activator

/ˈæktəˌvetər//ˈæktɪveɪtə/

فعال ساز، کنشور ساز (شخص یا چیزی که ماشین یا فعل و انفعال و غیره را به کار می اندازد)

جمله های نمونه

1. We use no activator; the grass cuttings and regular turning promote decomposition.
[ترجمه امیررضا نصیری] ما هیچ فعال کننده ای را صورت استفاده قرار نمی دهیم. شاخه های علف ( کاه ) و منظم کردن تجزیه و تحلیل میشوند.
|
[ترجمه گوگل]ما از هیچ فعال کننده ای استفاده نمی کنیم قلمه های چمن و چرخش منظم باعث تجزیه می شود
[ترجمه ترگمان]ما هیچ activator را مورد استفاده قرار نمی دهیم؛ شاخه های علف و مرتب کردن منظم تجزیه را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Activator and quencher ions may produce their effects at extremely low concentrations, below the detection limits of the electron microprobe.
[ترجمه امیررضا نصیری] یون های روشن گر و خاموش کننده امکان دارد که اثر های خود را در غلیظ بودن خیلی پایین تر از حد محدود مشخص الکترونی، ایجاد کنند.
|
[ترجمه گوگل]یون‌های فعال‌کننده و خاموش‌کننده ممکن است اثرات خود را در غلظت‌های بسیار پایین، کمتر از حد تشخیص میکروپروب الکترونی، ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]یون های activator و quencher ممکن است اثرات خود را در غلظت بسیار پایین، پایین تر از محدوده تشخیص الکترون، تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The concentrations of urokinase type plasminogen activator in the duodenum resemble the quantities found in normal stomach tissue biopsy specimens.
[ترجمه امیررضا نصیری] غلظت های فعال گر پلاسمینوژن نوعی از اوروکیناز در دوازدهه مشابه مقادیر موجود در نمونه بیوپسی طبیعتا بافت معده است.
|
[ترجمه گوگل]غلظت فعال کننده پلاسمینوژن نوع اوروکیناز در دوازدهه شبیه مقادیر موجود در نمونه های بیوپسی بافت طبیعی معده است
[ترجمه ترگمان]غلظت های of نوع urokinase در the مشابه مقادیر یافت شده در نمونه های طبیعی بافت معده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For urokinase type plasminogen activator antigen in the stomach the opposite was observed.
[ترجمه امیررضا نصیری] برای آنتیک ژن فعال گر موجود پلاسمینوژن نوع هیدروکربنی در معده بلعکس دیده می شود.
|
[ترجمه گوگل]برای آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن نوع urokinase در معده برعکس مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]آنتی ژن نوع activator برای نوع urokinase آنتی ژن موجود در معده مخالف مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thus, at low concentrations, calcium is an activator of the enzyme.
[ترجمه امیررضا نصیری] پس در غلظت پایین، کلسیم یک روشن گر آنزیم هاست.
|
[ترجمه گوگل]بنابراین، در غلظت های پایین، کلسیم یک فعال کننده آنزیم است
[ترجمه ترگمان]از این رو، در غلظت های کم، کلسیم یک فعال کننده آنزیم ها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tissue type plasminogen activator antigen concentrations in both oesophageal carcinomas and stomach carcinomas were similar to those of the normal tissues.
[ترجمه گوگل]غلظت آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن نوع بافت در هر دو کارسینوم مری و کارسینوم معده مشابه بافت های طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]نوع بافت plasminogen activator آنتی ژن در هر دو oesophageal carcinomas و carcinomas های شکمی شبیه به بافت های طبیعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the presence of fibrin, tissue type plasminogen activator converts plasminogen to plasmin, which subsequently cleaves the chromogenic substrate.
[ترجمه گوگل]در حضور فیبرین، فعال کننده پلاسمینوژن نوع بافت، پلاسمینوژن را به پلاسمین تبدیل می کند که متعاقباً بستر کروموژنیک را می شکافد
[ترجمه ترگمان]در حضور of، فعال کننده نوع بافت، plasminogen را به plasmin تبدیل می کند که متعاقبا بس تر chromogenic را می شکافد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The significantly lower plasminogen activator activity of malignant ascites is associated with greatly increased concentrations of plasminogen activator inhibitor-
[ترجمه گوگل]فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن به طور قابل توجهی پایین تر آسیت بدخیم با افزایش بسیار زیاد غلظت بازدارنده فعال کننده پلاسمینوژن مرتبط است
