aligned

/əˈlaɪn//əˈlaɪn/

دریک ردیف قرار گرفتن، بصف کردن، درصف آمدن، ردیف کردن هم تراز کردن

جمله های نمونه

1. later on, he aligned himself with socialists
بعدها با سوسیالیست ها کنار آمد.

2. He neatly aligned the flower-pots on the window-sill.
[ترجمه گوگل]او گلدان‌های گل را به‌خوبی روی طاقچه چید
[ترجمه ترگمان]او با دقت گلدان های گل را روی درگاه پنجره قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wheel must be aligned with the frame.
[ترجمه گوگل]چرخ باید با قاب هماهنگ باشد
[ترجمه ترگمان]گردونه باید با کادر تراز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He argued that important historical sites were aligned along straight lines of mystic energy.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که مکان‌های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که مکان های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When you've aligned the notch on the gun with the target, fire!
[ترجمه گوگل]وقتی شکاف اسلحه را با هدف هماهنگ کردید، شلیک کنید!
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو شکاف رو با هدف قرار دادی، آتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Communist Party has aligned itself with the Socialists.
[ترجمه گوگل]حزب کمونیست خود را با سوسیالیست ها همسو کرده است
[ترجمه ترگمان]حزب کمونیست خودش را با سوسیالیست ها متحد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The senator aligned himself with the critics of the proposed reforms.
[ترجمه گوگل]سناتور خود را با منتقدان اصلاحات پیشنهادی همسو کرد
[ترجمه ترگمان]سناتور خود را با منتقدان اصلاحات پیشنهادی همسو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Domestic prices have been aligned with those in world markets.
[ترجمه گوگل]قیمت های داخلی با قیمت های موجود در بازارهای جهانی هماهنگ شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت های داخلی در بازارهای جهانی با هم تراز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The major unions are aligned with the government on this issue.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های بزرگ در این زمینه با دولت همسو هستند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های بزرگ با دولت در این زمینه متحد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The desks were neatly aligned in rows.
[ترجمه گوگل]میزها مرتب در ردیف قرار گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]میزها به خوبی ردیف شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This policy is closely aligned with the goals of the organization.
[ترجمه گوگل]این سیاست با اهداف سازمان همسو است
[ترجمه ترگمان]این سیاست به شدت با اهداف سازمان همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Make sure the shelf is aligned with the top of the cupboard.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که قفسه با قسمت بالای کمد هماهنگ باشد
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که قفسه بالای قفسه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This pillar is roughly aligned with the others.
[ترجمه گوگل]این ستون تقریباً با سایر ستون ها همسو است
[ترجمه ترگمان]این ستون با بقیه همتراز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They aligned themselves with the army.
[ترجمه گوگل]آنها خود را با ارتش هماهنگ کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خودشان را با ارتش متحد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The amino-acid sequences were aligned on the basis of structural superpositions.
[ترجمه گوگل]توالی های اسید آمینه بر اساس برهم نهی های ساختاری تراز شدند
[ترجمه ترگمان]دنباله های آمینو اسید بر پایه of ساختاری تنظیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] همراستا، همتراز، ردیف شده، تراز شده

انگلیسی به انگلیسی

• arranged, organized, precisely adjusted

پیشنهاد کاربران

متعهد
قرینه سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : align
✅️ اسم ( noun ) : alignment
✅️ صفت ( adjective ) : aligned
✅️ قید ( adverb ) : _
در یک راستا بودن، همسو بودن
You're not aligned on the values
ارزش های مد نظر شما در یک راستا نیست
هم راستا
هم تراز
همراستا، همسو
همسو
تنظیم شدن
[الیاف] آرایش یافته
به کارگیری
هماهنگ
هم رده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس