allowance

/əˈlaʊəns//əˈlaʊəns/

معنی: مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن
معانی دیگر: اجازه، رخصت، پذیرش، قبول کردن، تجویز، سهمیه، مقرری، جیره، فوق العاده، هزینه، خرج، کمک هزینه، پول توجیبی، بخش، بهره، پول جیب ماهیانه، پول اضافی بابت چیزی، تخفیف، کاستن، کاهش، کسر، مقرری دادن، سهمیه بندی کردن، جیره دادن، تخصیص دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: make allowance (or allowances) for
(1) تعریف: that which is allowed.
مترادف: authorization, permission
مشابه: approval, assent, dole, quota, sanction

- The weight of their baggage went over the airline's weight allowance.
[ترجمه گوگل] وزن چمدان آنها بیش از وزن مجاز شرکت هواپیمایی بود
[ترجمه ترگمان] وزن بار آن ها بیش از حد مجاز وزن هواپیمایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sum of money given regularly or allotted for special expenses.
مترادف: allotment, annuity, grant, ration, stipend
مشابه: amount, appropriation, compensation, dole, expense, pay, pension, portion, quantity, quota, remittance, salary, share, sum, wage

- The company's managers get a travel allowance each month.
[ترجمه milad] مدیران شرکت هر ماه یک کمک هزینه سفر دریافت میکنند
|
[ترجمه گوگل] مدیران این شرکت هر ماه کمک هزینه سفر دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان] مدیران این شرکت هر ماه یک کمک هزینه سفر دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children get a weekly allowance that they can spend as they wish.
[ترجمه گوگل] بچه ها کمک هزینه هفتگی می گیرند که می توانند هر طور که می خواهند خرج کنند
[ترجمه ترگمان] بچه ها یک مقرری هفتگی دریافت می کنند که می توانند آن طور که می خواهند خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a concession based on special circumstances.
مترادف: authorization, concession, permission
مشابه: approval, compliance, consent, license, sanction

- In the consideration of student financial aid, there is an income allowance for parents who are near retirement age.
[ترجمه گوگل] در در نظر گرفتن کمک مالی دانشجویی برای والدینی که نزدیک به سن بازنشستگی هستند کمک هزینه درآمدی در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان] در مورد کمک مالی به دانش آموزان، یک مقرری برای والدینی وجود دارد که در سن بازنشستگی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the allowance of an insurance claim
پذیرفتن ادعای بیمه

2. travel allowance
هزینه ی سفر

3. the dealer gave us an allowance on our old car
فروشنده با گرفتن اتومبیل قدیمی ما تخفیفی در خرید ماشین داد.

4. a teaching method that makes full allowance for individual differences
روش تدریس که ویژگی های فردی را به حساب می آورد

5. each month my father gave us an allowance of ten tumans
پدرم هر ماه ده تومان پول توجیبی به ما می داد.

