airy

/ˈeri//ˈeəri/

معنی: پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی
معانی دیگر: در هوا، در هوای باز، در معرض نسیم، در آسمان، بسیار بالا، تخیلی، غیر ذاتی (مثل هوا)، غیر واقعی، پا در هوا، دلباز، سبک، بی غم، سر به هوا، سرسری، غیرجدی، سبکدل، بی خیال، سبکبال، شاد، ظریف، نازک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: airier, airiest
(1) تعریف: open to the flow of air; breezy.
مترادف: breezy, drafty, windy
متضاد: close, stuffy
مشابه: alfresco, open

- The many windows made it an airy room.
[ترجمه فرزانه] پنجره های زیاد باعث شدند اتاقاجریان هوای خوبی داشته باشه
|
[ترجمه Samane] پنجره های زیاد، اتاق رو دلباز کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] پنجره های زیاد آن را تبدیل به یک اتاق مطبوع کرده است
[ترجمه ترگمان] پنجره های متعدد آن را یک اتاق بزرگ تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: being of a thin or light appearance.
مترادف: filmy, sheer, transparent
مشابه: aerial, delicate, flimsy, gossamer, light, thin

- an airy blouse
[ترجمه محمد حرنگیده] یک بلوز نازک و خنک
|
[ترجمه گوگل] یک بلوز هوادار
[ترجمه ترگمان] یک پیراهن کهنه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: light in style or manner.
مترادف: jaunty, light, lissome, lithe
مشابه: agile, graceful, light-footed, supple

- airy dance steps
[ترجمه گوگل] مراحل رقص هوا
[ترجمه ترگمان] پله های رقص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: imaginary; speculative.
مترادف: ethereal, illusory, imaginary, speculative, unreal, visionary
متضاد: real
مشابه: immaterial, incorporeal

- airy theories
[ترجمه گوگل] تئوری های هوا
[ترجمه ترگمان] نظریه های روح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: gay or lighthearted.
مترادف: blithe, gay, jaunty, lighthearted, lively
متضاد: serious
مشابه: animated, breezy, cheerful, merry, sprightly, vivacious

- She has an airy manner.
[ترجمه گوگل] او رفتاری باحال دارد
[ترجمه ترگمان] رفتارش سبک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an airy valley
دره ی پر باد

2. his airy promises
قول های توخالی او

3. the mosque was airy and light inside
داخل مسجد دلباز و پرنور بود.

4. the rooms are light and airy
اتاق ها پر نور و دلباز هستند.

5. The office was light and airy.
[ترجمه گوگل]دفتر روشن و مطبوع بود
[ترجمه ترگمان]دفتر روشن و هوادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All the hotel's bedrooms are light and airy.
[ترجمه گوگل]تمام اتاق خواب های هتل نور و دلباز هستند
[ترجمه ترگمان]تمام اتاق های هتل سبک و سبک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The rooms were bright and airy.
[ترجمه گوگل]اتاق ها روشن و مطبوع بود
[ترجمه ترگمان]اتاق ها روشن و روشن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new offices are light and airy.
[ترجمه گوگل]دفاتر جدید سبک و مطبوع هستند
[ترجمه ترگمان]ادارات جدید سبک و هوادار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He dismissed her with an airy wave.
[ترجمه گوگل]او را با یک موج هوای بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]با یک تکان سبک او را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mark followed the teacher into a large airy room.
[ترجمه گوگل]مارک به دنبال معلم وارد اتاق بزرگی شد
[ترجمه ترگمان]مارک معلم را به داخل یک اتاق بزرگ هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Giving them an airy wave of his hand, the Commander sailed past.
[ترجمه گوگل]فرمانده با تکان هوای دستش به آنها رد شد
[ترجمه ترگمان]فرمانده در حالی که دست خود را تکان می داد، از کنارش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole house was beautifully light and airy.
[ترجمه گوگل]کل خانه به زیبایی روشن و مطبوع بود
[ترجمه ترگمان]تمام خانه سبک و سبک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rooms, though small, were pleasant and airy.
[ترجمه گوگل]اتاق ها هر چند کوچک اما دلنشین و دلنشین بودند
[ترجمه ترگمان]اتاق ها هر چند کوچک بودند، مطبوع و آفتابی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole effect is cool, light and airy.
[ترجمه گوگل]کل اثر خنک، سبک و مطبوع است
[ترجمه ترگمان]همه چیز خنک، سبک و لطیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

هوایی (صفت)
aerial, overhead, atmospheric, pneumatic, airy, aerobic

هوا مانند (صفت)
airy, aeriform

با روح (صفت)
animate, brisk, airy, soulful, snappy, spunky, slashing, fresh, lively, animated, allegro, heartsome, peppery, breathy, racy, warm-blooded

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

واهی (صفت)
airy, unrealistic, chimerical, delusive, unreal, unsubstantial, romantic, suppositious, vagarious

انگلیسی به انگلیسی

• of or relating to air; high; insubstantial; superficial; light; graceful; lively
an airy building is large and has plenty of fresh air inside.
you can use airy to describe someone who is light-hearted and casual about things which should be taken seriously.

پیشنهاد کاربران

مکانی که هواخورش خوبه، به عنوان صفت برای توصیف مثلا اتاق های دلباز و پنجره دار
1 -
The term "airy" can have different meanings depending on the context. It can mean light, breezy, or spacious.
اصطلاح "airy" بسته به زمینه می تواند معانی مختلفی داشته باشد. این می تواند به معنای سبک، بادگیر یا جادار باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

The room was airy and bright, with large windows that let in plenty of natural light.
The dress was made of a light, airy fabric that was perfect for summer.
The music had an airy quality to it, with soft melodies and gentle rhythms.
The balloon floated away on the airy breeze.
2 -
In some contexts, "airy" can be used to describe something that is not practical or based on reality. In this case, the term "airy - fairy" is used.
در برخی موارد می توان از airy برای توصیف چیزی استفاده کرد که عملی یا مبتنی بر واقعیت نیست. در این مورد از اصطلاح "airy - fairy" استفاده می شود.
She's talking about buying an old castle in Ireland. It all sounds a bit airy - fairy to me.
The scheme seems a bit airy - fairy to me.
When hippies appeared in the 60s, their ideas about peace and love were called airy - fairy nonsense.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/airy-fairy• https://sentencedict.com/airy-fairy.html
گل و گشاد، بی در و پیکر.
دارای هوای تازه
اتاق دلباز - اتفاقی که بزرگ است و پنجره های زیادی دارد بطوریکه هوای آن همواره تازه است.
اتاق یا ساختمانی که کلی هوای تازه داره بخاطر داشتن پنجره های زیاد
موهوم، مهمل، هپروتی

بپرس