[ترجمه ترگمان]فعالیت significantly plasminogen lower of بدخیم با افزایش غلظت بازدارنده plasminogen plasminogen مرتبط است -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the present study tissue type plasminogen activator activity in columnar carcinomas of the stomach, however, was significantly decreased.
[ترجمه گوگل]در مطالعه حاضر، فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن نوع بافتی در کارسینوم ستونی معده به طور قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]با این حال، در مطالعه حاضر نوع بافت activator plasminogen در ستون ستونی شکم به میزان قابل توجهی کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Choosing potassium sulfate as an activator to stimulate the activity of natural anhydrite, and modified its properties by adding Portland cement and hemihydrate gypsum respectively.
[ترجمه گوگل]انتخاب سولفات پتاسیم به عنوان یک فعال کننده برای تحریک فعالیت انیدریت طبیعی و اصلاح خواص آن به ترتیب با افزودن سیمان پرتلند و گچ همی هیدرات
[ترجمه ترگمان]انتخاب سولفات پتاسیم به عنوان فعال کننده برای تحریک فعالیت of طبیعی و تغییر خواص آن با افزودن سیمان پورتلند و hemihydrate گچی به ترتیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We prepared pancreatin having high activity by using activator and stabilizer of enzyme.
[ترجمه گوگل]پانکراتین با فعالیت بالا با استفاده از فعال کننده و تثبیت کننده آنزیم تهیه شد
[ترجمه ترگمان]ما pancreatin را با استفاده از activator و تثبیت کننده آنزیم آماده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The studies and recent advances in chemical activator of electrode in organic electrosynthesis are briefly surveyed.
[ترجمه گوگل]مطالعات و پیشرفت‌های اخیر در فعال‌کننده شیمیایی الکترود در الکتروسنتز آلی به طور خلاصه بررسی شده‌اند
[ترجمه ترگمان]مطالعات و پیشرفت های اخیر در activator شیمیایی الکترود در electrosynthesis آلی به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adding activator will be favorable to raise slag cement strength.
[ترجمه گوگل]افزودن فعال کننده برای افزایش مقاومت سیمان سرباره مطلوب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن activator به افزایش قدرت تولید ضایعات آهنگری مطلوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Plasminogen activator ( PA ) and plasminogen activator inhibitor ( PAI ) are involved in many physiological or pathological events.
[ترجمه گوگل]فعال کننده پلاسمینوژن (PA) و مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن (PAI) در بسیاری از رویدادهای فیزیولوژیکی یا پاتولوژیک نقش دارند
[ترجمه ترگمان]activator Plasminogen (PA)و بازدارنده activator activator (pai)در بسیاری از رویداده ای فیزیولوژیکی و یا pathological دخالت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An attempt to connect to the remote activator failed with exception { 0 }.
[ترجمه گوگل]تلاش برای اتصال به فعال کننده از راه دور با استثنا { 0 } ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای اتصال به فعال کننده دور از راه با استثنا { ۰ } شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] فعال ساز، آغازگر (ماده اى که فعل وانفعال شیمیایی را آغاز یا تسریع می کند)
[عمران و معماری] فعال کننده
[برق و الکترونیک] فعالساز اتم ناخالصی که نور افشانی ماده جامد را افزایش می دهد، نظیر مس در سولفید روی و تالیم در کلرید پتاسیم 2. اتم ناخالصی که برای فعالسازی صفحه ی لامپ دوربین تلویزیونی به کار می رود .
[نساجی] فعال ساز- فعال کننده - آغازگر - ماده ای که موجب شروع واکنشهای شیمیایی به ویژه پلیمریزاسیون می شود
[ریاضیات] راه انداز، فعال کننده، حساب گر، فعال ساز
[معدن] فعال کننده (فلوتاسیون)
[پلیمر] فعالساز، آغازگر(ماده‏ای که فعل و انفعالات شیمیایی را آغاز یا تسریغ می‏کند‏)

انگلیسی به انگلیسی

• one who activates, one who sets something in motion

پیشنهاد کاربران

activator ( خوردگی )
واژه مصوب: فعال ساز
تعریف: [خوردگی، شیمی، مهندسی بسپار]‏ ماده ای که باعث واکنش پذیر شدن ماده ای دیگر می شود|||[فیزیک]‏ نوعی بی نظمی در بلورهای یونی یا نیم رسانا که باعث بروز درخشایی ( luminescence ) در آنها می شود

بپرس