6. I didn't receive any allowance from my father.
[ترجمه گوگل]هیچ کمکی از پدرم نگرفتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ پولی از پدرم دریافت نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The invaders plunder at no allowance.
[ترجمه احمدرضا:] مهاجمان بدون هیچ مجوزی دست به غارتگری زدند.
|
[ترجمه گوگل]مهاجمان بدون اجازه غارت می کنند
[ترجمه ترگمان]مهاجمان بدون هیچ گونه پول دزدی غارت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pension includes an allowance of fifty pounds for traffic expenditures.
[ترجمه گوگل]حقوق بازنشستگی شامل پنجاه پوند کمک هزینه برای هزینه های ترافیکی است
[ترجمه ترگمان]این مستمری شامل یک مقرری پنجاه پوندی برای مخارج رانندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I get four weeks' holiday allowance a year.
[ترجمه زین العابدین] من هر سال چهار هفته مرخصی با حقوق دارم یا میگیرم
|
[ترجمه زین العابدین مؤمنی] من سالی چهار هفته مرخصی/تعطیلی با حقوق دارم یا می گیرم.
|
[ترجمه گوگل]من سالی چهار هفته کمک هزینه تعطیلات می گیرم
[ترجمه ترگمان]من یک سال است که چهار هفته مرخصی می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His father gives him a monthly allowance of £200.
[ترجمه گوگل]پدرش ماهیانه 200 پوند به او کمک هزینه می دهد
[ترجمه ترگمان]پدرش مقرری ماهیانه ۲۰۰ پوند به او می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plan makes no allowance for people working at different rates.
[ترجمه گوگل]این طرح برای افرادی که با نرخ های مختلف کار می کنند هیچ هزینه ای در نظر نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]این طرح هیچ مقرری برای افرادی که در نرخ های مختلف کار می کنند، ایجاد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "She is entitled to her personal allowance which is three thousand pounds of income. "— 'Yes. but she doesn't earn any money. '.
[ترجمه گوگل]"او حق دریافت کمک هزینه شخصی خود را دارد که سه هزار پوند درآمد است " - "بله اما او هیچ پولی به دست نمی آورد '
[ترجمه ترگمان]\" او مستحق دریافت مقرری شخصی است که سه هزار پوند درآمد دارد \" اما او هیچ پولی به دست نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My weekly allowance is 50 yuan.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه هفتگی من 50 یوان است
[ترجمه ترگمان]مقرری هفتگی من ۵۰ یوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I get a mileage allowance if I use my car for work .
[ترجمه گوگل]من اگر از ماشینم برای کار استفاده کنم کمک هزینه مسافت پیموده شده میگیرم
[ترجمه ترگمان]من از ماشینم برای کار استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Roman soldiers received a salt allowance, called salarium, the origin of the word salary.
[ترجمه گوگل]سربازان رومی کمک هزینه نمکی به نام سالاریوم دریافت می کردند که ریشه کلمه حقوق و دستمزد است
[ترجمه ترگمان]سربازان رومی a نمک به نام salarium دریافت کردند که منشا کلمه حقوق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Do you get an allowance for clothes?
[ترجمه گوگل]آیا برای لباس کمک هزینه می گیرید؟
[ترجمه ترگمان]تو پولی برای لباس تهیه می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستمری (اسم)
allowance, pension, maintenance allowance, scholarship, studentship

مدد معاش (اسم)
allowance, subsistence

خرجی (اسم)
allowance, pocket money, spending money, subsistence allowance

فوقالعاده و هزینهء سفر (اسم)
allowance

فوق العاده دادن (فعل)
allowance

تخصصی

[مهندسی گاز] فوق العاده
[نساجی] فاصله اضافی - تصویب - اجازه - پاداش - داوطلب - فوق العاده دادن - ملاحظه
[ریاضیات] تغییر مجاز، حد مجاز، مجاز، اجازه، فضای مجاز، مقدار مجاز، فوق العاده، مزایا، مستمری، هزینه ی مجاز
[حسابداری] ذخیره

انگلیسی به انگلیسی

• stipend; grant; pocket money; discount, deduction; acknowledgment
an allowance is money that is given regularly to someone to help them pay for things they need.
a child's allowance is the amount of money they are given each week by his or her parents; used in american english.
if you make allowances for something, you take it into account in your plans, judgements, or actions.

پیشنهاد کاربران

کمک هزینه، پول تو جیبی. اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، فوق العاده دادن، فوق العاده، بازرگانی: مقرری، مستمری،
...
[مشاهده متن کامل]
ورزش: تخفیف وزن بار اسب، علوم هوایی: اختلاف یا لقی عمدی بین ابعاد و اجزای جفت شونده، علوم نظامی: اجازه دادن

1. مقدار پولی که به طور منظم یا برای هدف و کار خاصی به کسی داده میشه.
پول تو جیبی ( تو انلگیسی بریتانیایی میگن pocket money ) ، مستمری، مقرری، خرجی، جیره
کمک هزینه
His father gives him a monthly allowance of �200.
...
[مشاهده متن کامل]

Do you get an allowance for clothing?
Roman soldiers received a salt allowance, called salarium, the origin of the word salary.
If you are entitled to sickness allowance, you must claim it from your employer.
اگر مستحق دریافت کمک هزینه بیماری هستید، باید آن را از کارفرمای خود مطالبه کنید.
2. مقدار مجازِ چیزی ( مقداری از چیزی که قابل قبول یا بی خطر است )
Passengers’ baggage allowance is 75 pounds per person.
میزان بار مجاز مسافر برای هر نفر 75 پوند است.
The recommended daily allowance of vitamin C is 60–90 milligrams.
مقدار توصیه شده ویتامین سی مجاز روزانه بین 60 تا 90 میلی گرم است.
make allowance ( s ) for something = در نظر گرفتن
The budget made allowance for inflation.
بودجه تورم رو در نظر گرفت.
The plan makes no allowance for people working at different rates.
این طرح، افرادی رو که با نرخ های مختلف کار می کنند در نظر نمیگیره.

