agonize

/ˈæɡəˌnaɪz//ˈæɡənaɪz/

معنی: تقلا کردن، به خود پیچیدن
معانی دیگر: کشمکش کردن، در تب و تاب بودن، در تکاپو بودن، رنج بردن، درد کشیدن، جان کندن، رنج دادن، زجر دادن، شکنجه دادن، عذاب دادن، تحریف کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: agonizes, agonizing, agonized
(1) تعریف: to suffer physical or mental agony.
مترادف: anguish, bleed, suffer, writhe
مشابه: ache, worry

- While the patients agonized, the doctors did what they could to help them.
[ترجمه گوگل] در حالی که بیماران عذاب می‌کشیدند، پزشکان هر چه در توان داشتند برای کمک به آنها انجام دادند
[ترجمه ترگمان] در حالی که بیماران نگران بودند، پزشکان هر کاری که می توانستند انجام دادند تا به آن ها کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She agonized over the decision to send the child away.
[ترجمه کاوه] او در مورد اینکه بچه خود را جای دوری بفرستد یا نه باخود کلنجار رفت.
|
[ترجمه گوگل] او از تصمیم به فرار کودک عذاب کشید
[ترجمه ترگمان] در حالی که تصمیم گرفته بود بچه را از خود دور کند، عذاب می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to expend great mental or physical effort, often with anxiety.
مترادف: labor, struggle, sweat, toil
مشابه: fight, grapple, pore over, strive, worry, wrestle

- I agonized over the physics test.
[ترجمه کاوه] من در امتحان فیزیک با خود کلنجار رفتم.
|
[ترجمه گوگل] از امتحان فیزیک عذاب کشیدم
[ترجمه ترگمان] من از امتحان فیزیک عذاب کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: agonizing (adj.), agonizingly (adv.)
• : تعریف: to cause physical or mental agony in.
مترادف: afflict, anguish, hurt, pain, rack, rend, torment
مشابه: crucify, distress, grieve, outrage, plague, torture, trouble, worry

- The pain agonized her for months.
[ترجمه گوگل] درد ماه ها او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان] این درد ماه ها او را عذاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. All the time they agonized and prayed.
[ترجمه گوگل]در تمام مدت عذاب می کشیدند و دعا می کردند
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت ناراحت بودند و دعا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We agonized for hours about which wallpaper to buy.
[ترجمه گوگل]ساعت ها در مورد اینکه کاغذ دیواری بخریم عذاب می کشیدیم
[ترجمه ترگمان]ما ساعت ها در این مورد نگران بودیم که کدوم کاغذدیواری رو باید بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I will not let your secret out to agonize the man I love.
[ترجمه گوگل]من اجازه نمی دهم راز تو برای مردی که دوستش دارم عذاب دهد
[ترجمه ترگمان]من به راز تو اجازه نمیدم که رازت رو به کسی که دوست دارم زجر بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the way home she agonized about what she should do.
[ترجمه گوگل]در تمام راه خانه از این که چه باید بکند عذاب می کشید
[ترجمه ترگمان]تمام راه برگشت به خانه نگران کاری بود که باید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After five months of agonized debate they signed the treaty.
[ترجمه گوگل]پس از پنج ماه بحث و جدل دردناک، آنها معاهده را امضا کردند
[ترجمه ترگمان]پس از پنج ماه بحث دردناک، آن ها پیمان را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From some place close by she heard agonized sobbing.
[ترجمه گوگل]از جایی نزدیک او صدای گریه دردناک را شنید
[ترجمه ترگمان]از جایی که نزدیک بود صدای گریه اش را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She agonized for days about whether she should take the job.
[ترجمه گوگل]او روزها در مورد اینکه آیا باید این کار را بپذیرد عذاب می کشید
[ترجمه ترگمان]برای چند روز عذاب کشید که آیا باید کار را قبول کند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If a present-day Darwin were to agonize over his matrimonial fate in what ways might it differ from the example above?
[ترجمه گوگل]اگر داروین امروزی از سرنوشت زناشویی خود رنج می برد، از چه جهت ممکن است با مثال بالا متفاوت باشد؟
[ترجمه ترگمان]اگر داروین در حال حاضر نگران سرنوشت ازدواج خود باشد، چه راه هایی ممکن است با مثال بالا متفاوت باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It wouldn't do, I thought, to agonize or weep, or be embarrassing or cheap.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم عذاب کشیدن یا گریه کردن، شرم‌آور یا ارزان‌قیمت بودن کارساز نیست
[ترجمه ترگمان]به خودم گفتم: این کار را نمی کنم، برای عذاب دادن یا گریه کردن، یا خجالت کشیدن یا ارزان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stuttering has caused millions of people to agonize over this speech disorder.
[ترجمه گوگل]لکنت باعث شده میلیون ها نفر از این اختلال گفتاری عذاب بکشند
[ترجمه ترگمان]لکنت زبان باعث نگرانی میلیون ها نفر از این اختلال در این سخنرانی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fisher and Martinez did not agonize over anything.
[ترجمه گوگل]فیشر و مارتینز برای هیچ چیز عذاب نمی‌کشیدند
[ترجمه ترگمان]فیشر و مارتینز به هیچ چیزی عذاب نکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All the time they agonize and pray.
[ترجمه افسانه] دائم در رنج و دعا هستند
|
[ترجمه گوگل]آنها همیشه عذاب می کشند و دعا می کنند
[ترجمه ترگمان]در تمام مدتی که زجر می کشن و دعا می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Come on Sam, agonize your assignment, just do it.
[ترجمه گوگل]بیا سام، از تکلیفت رنج ببر، فقط انجامش بده
[ترجمه ترگمان]زودباش، \"سام\" ماموریت تو رو عذاب بده، فقط انجامش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I agonize for a while before buying a new toothbrush.
[ترجمه کاوه] من برای مدتی قبل از خرید یک مسواک جدید، با خود کلنجار رفتم.
|
[ترجمه گوگل]قبل از خرید یک مسواک جدید مدتی عذاب می کشم
[ترجمه ترگمان]من برای مدتی قبل از خرید یک مسواک جدید، نگران بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقلا کردن (فعل)
labor, heave, agonize, slog, tussle, scramble, struggle, tug, attempt, wrestle, put out, flounce, lay to

به خود پیچیدن (فعل)
agonize

انگلیسی به انگلیسی

• suffer agony, suffer, be in torment, cause to agonize (also agonise)
if you agonize over something, you feel anxious and spend a long time thinking about it.

پیشنهاد کاربران

پیچ و وا پیچ خوردن
عذاب فکری و روحی
عذاب جسمی
فکر عذاب دهنده یا توام با اضطراب
غصه چیزی را خوردن
کلنجار رفتن در کشمکش بودن، زجر کشیدن
کلنجار رفتن

بپرس