adventitious

/ˌædvenˈtɪʃəs//ˌædvenˈtɪʃəs/

معنی: عارضی، اکتسابی، الحاقی، غیر موروثی
معانی دیگر: غیر اساسی، اتفاقی، اضافه شده، (گیاه شناسی) نابجا، نابجا، خارجی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adventitiously (adv.), adventitiousness (n.)
(1) تعریف: connected to or arising from something in a nonessential manner; accidental or incidental.
متضاد: essential, inherent
مشابه: accidental

- The musical composition was not well-controlled, and so it had many adventitious effects.
[ترجمه گوگل] ترکیب موسیقی به خوبی کنترل نمی شد و بنابراین تأثیرات تصادفی زیادی داشت
[ترجمه ترگمان] ترکیب موسیقی به خوبی کنترل نشده بود، و بنابراین تاثیرات اتفاقی بسیاری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in biology, occurring in an unusual or unexpected place; irregular.

جمله های نمونه

1. adventitious roots growing on a stem
ریشه های نابجا که بر ساقه روییده است

2. his knowledge of the minister was quite adventitious
آشنایی او با وزیر کاملا تصادفی بود.

3. More importantly, the definition of the adventitious population stresses an element of choice in rural residence.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، تعریف جمعیت ناخواسته بر عنصر انتخاب در سکونتگاه روستایی تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]مهم تر از آن، تعریف جمعیت اتفاقی بر عنصر انتخابی در محل سکونت روستایی تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some rural parishes also recorded relatively high adventitious populations.
[ترجمه گوگل]برخی از محله های روستایی نیز جمعیت ناخواسته نسبتا بالایی را ثبت کردند
[ترجمه ترگمان]برخی از بخش های روستایی نیز جمعیت adventitious نسبتا زیادی را ثبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was an adventitious contributing cause.
[ترجمه گوگل]یک علت تصادفی کمک کننده وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک دلیل دخیل در این کار وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Trunk and branches usually without adventitious sprouts; umbo flat or blunt.
[ترجمه گوگل]تنه و شاخه ها معمولاً بدون جوانه های ناخواسته umbo مسطح یا بلانت
[ترجمه ترگمان]تنه و شاخه ها معمولا بدون جوانه های اتفاقی؛ umbo مسطح یا غیر مستقیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The conditions promote the multiple formation of adventitious buds and regenerated rootsproliferating colonies of cells.
[ترجمه گوگل]این شرایط باعث تشکیل چندگانه جوانه های ناخواسته و رشد مجدد کلنی های تکثیر شونده سلولی می شود
[ترجمه ترگمان]این شرایط، تشکیل چند غنچه گل را افزایش داده و کلونی های احیا شده سلول ها را مجددا راه اندازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The adventitious shoots of limber pine were taken as objects to investigate their induction of adventitious roots.
[ترجمه گوگل]شاخه‌های ناخواسته کاج به عنوان شیء برای بررسی القای ریشه‌های ناخواسته در آنها گرفته شد
[ترجمه ترگمان]جوانه های زبری که از چوب نرم استفاده می کردند به عنوان شی برای تحقیق در مورد القای ریشه های اتفاقی آن ها در نظر گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is customary to treat Dialectic as an adventitious art, which for very wantonness introduces confusion and a mere semblance of contradiction into definite notions.
[ترجمه گوگل]مرسوم است که دیالکتیک را به عنوان یک هنر تصادفی در نظر بگیریم، که به دلیل بیهودگی بسیار سردرگمی و ظاهری صرف از تضاد را در مفاهیم معین وارد می کند
[ترجمه ترگمان]مرسوم است که با Dialectic به عنوان یک هنر اکتسابی رفتار کنیم، که برای بی قیدی، هرج و مرج و عدم تعادل را در تصورات معین به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adventitious buds regeneration from etiolated internode segment of apple cultivar Nagafu No.
[ترجمه گوگل]باززایی جوانه های ناخواسته از بخش میانگره اتیول شده سیب رقم ناگافو شماره
[ترجمه ترگمان]adventitious جوانه زنی (etiolated)را از بخش internode internode (Nagafu)دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If adventitious sounds are auscultated, have client cough.
[ترجمه گوگل]اگر صداهای ناخواسته شنیده می شود، مراجعه کننده را سرفه کنید
[ترجمه ترگمان]اگر صدای اتفاقی auscultated باشد، مشتری مبتلا به سرفه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The mechanism of formation of adventitious root induced by light or dark pretreatment was initially studied in stem of broad bean seedling.
[ترجمه گوگل]مکانیسم تشکیل ریشه ناخواسته ناشی از پیش تیمار روشن یا تیره در ابتدا در ساقه نهال لوبیا پهن مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مکانیسم تشکیل of اتفاقی ناشی از پیش تیمار نوری یا تاریک در ابتدا در ساقه لوبیا گسترده مطالعه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adventitious shoots were generated after cotyledons were cultured in selecting media containing hygromycin for 4–5 weeks. Rooted safflower was obtained in 4–8 weeks.
[ترجمه گوگل]شاخه های ناخواسته پس از کشت لپه ها در محیط های انتخابی حاوی هیگرومایسین به مدت 4 تا 5 هفته تولید شدند گلرنگ ریشه دار در 4-8 هفته به دست آمد
[ترجمه ترگمان]جوانه های adventitious بعد از کشت cotyledons در انتخاب رسانه حاوی hygromycin به مدت ۴ تا ۵ هفته، تولید شدند Rooted safflower در ۴ - ۸ هفته به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. MethodsUnder aseptic circumstance, the adventitious root formation of the cutting branch and explant of Gynostemma Pentaphyllum and growth hormone intervention in the root formation were observed.
[ترجمه گوگل]روش‌ها در شرایط آسپتیک، تشکیل ناخواسته ریشه شاخه بریده و ریزنمونه Gynostemma Pentaphyllum و مداخله هورمون رشد در تشکیل ریشه مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]شرایط aseptic aseptic، تشکیل ریشه ای شاخه برش و دخالت هورمون رشد Gynostemma of و رشد هورمون رشد در شکل گیری ریشه مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Furthermore, adventitious root growth, rate was greatly increased when inoculum size was 5%.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سرعت رشد ناخواسته ریشه زمانی که اندازه تلقیح 5 درصد بود، بسیار افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، رشد ریشه ای استارک هنگامی که اندازه ماده تلقیحی ۵ % بود به شدت افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عارضی (صفت)
accidental, casual, incidental, adventitious, essential, not substantial

اکتسابی (صفت)
adventitious, acquisitive

الحاقی (صفت)
adjoint, adventitious, adjunct, appendant

غیر موروثی (صفت)
adventitious

تخصصی

[حقوق] اتفاقی، بادآورده، غیر موروثی

انگلیسی به انگلیسی

• happening by chance; not inherent; occurring accidentally

پیشنهاد کاربران

1. اتفاقی ( رسمی )
2. عارضی، الحاقی؛ نابجا ( اندام، ریشه )
تصادفی، اتفاقی
نابه جا
غیر طبیعی
رویدادی ، رخدادی ، پیشبینی نشده
[گیاه شناسی]
ناجور ، ریشه و جوانه ناجور ، ریشه و جوانه نابجا روییده

بپرس