alpha

/ˈælfə//ˈælfə/

معنی: اغاز، حرف اول الفبای یونانی، شروع، ستارهء اول
معانی دیگر: اولین حرف الفبای یونانی، آلفا، آغاز، ابتدا، (نجوم ـ a بزرگ) درخشان ترین ستاره ی هر صورت فلکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the name of the first letter of the Greek alphabet.

(2) تعریف: any first or initial thing. (See alpha and omega.)
متضاد: omega
صفت ( adjective )
• : تعریف: having the dominant position among other members of the same sex within a group; top.

- We identified the alpha female in the wolf pack.
[ترجمه گوگل] ما ماده آلفا را در گله گرگ شناسایی کردیم
[ترجمه ترگمان] ما ماده اصلی رو در گروه گرگ ها شناسایی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an alpha ray
پرتو آلفا

2. the alpha and omega
نخستین و واپسین،اولین و آخرین

3. Alpha Never one like you,let me think about beating the pain.
[ترجمه گریس دورسی] آلفا هیچوقت مثل شما نیست، اجازه بده من درباره ضرب و شتم فکر کنم
|
[ترجمه گوگل]آلفا هرگز مثل تو، بگذار در مورد غلبه بر درد فکر کنم
[ترجمه ترگمان]آلفا، هیچ وقت مثل تو نیست، به من اجازه بده که درد رو شکست بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Alpha I'm most proud of, that is, fell in love with a love people.
[ترجمه گوگل]آلفا که من بیشتر به آن افتخار می کنم، یعنی عاشق یک مردم عشق شدم
[ترجمه ترگمان]Alpha من به آن افتخار می کنم، یعنی عاشق یک عاشق شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Collective bargaining was viewed as the alpha and omega of trade unionism.
[ترجمه علی] چونه زنی جمعی به عنوان اول و آخر اتحادیه صنفی تلقی میشد
|
[ترجمه گوگل]چانه زنی جمعی به عنوان آلفا و امگا اتحادیه گرایی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]داد و ستد جمعی به عنوان آلفا و امگا of تجاری تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alpha is the first letter of the Greek alphabet.
[ترجمه گوگل]آلفا اولین حرف الفبای یونانی است
[ترجمه ترگمان]آلفا اولین حرف الفبای یونانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Previously only available on a made-to-order basis, Alpha is well-known for its high quality and reliability.
[ترجمه گوگل]آلفا که قبلا فقط به صورت سفارشی در دسترس بود، به دلیل کیفیت و قابلیت اطمینان بالا مشهور است
[ترجمه ترگمان]قبلا فقط بر پایه سفارش ساخته شده، Alpha به خوبی شناخته شده برای کیفیت بالا و قابلیت اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The young are visited by the alpha female only for suckling.
[ترجمه گوگل]ماده آلفا فقط برای شیر دادن به بچه ها مراجعه می کند
[ترجمه ترگمان]جوانان فقط برای شیر دادن از زن آلفا دیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every hermeneutic approach takes them as the alpha of understanding but not all make them also the omega.
[ترجمه گوگل]هر رویکرد هرمنوتیکی آنها را به عنوان آلفای فهم در نظر می گیرد، اما همه آنها را به امگا نیز تبدیل نمی کنند
[ترجمه ترگمان]هر رویکرد هرمنوتیک آن ها را به عنوان آلفا درک می کند اما همه آن ها را نیز امگا نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In rested subjects alpha rhythm is indicative of low arousal, but sleep-deprived subjects commonly only achieve this level of arousal at best.
[ترجمه گوگل]در افراد استراحت، ریتم آلفا نشان دهنده برانگیختگی کم است، اما افراد کم خواب معمولاً در بهترین حالت فقط به این سطح از برانگیختگی دست می یابند
[ترجمه ترگمان]در سوژه های خود، ریتم آلفا نشان دهنده برانگیختگی کم است، اما افراد محروم از خواب معمولا تنها در بهترین حالت به این سطح از برانگیختگی دست می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alpha particles are just high-energy 4He nuclei; after decelerating and picking up electrons, they become atoms of 4He.
[ترجمه گوگل]ذرات آلفا فقط هسته های پر انرژی 4He هستند پس از کاهش سرعت و گرفتن الکترون ها، آنها به اتم های 4He تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]ذرات آلفا فقط انرژی بالایی دارند، هسته های ۴ دارد، بعد از decelerating و جمع کردن الکترون ها، آن ها اتم های ۴ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the Airbus, once Alpha protection is reached the spoilers automatically retract, giving the plane greatly increased ability to climb.
[ترجمه گوگل]در ایرباس، پس از رسیدن به حفاظت آلفا، اسپویلرها به طور خودکار جمع می‌شوند و به هواپیما توانایی بالا رفتن را بسیار افزایش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در ایرباس، زمانی که حفاظت از آلفا به دست مخالفان می رسد، به طور اتوماتیک به خود واکنش نشان می دهند و به هواپیما توانایی بالا رفتن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To find it, use Alpha and Delta Delphini as pointers.
[ترجمه گوگل]برای پیدا کردن آن، از آلفا و دلتا دلفینی به عنوان اشاره گر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]برای یافتن آن، استفاده از آلفا و دلتا Delphini به عنوان نشانگرهای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alpha Herculis, or Rasalgethi, lies close to Alpha Ophiuchi, rather divorced from the rest of the constellation.
[ترجمه گوگل]آلفا هرکولیس یا راسالگتی نزدیک به آلفا اوفیوچی قرار دارد و از بقیه صورت فلکی جدا شده است
[ترجمه ترگمان]آلفای Herculis یا Rasalgethi نزدیک به آلفا Ophiuchi قرار دارد و به جای آن از بقیه صورت فلکی جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

