altar

/ˈɒltər//ˈɔːltə/

معنی: محراب، مذبح، قربانگاه
معانی دیگر: (کلیسا) محراب، میز عشای ربانی، آلتار، مجمره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: to lead to the altar
• : تعریف: a raised structure, often a table or platform, upon or at which sacrifices or other religious ceremonies are performed.

- The minister kneeled before the beautifully carved altar and prayed.
[ترجمه علی جادری] کشیش , در برابر محرابی که به زیبایی تراشیده شده بود , زانو زد و دعا کرد.
|
[ترجمه گوگل] وزیر در برابر محراب به زیبایی حک شده زانو زد و دعا کرد
[ترجمه ترگمان] وزیر قبل از محراب زیبا زانو زد و دعا خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is in charge of the flowers for the altar this month.
[ترجمه گوگل] او مسئول گل های محراب این ماه است
[ترجمه ترگمان] این ماه مسئول گل ها برای محراب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to lead to the altar
(به زنی یا شوهری) گرفتن

2. People were genuflecting in front of the altar.
[ترجمه گوگل]مردم در جلوی محراب نجومی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم در مقابل محراب genuflecting می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The people offered a lamb on the altar as a sacrifice for their sins.
[ترجمه یونسی] مردم بره ای را به عنوان قربانی برای جبران گناهانشان به محراب تقدیم کردند
|
[ترجمه گوگل]مردم بره ای را به عنوان قربانی گناهان خود بر قربانگاه تقدیم کردند
[ترجمه ترگمان]مردم یک بره را به عنوان قربانی کردن گناه خود به محراب پیشنهاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He genuflected in front of the altar.
[ترجمه گوگل]او در مقابل محراب نجومی کرد
[ترجمه ترگمان]جلوی محراب زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He may not worship at the altar of government intervention in business, but he is in favour of limited support for industry.
[ترجمه گوگل]او ممکن است در قربانگاه مداخله دولت در تجارت عبادت نکند، اما طرفدار حمایت محدود از صنعت است
[ترجمه ترگمان]او ممکن است در محراب دخالت دولت در تجارت عبادت نکند، اما او طرفدار حمایت محدودی از صنعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The priest bowed down before the altar.
[ترجمه گوگل]کشیش در برابر قربانگاه تعظیم کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش در مقابل محراب تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Service and quality have been sacrificed on the altar of profit.
[ترجمه گوگل]خدمات و کیفیت فدای قربانگاه سود شده است
[ترجمه ترگمان]خدمات و کیفیت در محراب سود قربانی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bride approached the altar.
[ترجمه گوگل]عروس به محراب نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]عروس به محراب نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Note the fine early Baroque altar inside the chapel.
[ترجمه گوگل]به محراب زیبای باروک اولیه در داخل کلیسا توجه کنید
[ترجمه ترگمان]به محراب زیبای باروک در داخل کلیسا توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They prostrated themselves before the altar.
[ترجمه گوگل]بر محراب سجده کردند
[ترجمه ترگمان]در مقابل محراب به هم تعظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pilgrims prostrated themselves before the altar.
[ترجمه گوگل]زائران بر محراب سجده کردند
[ترجمه ترگمان]The در مقابل محراب از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He lay prostrate before the high altar.
[ترجمه گوگل]بر محراب بلند سجده کرد
[ترجمه ترگمان]در برابر محراب به خاک افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The vicar took a candlestick from the altar.
[ترجمه گوگل]نایب شمعدانی از محراب برداشت
[ترجمه ترگمان]کشیش شمع را از محراب برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The couple exchanged vows at the altar.
[ترجمه گوگل]این زوج در محراب نذر رد و بدل کردند
[ترجمه ترگمان]دو پیمان با هم مبادله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The coffin lying before the altar was bare, except for a single wreath of white roses.
[ترجمه گوگل]تابوت جلوی محراب برهنه بود، به جز یک تاج گل رز سفید
[ترجمه ترگمان]تابوت در مقابل محراب خالی بود، به جز یک تاج گل رز سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محراب (اسم)
adytum, altar, sanctuary

مذبح (اسم)
altar, place for sacrifice

قربانگاه (اسم)
altar

انگلیسی به انگلیسی

• table used in religious ceremonies
an altar is a holy table in a christian church which the priest uses during a service.
an altar is also a table or raised platform in temples of other religions where religious ceremonies or sacrifices are carried out.

پیشنهاد کاربران

به مکانی در کلیسا که زن و مرد سوگند ازدواج را می خورند و با هم ازدواج می کنند نیز همین واژه اطلاق می شود.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
1:
a holy table or surface used in religious ceremonies
a crucifix above the high altar ( =the main altar in a church )
The victim was tied to a sacrificial altar.
2:
the area furthest from the entrance of a church, where the priest or minister stands
مَسلَخ ( وقتی منفی استفاده میشه )
این لغت به اسپانیای میشهofrendas
altar ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: بَرواره 1
تعریف: 1. سکویی سنگی یا خشتی یا هر سازۀ مشابه مسطح، معمولاً به بلندی یک تا یک ونیم متر، که بر روی آن برای ایزدان پیشکش می نهادند 2. در مسیحیت کاتولیکی، میزی که بر روی آن مراسم عشای ربانی را به جا می آورند
نوعی میز/چیدمان که در
رسم و رسوم و مراسمات مسیحیان چیده میشه
( جالبه سفره هفت سین مارو هم اینجا گفته altar )
. E. g
A key tradition is to set up an altar in your house called a Haft - seen, which means seven S's in Farsi
CNN. com@
قربان گاه، محراب، مذبح یا بَرواره جایگاهی است که قربانی به خدای یک دین تقدیم می شود. سکویی سنگی یا خشتی یا هر سازهٔ مشابه مسطح، معمولاً به بلندی یک تا یک ونیم متر، که بر روی آن برای ایزدان پیشکش می نهادند، در مسیحیت کاتولیکی، میزی که بر روی آن مراسم عشای ربانی را به جا می آورند
نوعی میز که در مراسم کلیسا یا سایر مراسم های مذهبی استفاده می شود
A place that you wait to deliver item

بپرس