alimentary

/ˌæləˈmentəri//ˌælɪˈmentəri/

معنی: غذایی، رزقی
معانی دیگر: وابسته به تغذیه و گوارش، گوارشی، وابسته به حفظ و نگهداری، روزی رسان، غذا دهنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: relating to food or nutrition.

(2) تعریف: nourishing.

جمله های نمونه

1. alimentary canal
لوله ی گوارش

2. the alimentary canal
مجرای گوارشی

3. the alimentary canal of the human body.
[ترجمه گوگل]کانال گوارشی بدن انسان
[ترجمه ترگمان]the بدن انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had the disease of alimentary canal.
[ترجمه گوگل]او به بیماری مجرای گوارشی مبتلا بود
[ترجمه ترگمان]او بیماری canal را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Presented with a diagram of the alimentary canal, he tended to marvel at its artistry rather than study its efficiency.
[ترجمه گوگل]او با ارائه نموداری از مجرای گوارش، به جای مطالعه کارایی آن، تمایل داشت از هنر آن شگفت زده شود
[ترجمه ترگمان]با نموداری از کانال alimentary، به جای مطالعه کارایی آن، از هنرمندی آن به حیرت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The heart slows, the alimentary canal and the bladder constrict.
[ترجمه گوگل]قلب کند می شود، مجرای گوارشی و مثانه منقبض می شود
[ترجمه ترگمان]ضربان قلب کم می شود، دستگاه گوارش و مثانه به هم فشرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Free-living communities and alimentary tract helminths: hypotheses and pattern analysis - D Simberloff.
[ترجمه گوگل]جوامع آزاد و کرم های دستگاه گوارش: فرضیه ها و تجزیه و تحلیل الگو - دی سیمبرلوف
[ترجمه ترگمان]جوامع زنده آزاد و alimentary tract: فرضیات و تحلیل الگو - D Simberloff
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The alimentary canal in our bodies is so named because digestion of foods occurs there.
[ترجمه گوگل]مجرای گوارشی بدن ما به این نام خوانده می شود زیرا هضم غذاها در آنجا اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]کانال alimentary در بدن ما به این دلیل نامگذاری شده است که هضم مواد غذایی در آنجا رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Alimentary canal neoplasm is the most common cancer.
[ترجمه گوگل]نئوپلاسم مجرای گوارش شایع ترین سرطان است
[ترجمه ترگمان]neoplasm کانال معمول ترین نوع سرطان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally, the structure and function of the alimentary canal and its significances in Panorpidae taxonomy are briefly discussed.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ساختار و عملکرد کانال گوارشی و اهمیت آن در طبقه بندی Panorpidae به طور خلاصه مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت ساختار و عملکرد کانال alimentary و significances در طبقه بندی Panorpidae به طور خلاصه مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The alimentary canal or a portion thereof, especially the intestine or stomach.
[ترجمه گوگل]مجرای گوارش یا قسمتی از آن به ویژه روده یا معده
[ترجمه ترگمان]مجرای alimentary یا بخشی از آن، به خصوص روده یا معده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The speed of establishment of monocular alimentary conditioned reflex and differentiation was studied in 8 rabbits.
[ترجمه گوگل]سرعت ایجاد رفلکس شرطی گوارشی تک چشمی و تمایز در 8 خرگوش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سرعت تاسیس of conditioned alimentary و تمایز در ۸ خرگوش مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion: Heavy heroin use, having a history of alimentary canal diseases and sudden and long time natural drug withdrawal likely cause upper alimentary canal bleeding.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: مصرف شدید هروئین، سابقه بیماری‌های مجاری گوارشی و قطع ناگهانی و طولانی مدت مواد طبیعی احتمالاً باعث خونریزی مجرای فوقانی دستگاه گوارش می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: استفاده از هروئین سنگین، داشتن تاریخچه بیماری های کانال alimentary و خروج ناگهانی و ناگهانی مواد مخدر به احتمال زیاد باعث خونریزی شدید کانال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Including: Locomotor system, alimentary system, respiratory system, urinary system, reproductive system, circulatory system, sense organs, nervous system and endocrine system.
[ترجمه گوگل]از جمله: دستگاه حرکتی، دستگاه گوارش، دستگاه تنفسی، دستگاه ادراری، دستگاه تناسلی، دستگاه گردش خون، اندام های حسی، سیستم عصبی و سیستم غدد درون ریز
[ترجمه ترگمان]شامل: سیستم Locomotor، سیستم alimentary، سیستم تنفسی، سیستم ادراری، سیستم گردش خون، سیستم گردش خون، سیستم عصبی و سیستم غدد درون ریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion: The malignant tumors of alimentary system are easy to have calcific metastases, the CT scanning plays an important role in diagnosing the calcific metastases.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تومورهای بدخیم دستگاه گوارش به راحتی متاستازهای کلسیفیک را دارند، سی تی اسکن نقش مهمی در تشخیص متاستازهای کلسیفیک دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: تومورهای بدخیم (alimentary to)باعث متاستاز شوند، اسکن CT نقش مهمی در تشخیص سلول های سرطانی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غذایی (صفت)
alimental, nutritive, alimentary

رزقی (صفت)
alimentary

انگلیسی به انگلیسی

• of nutrition; pertaining to food; giving sustenance, nutritious
alimentary is used to refer to eating or digestion; a medical term.

پیشنهاد کاربران

بپرس