agonizing

/ˈæɡənaɪzɪŋ//ˈæɡənaɪzɪŋ/

معنی: دردناک، رنج اور
معانی دیگر: دردناک، رنجاور

جمله های نمونه

1. an agonizing feeling of shame and guilt
احساس زجرآور شرم و گناه

2. the decision to sell the ancestral home was an agonizing one
تصمیم به فروش خانه ی آبا و اجدادی جانگداز بود.

3. He did not wish to die the agonizing death of his mother and brother.
[ترجمه گوگل]او آرزوی مرگ دردناک مادر و برادرش را نداشت
[ترجمه ترگمان]نمی خواست مرگ دردناک مادرش و برادرش را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was an agonizing decision for him.
[ترجمه Amirmohammad] تصمیم سختی برای او بود.
|
[ترجمه گوگل]این یک تصمیم دردناک برای او بود
[ترجمه ترگمان]این تصمیم سختی برای او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a torturous, agonizing way to kill someone.
[ترجمه گوگل]این یک راه عذاب آور و دردناک برای کشتن کسی است
[ترجمه ترگمان]این یه راه زجر اور برای کشتن یه نفر هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She went through an agonizing few weeks waiting for the test results.
[ترجمه گوگل]او چند هفته طاقت فرسا را ​​پشت سر گذاشت و منتظر نتایج آزمایش بود
[ترجمه ترگمان]او چند هفته عذاب کشید و منتظر نتایج آزمایش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was the most agonizing decision of her life.
[ترجمه گوگل]این دردناک ترین تصمیم زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]این یکی از most زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are faced with an agonizing choice/decision/dilemma.
[ترجمه گوگل]ما با انتخاب/تصمیم/معضل دردناکی روبرو هستیم
[ترجمه ترگمان]ما با انتخاب \/ تصمیم گیری \/ معضل دردناکی مواجه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He now faces an agonizing two-month wait for the test results.
[ترجمه گوگل]او اکنون با دو ماه انتظار دردناکی برای نتایج آزمایش روبرو است
[ترجمه ترگمان]او اکنون با یک انتظار دردناک دو ماهه برای نتایج آزمایش ها رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I spent days agonizing over whether to take the job or not.
[ترجمه گوگل]من روزها را در مورد اینکه آیا این کار را قبول کنم یا نه، عذاب آور بودم
[ترجمه ترگمان]من روزها را برای این که آیا این کار را انجام دهم یا نه، عذاب کشیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The accused faces an agonizing wait while the jury considers its verdict.
[ترجمه گوگل]متهم در حالی که هیئت منصفه رای خود را بررسی می کند با انتظاری دردناک روبرو می شود
[ترجمه ترگمان]متهمان با صبر دردناکی مواجه هستند در حالی که هیات منصفه قضاوت خود را در نظر گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was faced with an agonizing choice .
[ترجمه گوگل]او با یک انتخاب دردناک روبرو شد
[ترجمه ترگمان]او با یک انتخاب دردناک روبرو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After three days, we felt an agonizing, gnawing hunger.
[ترجمه گوگل]بعد از سه روز، احساس گرسنگی دردناک و خفه کننده ای داشتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از سه روز، ما احساس گرسنگی و گرسنگی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The evening passed with agonizing slowness.
[ترجمه گوگل]غروب با کندی دردناکی گذشت
[ترجمه ترگمان]شب با کندی دردناک سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After a lot of agonizing she decided to terminate the pregnancy.
[ترجمه گوگل]بعد از مدت ها درد و رنج تصمیم به خاتمه بارداری گرفت
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه خیلی عذاب کشید تصمیم گرفت حاملگی رو تموم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دردناک (صفت)
achy, painful, grievous, sore, agonizing, angry, detrimental, dolorous

رنج اور (صفت)
painful, agonizing, troublesome, irritating, nettlesome

انگلیسی به انگلیسی

• causing agony, tormenting; very painful; causing difficulty (also agonising)
something that is agonizing causes you to feel great physical or mental pain.
agonizing decisions and choices are very difficult to make.

پیشنهاد کاربران

causing great physical or mental pain
چیزی که موجب درد جسمی و روحی زیادی شود
Addiction can be an unending, agonizing struggle for
the person using drugs
عذاب وجدان داشتن
And it turns out this causes agonizing chronic pain, joint and movement problems, and other issues — even if you try to give the birds good living conditions
. . . درد و عذاب مزمنِ رنج آور. . .
👈🏿 He now faces an agonizing two - month wait for the test results
👈🏿 And it turns out this causes agonizing chronic pain, joint and movement problems, and other issues — even if you try to give the birds good living conditions
. . . درد و عذاب مزمنِ رنج آور. . .
عذاب آور
Extremely painful
پر تب و تاب، دلهره آور، مثلا:
She went through an agonizing few weeks waiting for the test result.

بپرس