کمک هزینه، پول تو جیبی.
اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، فوق العاده دادن، فوق العاده، بازرگانی: مقرری، مستمری، ورزش: تخفیف وزن بار اسب، علوم هوایی: اختلاف یا لقی عمدی بین ابعاد و اجزای جفت شونده، علوم نظامی: اجازه دادن
...
[مشاهده متن کامل]

مزایا
portion, allocation, amount, grant, lot, quota, ration, share, stint
- concession, deduction, discount, rebate, reduction
فوق العاده
کمک هزینه، پول تو جیبی
اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، فوق العاده دادن، علوم مهندسی: فوق العاده، بازرگانی: مقرری، مستمری، ورزش: تخفیف وزن بار اسب، علوم هوایی: اختلاف یا لقی عمدی بین ابعاد و اجزای جفت شونده، علوم نظامی: اجازه دادن
...
[مشاهده متن کامل]

جیره، مقرری، مستمری
استثناء قائل شدن
Wages ( دستمزد ساعتی ) : پولی که به کارگران در ازای تعداد ساعات کارشان پرداخت می شود.
Bonus ( پاداش ) : پرداخت اضافی به یک کارمند
Salary ( حقوق ثابت ) : مبلغ ثابتی است که به کارمند برای کاری که به طور منظم انجام می دهد پرداخت می شود، معمولاً کار یک سال را پوشش می دهد و هر دو هفته یا هر ماه پرداخت می شود. حقوق جبران خدمات ارائه شده به شرکت است.
...
[مشاهده متن کامل]

