activities


معنی: عملیات

جمله های نمونه

1. activities in which the capacities and talents of the student might best be employed
فعالیت هایی که در آن استعدادها و علایق دانشجو به بهترین وجه به کار گرفته می شوند

2. all activities have come to a complete rest
کلیه ی فعالیت ها کاملا متوقف شده است.

3. extracurricular activities
فعالیت های فوق برنامه

4. extramural activities
فعالیت های بین دانشگاهی

5. his activities will keep american politics roiled
فعالیت های او وضع سیاسی امریکا را متلاطم نگه خواهد داشت.

6. leisure activities
فعالیت های اوقات فراغت

7. recreational activities
کارهای تفریحی

8. shipboard activities
فعالیت های روی کشتی

9. these activities undermine the minister's authority
این فعالیت ها قدرت وزیر را تضعیف می کند.

10. un-american activities
فعالیت های ضد امریکایی

11. his everyday activities also include swimming and walking
فعالیت های روزانه ی او شامل شنا و پیاده روی هم می شود.

12. his secret activities
فعالیت های مرموز او

13. the hectic activities which started two hours before the president's arrival
فعالیت پرجوش و خروشی که از دو ساعت پیش از آمدن رئیس جمهور آغاز شد

14. the society's activities were apolitical
فعالیت های انجمن جنبه های غیرسیاسی داشت.

15. accused of subversive activities
متهم به فعالیت های خرابکارانه

16. most of the activities centered around sports
بیشتر فعالیت ها مربوط به ورزش بود.

17. to vary one's activities
فعالیت های خود را چندسان کردن

18. a fit of banking activities
توفان فعالیت های بانکی

19. a hiatus in commercial activities
رکود فعالیت های بازرگانی

20. he constantly sabotaged the activities of the office
او دائما در امور اداره کار شکنی می کرد.

21. her participation in the activities of the club
شرکت او در فعالیت های باشگاه

22. a law to regulate the activities of banks
قانونی برای منظم کردن فعالیت بانک ها

23. he engages in different political activities
او به فعالیت های مختلف سیاسی می پردازد.

24. heroin addiction nourishes other criminal activities
اعتیاد به هرویین به شیوع فعالیت های تبهکارانه کمک می کند.

25. the cyclic nature of economic activities
نهاد چرخه وار فعالیت های اقتصادی

26. women can also achieve in activities monopolized by men
زن ها نیز می توانند در فعالیت هایی که در انحصار مردهاست موفق باشند.

27. a period of contraction in economic activities
دوران رکود فعالیت های اقتصادی

28. an old enterprise specializing in banking activities
یک شرکت قدیمی که تخصص آن در امور بانکی است

29. his job consists of coordinating the activities of the various departments
شغل او عبارت است از هماهنگ کردن فعالیت های بخش های مختلف.

30. i like to keep my professional activities separate from my family activities
من دوست دارم فعالیت های شغلی خودم را از فعالیت های خانوادگی جدا نگه دارم.

31. the church's denunciation of the government's activities
تقبیح اعمال دولت توسط کلیسا

32. to apportion time among one's various activities
وقت خود را برای فعالیت های مختلف قسمت کردن

33. you have to program your daily activities in advance
باید فعالیت های روزانه ی خود را از پیش برنامه ریزی کنی.

34. illness forced him to withdraw from social activities
بیماری او را مجبور کرد که از فعالیت های اجتماعی دست بکشد.

35. he could not partake of some of the activities
او نمی توانست در برخی از فعالیت ها شرکت کند.

36. i do not subscribe to that government's terrorist activities
من با اعمال تروریستی آن دولت موافق نیستم.

37. the society puts up printed notices of its activities
انجمن اطلاعات چاپی درباره ی فعالیت های خود منتشر می کند.

38. we want to broaden the base of the company's activities
می خواهیم پایه ی فعالیت های شرکت را گسترده تر کنیم.

39. the outbreak of war gave a new direction to his activities
آغاز جنگ به فعالیت های او روند تازه ای داد.

40. his constant need to travel served to estrange him from most family activities
نیاز دایمی او به سفر او را از بیشتر فعالیت های خانوادگی دور نگه می داشت.

41. his expulsion from the university was due to bad grades, not political activities
اخراج او از دانشگاه به خاطر نمرات بد بوده نه فعالیت های سیاسی.

مترادف ها

عملیات (اسم)
work, activities, operations, processes, proceedings

پیشنهاد کاربران

علملیات
کار، فعالیت
فعالیت ُ کار = activities
Success is the sum of the efforts that are repeated day by day↯⚇
کار ، فعالیت ها
عملیات
فعالیت ها کار ها

فعالیت

عملکرد، کار ، فعالیت
کار. فعالیت
فعالیتها

فعالیت، کار
فعالیت ها، اقدامات، کار ها، تفریح و سرگرمی. . .

فعالیت ها. سرگرمی ها.
کنش ها، اقدامات
فعالیت روزوار.
فعالیت ها - کار ها
سرگرمی
فعالیتها ( فعالیتهای عملی ، فعالیت جسمی حرکتی )
فعالیت .
کارها.
تفریحات ، سرگرمی ها
کار ها، فعالیت ها، فعل ها
فعالیت روزانه
کار های روزمره
فعل ها ، کار ها ، ماموریت ها ، فعالیت ها
کار ها، فعالیت ها
فعالیت ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس