adjourn

/əˈdʒɜːrn//əˈdʒɜːn/

معنی: موکول کردن، بوقت دیگر موکول کردن
معانی دیگر: (جلسه و مذاکره و غیره) تعطیل و به بعد موکول کردن، موقتا تعطیل کردن، (عامیانه - جلسه یا گردهمایی و غیره را) از جایی به جای دیگر منتقل کردن، خاتمه یافتن جلسه، موکول بروز دیگر شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adjourns, adjourning, adjourned
• : تعریف: to end or temporarily discontinue the proceedings of (a meeting or the like).
مترادف: postpone, prorogue, suspend
متضاد: convene
مشابه: defer, delay, intermit, interrupt, shelve, stay, table

- The president adjourned the meeting when it was clear that no decision could be reached.
[ترجمه هیوا جلالی] رئیس جمعور این جلسه را زمانی که متوجه شد تصمیمی نمیتوانست گرفته بشود به تعویق انداخت.
|
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور در حالی جلسه را به تعویق انداخت که مشخص بود نمی توان تصمیمی گرفت
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور این دیدار را زمانی به تعویق انداخت که مشخص بود هیچ تصمیمی نباید گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This court is adjourned until next week.
[ترجمه گوگل] این دادگاه به هفته آینده موکول شد
[ترجمه ترگمان] این دادگاه تا هفته آینده به تعویق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to end or temporarily discontinue the proceedings of a meeting or the like.
مترادف: recess
متضاد: convene, convoke
مشابه: intermit

- The meeting adjourned after the final round of voting.
[ترجمه گوگل] جلسه پس از پایان رای گیری به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان] جلسه پس از دور نهایی رای گیری به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We decided to adjourn and meet again next week.
[ترجمه گوگل] تصمیم گرفتیم به تعویق بیفتیم و هفته آینده دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه ترگمان] ما تصمیم گرفتیم که هفته آینده دوباره همدیگر را ملاقات کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to transfer proceedings to another location.
مترادف: repair
مشابه: resort, retire, retreat, withdraw

- Let's adjourn to your office.
[ترجمه گوگل] بیایید به دفتر شما معطل شویم
[ترجمه ترگمان] بیا بریم دفترت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. let's adjourn to the patio
بیایید به ایوان برویم.

2. he moved to adjourn the meeting and i seconded his motion
او پیشنهاد ختم جلسه را کرد و من پیشنهاد او را تایید کردم.

3. they rejected the motion to adjourn
آنها پیشنهاد ختم جلسه را رد کردند.

4. Let us adjourn the meeting for lunch.
[ترجمه گوگل]بگذارید جلسه را برای ناهار به تعویق بیندازیم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید جلسه را برای ناهار به تعویق بیندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The motion to adjourn was carried.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد تعلیق اجرا شد
[ترجمه ترگمان]جلسه دادگاه برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The court will adjourn for lunch.
[ترجمه گوگل]دادگاه برای صرف ناهار به تعویق خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]دادگاه برای ناهار به جلسه رسیدگی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shall we adjourn to the sitting room for coffee?
[ترجمه امیر جباری] بریم در اتاق نشیمن به صرف قهوه منتظر بمانیم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا برای صرف قهوه به اتاق نشیمن معطل می شویم؟
[ترجمه ترگمان]میشه بریم اتاق نشیمن برای قهوه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shall we adjourn to your office?
[ترجمه امیر جباری] بریم الباقی رو در دفترت ادامه بدیم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا ما به دفتر شما معطل می شویم؟
[ترجمه ترگمان]میشه بریم دفترت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am afraid the court may not adjourn until three or even later.
[ترجمه گوگل]می ترسم دادگاه تا سه یا حتی بعد از آن به تعویق نیفتد
[ترجمه ترگمان]می ترسم دادگاه تا ساعت سه یا حتی دیرتر به جلسه رسیدگی نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chairman laid out to adjourn the meeting for a week.
[ترجمه گوگل]رئیس تصمیم گرفت جلسه را به مدت یک هفته به تعویق بیندازد
[ترجمه ترگمان]رئیس جلسه را برای یک هفته به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's adjourn to the hall.
[ترجمه گوگل]بیایید تا سالن استراحت کنیم
[ترجمه ترگمان]برویم به سرسرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let's adjourn until tomorrow.
[ترجمه گوگل]تا فردا موکول کنیم
[ترجمه ترگمان]جلسه را موکول کنید تا فردا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nothing happened, however, because Congress was eager to adjourn for the November elections.
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ اتفاقی نیفتاد، زیرا کنگره مشتاق به تعویق افتادن برای انتخابات نوامبر بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ اتفاقی نیفتاد، زیرا کنگره برای برگزاری انتخابات نوامبر مشتاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They must adjourn the matter for trial by a bench of three justices.
[ترجمه گوگل]آنها باید این موضوع را برای محاکمه توسط سه قاضی به تعویق بیندازند
[ترجمه ترگمان]باید موضوع محاکمه سه قاضی را به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موکول کردن (فعل)
adjourn, postpone

ب وقت دیگر موکول کردن (فعل)
adjourn

تخصصی

[حقوق] به تعویق انداختن، به بعد موکول کردن، موقتأ تعطیل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• postpone, delay; end a meeting; move to another place
if a meeting or trial is adjourned or if it adjourns, it is stopped for a short time.

پیشنهاد کاربران

1. تعطیل کردن، به وقتِ دیگر موکول کردن، به وقتِ دیگر انداختن، به تعویق انداختن ( جلسه و غیره )
2. تعطیل شدن، به وقتِ دیگر موکول شدن، به وقتِ دیگر افتادن، به تعویق افتادن
3. پراکنده شدن، جا عوض کردن ( اشخاص، مهمانان )
به وقت دیگر موکول کردن، خاتمه دادن، ختم جلسه را اعلام کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adjourn
✅️ اسم ( noun ) : adjournment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
CNN. com@
. . .
However, the move comes as officials involved in the ongoing talks in Vienna aimed at saving the deal - - which the US abandoned in 2018 and from which Iran has been increasingly non - compliant - - have reached a phase that requires "political decisions" to be made quickly. The latest round of talks ✳️has been adjourned✳️ since last Friday
...
[مشاهده متن کامل]

✅ ( جلسه و مذاکره و غیره ) تعطیل و به بعد موکول کردن، ✅موقتا تعطیل کردن

وقفه یا استراحت داشتن در طی جلسه یا محاکمه
به تعویق افتادن
The Persian league games was adjourned until unspecified time
به تعویق انداختن
به وقت دیگر موکول کردن ( جلسه دادگاه و . . . )

بپرس