alimony

/ˈæləˌmoʊni//ˈælɪməni/

معنی: نفقه
معانی دیگر: خرجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: alimonies
مشتقات: alimonied (adj.)
(1) تعریف: financial support given by one separated or divorced spouse to the other, usu. by legal agreement.

- The court ordered him to pay alimony to his ex-wife.
[ترجمه A.A] دادگاه به او دستور داد ( حکم کرد ) به همسر سابقش نفقه ( خرجی ) پرداخت کند
|
[ترجمه گوگل] دادگاه او را به پرداخت نفقه به همسر سابقش محکوم کرد
[ترجمه ترگمان] دادگاه بهش دستور داده که به زن سابقش خرجی بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: provision for maintaining livelihood.

جمله های نمونه

1. alimony payment
پرداخت نفقه

2. an alimony agreement may be an incident of a divorce proceeding
توافق نسبت به نفقه می تواند از دادخواست طلاق ناشی گردد.

3. obligated to pay alimony
ملزم به پرداخت نفقه

4. the court enjoined that he (must) pay his wife's alimony to the last penny
دادگاه حکم صادر کرد که باید تا دینار آخر نفقه ی زنش را بدهد.

5. the divorced woman complained that she had not received any alimony
زن مطلقه شکایت کرد که خرجی دریافت نکرده است.

6. Mrs. Jones was awarded $1000. 00 monthly alimony by the court when she was divorced from her husband.
[ترجمه گوگل]به خانم جونز 1000 دلار جایزه داده شد 00 نفقه ماهانه توسط دادگاه هنگام طلاق از شوهرش
[ترجمه ترگمان] خانم جونز ۱۰۰۰ دلار بدست آورد هر روز که از شوهرش طلاق می گرفت، مخارج دادگاه را به عهده می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When his wife was awarded alimony by the court, Snow had to ante up.
[ترجمه گوگل]زمانی که دادگاه به همسرش نفقه اعطا کرد، اسنو مجبور شد از این کار جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که همسرش نفقه زنش را از سوی دادگاه به او اهدا کرد، اسنو مجبور شد که مبلغ خوانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lissa, his ex-wife, wanted him found and substantial alimony coughed up.
[ترجمه گوگل]لیسا، همسر سابقش، می خواست که او پیدا شود و نفقه قابل توجهی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]لیسا، همسر سابقش می خواسته که اون پیدا کنه و خرجی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Paying alimony is like feeding hay to a dead horse. Groucho Marx
[ترجمه گوگل]پرداخت نفقه مانند یونجه دادن به اسب مرده است گروچو مارکس
[ترجمه ترگمان]پرداخت خرجی هم مثل اینه که به یه اسب مرده غذا بدیم (کمدین)(کمدین معروف)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brenda has been swindled out of her alimony by greedy, unscrupulous Morty, a discount electronics magnate.
[ترجمه گوگل]برندا توسط مورتی حریص و بی وجدان، یک نجیب زاده الکترونیک تخفیف دار، از نفقه خود کلاهبرداری کرده است
[ترجمه ترگمان]براندا با حرص و طمع Morty از her، یک نفر از آن magnate الکترونیکی electronics سر در نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alimony is like buying oats for a dead horse.
[ترجمه گوگل]نفقه مانند خریدن جو برای اسب مرده است
[ترجمه ترگمان]alimony مثل خرید کردن جو برای یک اسب مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A great deal of Jeff's money went in alimony to his three former wives.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از پول جف به عنوان نفقه به سه همسر سابقش تعلق گرفت
[ترجمه ترگمان]خیلی از پول جف به سه همسر سابق او خرجی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's alimony I got from my husband.
[ترجمه گوگل]نفقه ای است که از شوهرم گرفتم
[ترجمه ترگمان]خرجی که از شوهرم گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alimony: A successful reward resulted an unsuccessful marriage.
[ترجمه گوگل]نفقه: ثواب موفق منجر به ازدواج ناموفق شد
[ترجمه ترگمان]Alimony: یک پاداش موفق منجر به ازدواج ناموفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alimony may also be granted without a divorce, as between legally separated persons.
[ترجمه گوگل]نفقه ممکن است بدون طلاق نیز مانند بین افراد جدا شده از یکدیگر اعطا شود
[ترجمه ترگمان]ازدواج نیز ممکن است بدون طلاق به رسمیت شناخته شود، همانطور که بین افراد از نظر قانونی جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You may have to pay alimony if the divorce goes through.
[ترجمه گوگل]در صورت انجام طلاق ممکن است مجبور به پرداخت نفقه شوید
[ترجمه ترگمان]اگه طلاق ادامه پیدا کنه، باید خرجی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفقه (اسم)
alimony

انگلیسی به انگلیسی

• allowance paid to a former spouse (often by legal agreement)
alimony is money that someone has to pay regularly to their former wife or husband after they have been divorced.

پیشنهاد کاربران

financial support that a person is ordered by a court to give to their spouse during separation or following divorce; maintenance
نفقه، کمک خرجی، [مطالعات زنان] وجهی که مرد پس از جدایی یا طلاق از همسرش برای حمایت به او می پردازد متـ . خرجی، ( فقه، حقوق ) آنچه صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند؛ هزینۀ زندگی عیال و اولاد
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Alimony• https://www.vajehyab.com/?q=نفقه
alimony ( حقوق )
واژه مصوب: نفقه
تعریف: وجهی که مرد پس از جدایی یا طلاق از همسرش برای حمایت به او می پردازد |||متـ . خرجی
پولی که بعد از طلاق باید پرداخت شود
نفقه. خرجی
نفقه

بپرس