حرف اول الفبای یونانی (اسم)
alpha

شروع (اسم)
onset, inception, beginning, alpha, start, resumption, proem

ستارهء اول (اسم)
alpha

تخصصی

[کامپیوتر] آلفا . - آلفا - ریزپردازنده ای 64 بیتی که آن را شرکت دیجیتال اکیوایپمنت در ماساچوست ساخته است تا سال 1996. آلفا دارای حداکثر سرعت 333 مگاهرتز و سریعترین ریزپردازنده بود - آلفا- نوعی ریز پردازنده 64 بیتی که شرکت دی ای سی آن را ساخته است . در آستانه سال 2000 ریزپردازنده آلفا با سرعتی معادل 1 مگاهرتز به عنوان سریعترین ریزپردازنده بود. کامپیوترهای مبتنی بر این ریزپردازنده سیستمهای عامل یوویکس.وی ام اس. ویندوز ان تی . یا ویندوز 2000 را اجرا می کنند . ریزپردازنده آلفا می تواند ریزپردازنده 386 را تقلید کرده و نرم افزار پی سی را اجرا کند .
[برق و الکترونیک] آلفا ( حرف یونانی آلفا ) 1.نماد ضریب تقویت جریان ترانزیستور در مدار بین مشترک که به صورت نسبت تغییرات جراین کلکتور به تغییرات جریان امیتر با ثابت بودن ولتاژ کلکتور تعریف می شود .
[ریاضیات] آلفا، حرف اول الفبای یونانی

انگلیسی به انگلیسی

• greek letter; beginning; brightest star in a constellation; (in computer graphics) fourth color component (that allows control over blending colors with a background or hidden objects)
alpha is the first letter of the greek alphabet, sometimes used as a mark or grade given for a student's work.

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
آلفا
آلفا یک ابزار مالی است که عملکرد یک سرمایه گذاری را نسبت به شاخص معیار آن در بازار نشان می دهد.
( عامیانه )
مرد آلفا.
مردی که ویژگی ها و رفتار های شدید تهاجمی از خودش نشون میده. سعی میکنن خودنمایی کنن تا درجه یک به نظر برسن و ثابت کنن که شایسته احترام و تحسین دیگران هستن.
این مردها از نظر خیلی از افراد متوهم، خودشیفته و نفرت انگیزن. بر خلاف سیگما، آلفا چیزی نیست که آرزوش رو داشته باشید. این مردها به سنت و اقتدارگرایی مردانگی در گذشته بسیار اعتقاد دارن.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
My alpha cousin keeps posting memes about how modern men spend too much time getting woke and not enough time getting swole

1. the first letter of the Greek alphabet
2. Alpha software is at the first stage of development /adj
3. used to describe someone who is strong or powerful, and who likes to be in charge of others / Dominant
الفادرهرکلمه خاصی بکارمیرود
به نظرم کلمه الفاهمان سرگروه
خاص هست ازهمه برتروخشن تر
و نجوم گر راه نیاکان به قول قدیماراه مقدس
سر دسته
غالب
شروع
حرف اول الفبای یونانی

آغاز ، شروع
ابتدایی، آزمایشی
مثلا:
The alpha version of the computer game
( نسخه ابتدایی/آزمایشی بازی کامپیوتری )
به معنای تیپ یا شخصیت غالب و سلطه جو هم می باشد!
مثل نر غالب Alpha male
ماده غالب alpha female
زوج غالب alpha pair
اگر قبل از اسم حیوانات باشد مثل سگ ( بویژه سگهای وحشی آفریقایی ) یا گرگ و غیره
...
[مشاهده متن کامل]

Alpha dog
Alpha wolf
سگ غالب، سگ برتری جو!
گرگ سلطه جو، گرگ رهبر!
حیوانات آلفا در علم کنش شناسی همیشه رهبر گله یا گروه خود هستند، حالت برتری جویانه دارند پوزیشن های غالب به خود میگیرند، آنها پیرترین، با تجربه ترین و فعال ترین نر موجود در گله خود هستند و تنها نر گله که تولید مثل میکند.
البته در بعضی گله ها این ماده آلفا هست که رهبر گله است مثل گورخر کوهی یا قوچ شرقی.
زوج غالب هم تشکیل شده از یک نر غالب و یک ماده غالب.
این واژه در مورد افراد هم بکار میرود و به کسی گفته میشود که نقش رهبری و موقعیت غالب و برتری جویانه دارد.
He was always very physical as he wanted to maintain his alpha dog position in their team
او همیشه خیلی خشن بود چون که میخواست موقعیت رهبری و غالب خودش را در تیم شان حفظ کند.
Alpha - dog position
موقعیت رهبری و غالب یا سلطه جویانه ( داشتن ) !

alpha:
denoting the�dominant person or animal in a group
Example:
the alpha male
معنی alfa colonel چی میشه؟
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس