adaptability

/əˌdæptəˈbɪləti//əˌdæptəˈbɪləti/

معنی: سازگاری، وفقپذیری، قابلیت توافق و سازش، سازواری
معانی دیگر: وفق پذیری

جمله های نمونه

1. Adaptability is essential to survival in a changing environment.
[ترجمه گوگل]سازگاری برای بقا در یک محیط در حال تغییر ضروری است
[ترجمه ترگمان]سازگاری پذیری برای بقا در یک محیط در حال تغییر ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Adaptability is a necessary quality in an ever-changing work environment.
[ترجمه گوگل]سازگاری یک کیفیت ضروری در یک محیط کاری همیشه در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]سازگاری پذیری یک ویژگی ضروری در یک محیط کار همواره در حال تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the current climate of change, adaptability is vital.
[ترجمه گوگل]در شرایط فعلی تغییر، سازگاری حیاتی است
[ترجمه ترگمان]در آب و هوای فعلی تغییر، سازگاری بسیار ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The adaptability of wool is one of its great attractions.
[ترجمه گوگل]سازگاری پشم یکی از جذابیت های بزرگ آن است
[ترجمه ترگمان]قابلیت سازگاری پشم یکی از جاذبه های مهم آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But his adaptability did not apply to his tenets, merely to his instinct for self-preservation.
[ترجمه گوگل]اما سازگاری او در مورد اصولش صدق نمی کرد، بلکه صرفاً در مورد غریزه او برای حفظ خود صدق می کرد
[ترجمه ترگمان]اما adaptability به اصول او نیازی نداشت، صرفا به خاطر غریزه و صیانت نفس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By adaptability I mean the ability of a system to continue to function in the face of an uncertain or unknown environment.
[ترجمه گوگل]منظور من از سازگاری، توانایی یک سیستم برای ادامه عملکرد در مواجهه با یک محیط نامشخص یا ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]با سازگاری، منظورم توانایی یک سیستم برای ادامه فعالیت در مواجهه با یک محیط نامعین یا ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This procedure does not allow for adaptability, essential for applications such as process control, which must change as conditions fluctuate.
[ترجمه گوگل]این رویه برای کاربردهایی مانند کنترل فرآیند، که باید با نوسانات شرایط تغییر کند، سازگاری ضروری است
[ترجمه ترگمان]این فرآیند اجازه سازگاری، ضروری برای کاربردهایی مانند کنترل فرآیند را نمی دهد، که باید با تغییر شرایط تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Corresponding to this economics of adaptability components there is an economics of stability and instability in biological systems.
[ترجمه گوگل]مطابق با این اقتصاد مولفه های سازگاری، اقتصاد پایداری و ناپایداری در سیستم های بیولوژیکی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، اقتصاد پایداری و ناپایداری در سیستم های بیولوژیکی اقتصاد پایداری و ناپایداری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That apparent change of attitude reflects Sangster's adaptability.
[ترجمه گوگل]این تغییر ظاهری نگرش نشان دهنده سازگاری سنگستر است
[ترجمه ترگمان]این تغییر ظاهری نگرش، سازگاری sangster را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The high motivation, skills and adaptability of the new arrivals create social tensions that will be expressed in economic jealousy.
[ترجمه گوگل]انگیزه، مهارت و سازگاری بالای تازه واردان، تنش های اجتماعی ایجاد می کند که در حسادت اقتصادی نمود پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]انگیزه بالا، مهارت و سازگاری تازه واردها، تنش های اجتماعی را بوجود می آورد که در حسادت اقتصادی بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is due to the fact that adaptability components correlate to forms of stability and instability in dynamical descriptions.
[ترجمه گوگل]این به دلیل این واقعیت است که مؤلفه‌های سازگاری با اشکال پایداری و بی‌ثباتی در توصیفات دینامیکی مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]این به خاطر این واقعیت است که مولفه های سازگاری با اشکال ثبات و ناپایداری در توصیفات دینامیکی مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Principal among these is the adaptability and security that results from diversity.
[ترجمه گوگل]در میان این موارد، سازگاری و امنیت ناشی از تنوع است
[ترجمه ترگمان]یکی از این موارد، سازگاری و امنیت ناشی از تنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The greater our adaptability the wider our sphere of influence.
[ترجمه گوگل]هر چه انطباق پذیری ما بیشتر باشد حوزه نفوذ ما گسترده تر می شود
[ترجمه ترگمان]هرچه سازگاری ما بیشتر باشد، حوزه نفوذ ما گسترده تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The arrow represents a plausible evolutionary tendency of adaptability.
[ترجمه گوگل]فلش نشان دهنده گرایش تکاملی قابل قبول سازگاری است
[ترجمه ترگمان]تیر نشان دهنده یک گرایش تکاملی قابل قبول سازگاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازگاری (اسم)
suitability, compatibility, amenability, adaptability, fitness, opportuneness, salubrity, pliability

وفق پذیری (اسم)
adaptability

قابلیت توافق و سازش (اسم)
adaptability

سازواری (اسم)
suitability, adaptability, fitness, salubrity, wholesomeness

تخصصی

[ریاضیات] قابلیت انطباق، وفق پذیری، تطبیق پذیری

انگلیسی به انگلیسی

• ability to adjust to one's environment; ability to be modified

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adapt
اسم ( noun ) : adaptation / adaptability
صفت ( adjective ) : adaptive / adaptable
قید ( adverb ) : adaptively
adaptability ( مدیریت )
واژه مصوب: تطبیق پذیری
تعریف: توانایی هم نوایی با تغییر شرایط یا موقعیت های جدید
In the current climate of change, adaptability is vital
سازش و انعطاف پریری
انطباق پذیری

بپرس