affectation

/ˌæfekˈteɪʃn̩//ˌæfekˈteɪʃn̩/

معنی: تظاهر، تکبر، وانمود، ناز، ظاهر سازی
معانی دیگر: ریا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: falseness or superficiality of appearance or behavior; pretense.
مترادف: affectedness, artificiality, pretense, pretentiousness
متضاد: artlessness
مشابه: air, mannerism, posturing, sham, show

- Her frequent use of French phrases was seen as pure affectation by many of her acquaintances.
[ترجمه گوگل] استفاده مکرر او از عبارات فرانسوی توسط بسیاری از آشنایانش به عنوان محبت خالص تلقی می شد
[ترجمه ترگمان] استفاده مکرر از عبارات فرانسوی او را برای بسیاری از آشنایان خود دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a specific instance of such pretense.
مترادف: airs, mannerism, pose, show
مشابه: act, imposture

- Avoiding contractions in her speech was just an affectation she adopted in the belief that it would make her sound more elegant.
[ترجمه گوگل] پرهیز از انقباضات در گفتارش فقط محبتی بود که او با این عقیده که باعث می‌شود زیباتر به نظر برسد، پذیرفته شد
[ترجمه ترگمان] اجتناب از انقباضات در سخنرانی او فقط نوعی تظاهر بود که در این باور اتخاذ شد که باعث می شود او جذاب تر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an affectation of friendship
تظاهر به دوستی

2. Kay has no affectation at all.
[ترجمه گوگل]کی اصلا محبتی نداره
[ترجمه ترگمان] خب، اصلا نظر خاصی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He made an affectation of indifference.
[ترجمه گوگل]او نوعی بی تفاوتی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]تظاهر به لاقیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Calling everyone 'darling' is just an affectation.
[ترجمه گوگل]"عزیز" صدا زدن همه فقط یک محبت است
[ترجمه ترگمان]هر کسی را عزیزم خطاب می کند تظاهر به تظاهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her posh accent is pure affectation.
[ترجمه گوگل]لهجه شیک او محبت خالص است
[ترجمه ترگمان]لهجه posh ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He raised his eyebrows with an affectation of surprise.
[ترجمه گوگل]ابروهایش را با تعجب بالا داد
[ترجمه ترگمان]و با حالتی حاکی از تعجب ابروها را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No, his only noticeable affectation was a statesmanlike calmness.
[ترجمه گوگل]نه، تنها محبت قابل توجه او یک آرامش دولتمردانه بود
[ترجمه ترگمان]نه، تنها تظاهر به نشانه بارز او نوعی آرامش و آرامش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has a bit too much affectation and too little prudence. . . .
[ترجمه گوگل]او کمی محبت بیش از حد و بسیار کم احتیاط است
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد تظاهر و prudence و too کم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His lazy, supercilious eyes, too, managed their affectation of aloofness without actually missing a trick.
[ترجمه گوگل]چشمان تنبل و نابخردان او نیز بدون اینکه حقه‌ای را از دست بدهند، عاطفه دوری خود را مدیریت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]چشمان lazy، بی آن که حتی یک ترفند را از دست بدهد، رفتار aloofness و aloofness به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Choose your phony accent, your affectation, the Stetson of country or the hoodie of rap.
[ترجمه گوگل]لهجه ساختگی، محبت خود، استتسون کانتری یا هودی رپ را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]لهجه phony را انتخاب کنید، affectation، Stetson، the کشور یا the رپ را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tact, in eighties Britain, has become an affectation.
[ترجمه گوگل]درایت، در بریتانیای دهه هشتاد، تبدیل به یک عاطفه شده است
[ترجمه ترگمان]Tact در دهه هشتاد به نوعی تظاهر تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has no affectation I am sure.
[ترجمه گوگل]او هیچ محبتی ندارد مطمئنم
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His manner reeks of affectation.
[ترجمه گوگل]رفتار او بوی محبت می دهد
[ترجمه ترگمان]رفتارش ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A pretty, rustic affectation of innocence that, to such as can not see into her, may pass well enough.
[ترجمه گوگل]محبتی زیبا و روستایی از معصومیت که برای کسانی که نمی توانند او را ببینند، ممکن است به اندازه کافی خوب بگذرد
[ترجمه ترگمان]این تظاهر به بی گناهی و معصومیت روستایی که در این گونه موارد نمی تواند در او دیده شود، ممکن است به حد کافی بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tim's fancy hairdo was an affectation left over from his younger days.
[ترجمه گوگل]مدل موی فانتزی تیم، محبتی بود که از دوران جوانی او باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]آرایش رویایی تیم یک تظاهر بود که از روزه ای جوانی او به جا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

تکبر (اسم)
ruff, arrogance, affectation, pride, insolence, height, ruffle, turgescence

وانمود (اسم)
feint, affectation, pretension, simulation, fakery, make-believe

ناز (اسم)
affectation, coquetry

ظاهرسازی (اسم)
affectation, pretense, simulation, histrionics, humbuggery, hypocrisy

انگلیسی به انگلیسی

• insincere behavior, artificial manner, pretense
an affectation is an attitude or type of behaviour that is false and intended to impress other people.

پیشنهاد کاربران

disapproving
behaviour or speech that is not sincere/ speech or behavior that is not natural or sincere and is used to produce a certain effect
اسم
رفتار یا گفتاری که صادقانه نیست، تظاهر
گفتار یا رفتاری که طبیعی یا صادقانه نیست و برای ایجاد یک اثر خاص استفاده می شود
...
[مشاهده متن کامل]

She has many annoying little affectations.
She has so many little affectations.
His manner reeks of affectation.
"It doesn't concern me, " he said with an affectation of nonchalance.
Synonyms;
mannerism
pose

affectationaffectation
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/affectation
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : affect
✅️ اسم ( noun ) : affection / affectation
✅️ صفت ( adjective ) : affectionate / affected / affecting / affective
✅️ قید ( adverb ) : affectionately / affectedly / affectingly / affectively
ابراز علاقه
عاطفه
دوستی
تاثیرات
تفاخر - فخر فروشی - نازیدن - مباهات - خودنمایی

بپرس