Stipend ( کمک هزینه/حمایت مالی/ کمک مالی/ راستاد ) : نوعی پرداخت است که در طول یک دوره خاص به کارورزان، کارآموزان یا دانشجویان برای پوشش هزینه های زندگی یا انجام فعالیت های خاص پرداخت می شود و اغلب به کسانی داده می شود که کار دستمزدی ندارند. این هدف برای جبران کار انجام شده نیست، بلکه برای حمایت از افراد در ارتباط با تحصیلات آموزشی یا مهارت آموزی، به آن ها اجازه می دهد تا نقشی را برعهده بگیرند بدون اینکه مجبور باشند برای پرداخت صورتحساب های خود شغل دیگری را به عهده بگیرند.
scholarship یا bourse ( راتبه/ بورسیه ) : کمک مالی است که به دانشجویان برای تسهیل تحصیل آن ها داده می شود و معمولا بر اساس شایستگی علمی، نیاز مالی یا سایر معیارها اعطا می شوند و هزینه های تحصیل و هزینه های تحقیقاتی را پوشش می دهند. معمولاً از حداقل نمره یا نمره آزمون استاندارد استفاده می شود و در نوع ورزشی بر اساس عملکرد ورزشی فرد است و به عنوان ابزاری برای جذب ورزشکاران با عملکرد بالا استفاده می گردد.
grant ( کمک هزینه تحصیلی/ وام بلاعوض/ پژوهانه ) : یک جایزه مالی است که توسط یک سازمان برای یک هدف خاص مانند پروژه های تحقیقاتی یا آموزشی داده می شود. معمولاً نیازی به بازپرداخت نیست و می تواند بر اساس معیارهای مختلفی از جمله نیاز مالی، شایستگی یا پیشنهادات پروژه اعطا شود.
Refund ( بازپس پول/ استرداد وجه/ رد مال ) : برگشت پولی است که پرداخت شده است.
Allowance ( پول توجیبی/ خرجی ) : مقدار منظم پولی که به کودک یا سایر افراد وابسته داده می شود.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Grant_(money)• https://en.wikipedia.org/wiki/Scholarship• https://en.wikipedia.org/wiki/Wage• https://en.wikipedia.org/wiki/Salary• https://en.wikipedia.org/wiki/Stipend• https://en.wikipedia.org/wiki/Allowance_(money)
I don't get allowance from my Dad anymore
دیگه از بابام پول توجیبی نمیگیرم
( منظور اونقدر بزرگ شدم که پول تو جیبی نمیگیرم )
روزی ، مستمری
مزایا ( اضافه بر حقوق ماهانه )
ملاحظاتی در نظر گرفتن هم به معنی پذیرش تخفیف یا امتیاز با توجه به شرایط ویژه و هم به معنی آمادگی رویارویی با شرایط نامساعد در آینده
خرجی
نفقه
1 -
An allowance is also money given by parents to a child every week that the child can spend
پول تو جیبی هفتگی که از طرف والدین به فرزندشان داده می شود.
He gets a small allowance from his father - just enough to live on until he starts to earn money.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
a special arrangement, such as a lower price, that manufacturers offer to stores which are going to sell their products
مزایای خاصی مانند قیمت پایین تر که تولیدکنندگان به فروشگاه هایی که قصد فروش محصولات آنها را دارند پیشنهاد می کنند
When selling a new product, manufacturers sometimes give retailers an allowance, for example a sale or return agreement.
3 -
money that someone is given regularly by their employer or by the government to pay for a particular thing:
پولی که به طور منظم توسط کارفرما یا دولت به شخصی برای پرداخت یک چیز خاص داده می شود
فوق العاده، مزایا
an accommodation/car/mileage allowance
an allowance for sth/to do sth /Some companies will even give their telecommuting executives an allowance to buy office furniture for their home.
Employees relocating to London receive a maximum allowance of 1000 dollars a year.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/allowance
فوق العاده وهزینه ی سفر
مدد ، کمک
کمک هزینه، کمک خرج
with due allowance for the
با توجه به - با در نظر گرفتن
مقرری , کمک هزینه ؛ پول تو جیبی ؛ مقدار مجاز
– to make due allowance for sth
– The company gives me a travel allowance
– The children get a weekly allowance
– His father gives him a monthly allowance
– The baggage allowance for most flights is 20 kilos
خرجی
مقرری
subsistance allowance
کمک خرج مثل پولی که صاحب کار برای عایله و تعداد بچه اضافه میدهد
حد مجاز
جیره ، میزان مصرف
حقوق بازنشستگی
پول تو جیبی - مستمری
مثال :
Why you shoul give your kids an allowance
معنی :
noun
1.
the amount of something that is permitted, especially within a set of regulations or for a specified purpose.
...
[مشاهده متن کامل]

"your baggage allowance"
2.
a sum of money paid regularly to a person to meet needs or expenses.
"the elderly receive a heating allowance every winter"
* معنی دیگش پذیرفتن هست که از allow میادش
- the allowance of an insurance claim
- پذیرفتن ادعای بیمه

1. میزان مجاز از چیزی
The baggage/luggage allowance for most flights is 20 kilos.
2. پولی که به صورت منظم پرداخت میشه
3. پول تو جیبی والدین به فرزندان

مجوز دسترسی
کمک ابزار
حق معیشت - کمک هزینه زندگی
خرجی، پولتوجیبی
متغیر کمکی ( در آمار )
مقرری، جیره
پولی که پدر و مادر برای دوران تحصیل فرزند به صورت مرتب کمک میکنند
پیش بینی و نیز واژه make an allowance یعنی پیش بینی کردن
استهلاک.
معافیت ( مالیاتی ) .
مجاز.
Allowances در بحث برآورد هزینه های پروژه: هزینه های فوق العاده. مراد منابعی است که در تخمین هزینه های پروژه به منظور پوشش هزینه های تقریبا قطعی مورد نیازی که میدانیم وجود دارند اما از کم و کیف آنها اطلاع چندانی نداریم، در نظر گرفته میشوند و این هزینه ها با هزینه های احتمالی یا همان Contingencies فرق دارند. در مورد اخیر احتمال رخدادهزینه تنها محتمل الوقوع است و چندان قطعی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

pocket money
مجاز
پول تو جیبی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس