aggravated

/ˈæɡrəˌvetəd//ˈæɡrəveɪtɪd/

(حقوق - در مورد هر تخلف) بدترین نوع آن، مشدد

جمله های نمونه

1. aggravated assault
ضرب و جرح شدید

2. aggravated robbery
سرقت مشدد (که مستحق بیشترین مجازات است)

3. pneumonia aggravated her illness
سینه پهلو بیماری او را وخیم تر کرد.

4. The bad weather aggravated his illness.
[ترجمه مهدی] هوای بد، بیماری او را بدتر کرده است.
|
[ترجمه شان] هوای بد سبب تشدید بیماری او شد.
|
[ترجمه گوگل]هوای بد باعث تشدید بیماری او شد
[ترجمه ترگمان]هوای بد بیماری او را تشدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His bad temper was aggravated by his headache.
[ترجمه بهزاد] اخلاق بدش با سردرد بدتر ( تشدید ) شد.
|
[ترجمه گوگل]بدخلقی او با سردردش تشدید شد
[ترجمه ترگمان]از سردردش شدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He aggravated his condition by leaving hospital too soon.
[ترجمه گوگل]او با خروج زود از بیمارستان وضعیت خود را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]اون به زودی وضعیت رو با ترک کردن بیمارستان تشدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their money problems were further aggravated by a rise in interest rates.
[ترجمه گوگل]مشکلات پولی آنها با افزایش نرخ بهره تشدید شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات مالی آن ها با افزایش نرخ بهره تشدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Far from relieving my cough, the medicine aggravated it.
[ترجمه گوگل]دارو به دور از تسکین سرفه ام، آن را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، پس از آن که سرفه اش تمام شد، دارو به شدت بر آن افزوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their negative reactions have greatly aggravated the situation.
[ترجمه گوگل]واکنش های منفی آنها اوضاع را به شدت تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]واکنش های منفی آن ها به شدت این وضعیت را تشدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was jailed for aggravated assault.
[ترجمه گوگل]او به جرم حمله شدید به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر ضرب و شتم شدید زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was charged with aggravated assault .
[ترجمه گوگل]او به ضرب و جرح متهم شد
[ترجمه ترگمان]اون متهم به حمله شدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If he aggravated me any more I shall hit him.
[ترجمه گوگل]اگر او بیشتر مرا آزار دهد، او را می زنم
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از این مرا آزار می داد، او را کتک خواهم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He aggravated a neck injury while playing for Derby County.
[ترجمه گوگل]او در حین بازی برای دربی کانتی آسیب دیدگی گردن را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که برای دربی کانتی بازی می کرد یک جراحت گردن را تشدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grief aggravated her illness.
[ترجمه گوگل]اندوه بیماری او را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]اندوه بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made worse, made more severe; annoyed, irritated

پیشنهاد کاربران

aggravated 2 =an aggravated crime involves further unnecessary violence or unpleasant behavior, e. g. aggravated assault
aggravated
aggravated 1 ( adj ) ( �ɡrəˌveɪt̮əd ) =slightly angry; annoyed, e. g. I get so aggravated when he does that
aggravated
برانگیخته شد، برانگیختگی
مشدد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggravate
✅️ اسم ( noun ) : aggravation
✅️ صفت ( adjective ) : aggravated / aggravating
✅️ قید ( adverb ) : aggravatingly
از روی ناراحتی/خشم
در زیست شناسی : شدیدتر شدن
Aggravated :
🔴always used before a noun law : made more serious by the use of violence or the threat of violence
◀️He was convicted of aggravated assault.
Aggravate :
🔴1 : to make ( an injury, problem, etc. ) more serious or severe
...
[مشاهده متن کامل]

🔴2 informal :
( to make ( someone ) angry : to annoy or bother ( someone

وخیم
worse

بپرس