتر ایگوی خود ژولیت داد: خواهر یکی از اعضای باند مکزیکی-آمریکایی
[ترجمه ترگمان]یک رومئو اصلاح ناپذیر، آقای Mays به شخصیت alter یک ژولیت می داد: خواهر یک عضو گروه مکزیکی - آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During the past couple of years, Jerry had practically become his younger alter ego.
[ترجمه گوگل]در طی دو سال گذشته، جری عملاً تبدیل به شخصیت جوان تر او شده بود
[ترجمه ترگمان]در طول چند سال گذشته، جری عملا شخصیت تغییر یافته خود را یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

رفیق شفیق (اسم)
alter ego, good fellow

خود (اسم)
alter ego, ego, galea, helmet

دیگر خود (اسم)
alter ego

تخصصی

[حقوق] شخصیت ثانوی

انگلیسی به انگلیسی

• alternate personality, second personality
your alter ego is the other side of your personality from the one which people normally see.
an alter ego is a very close and intimate friend.

پیشنهاد کاربران

تخصصی حقوقی:
alter ego doctrine
دکترین شخصیت ثانوی
نهاد جایگزین، سرشت جایگزین، همزاد
همزاد
بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان از دید سایر مردم است.
alter ego :شخصیت ثانوی

بپرس