acknowledged

/ækˈnɑːlɪdʒd//əkˈnɒlɪdʒd/

معنی: تصدیق شده
معانی دیگر: اذعان شده، اعلام شده، ضمنی

جمله های نمونه

1. we acknowledged the nurse's kindness with a gift
با تقدیم هدیه ای از مهربانی های پرستار قدردانی کردیم.

2. the judge acknowledged the rightness of their claim
قاضی درست بودن ادعای آنها را تصدیق کرد.

3. finally the government acknowledged that. . .
سرانجام دولت اذعان کرد که . . .

4. he is the acknowledged leader of the group
او رهبر شناخته شده ی گروه است.

5. It is universally acknowledged that the US is a strong country.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که ایالات متحده یک کشور قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که ایالات متحده کشوری قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is universally acknowledged that trees are indispensable to us.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The peace settlement effectively acknowledged the country's independence.
[ترجمه گوگل]توافق صلح عملاً استقلال کشور را به رسمیت شناخت
[ترجمه ترگمان]این توافق صلح به طور موثر استقلال کشور را تایید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He acknowledged it to be true/that it was true.
[ترجمه گوگل]او تصدیق کرد که درست است/این حقیقت است
[ترجمه ترگمان]او تصدیق کرد که حقیقت دارد و حقیقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't step on him; he's already acknowledged his faults.
[ترجمه گوگل]پا روی او نگذار؛ او قبلاً به اشتباهات خود اعتراف کرده است
[ترجمه ترگمان]به او نزدیک نشو؛ او قبلا گناهان او را تصدیق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is generally acknowledged to be true.
[ترجمه گوگل]به طور کلی تصدیق می شود که درست است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی تصدیق شده است که حقیقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tom acknowledged her presence by a brief glance.
[ترجمه گوگل]تام با یک نگاه کوتاه حضور او را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]تام با نگاه کوتاهی متوجه حضور او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was acknowledged as an able statesman.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک دولتمرد توانا شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سیاست مدار توانا به رسمیت شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They acknowledged the enthusiastic plaudits of the crowd.
[ترجمه گوگل]آنها تمجیدهای پرشور جمعیت را تصدیق کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تحسین پرشور جمعیت را تایید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The film festival is acknowledged as an event of international importance.
[ترجمه گوگل]جشنواره فیلم به عنوان یک رویداد با اهمیت بین المللی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]جشنواره فیلم به عنوان رویدادی از اهمیت بین المللی شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His services to the country were never officially acknowledged.
[ترجمه گوگل]خدمات او به کشور هرگز به طور رسمی مورد قدردانی قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]خدمات او به این کشور هرگز رسما تایید نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق شده (صفت)
acknowledged, authenticated, certified, confirmed

تخصصی

[برق و الکترونیک] اعلام وصول شده

انگلیسی به انگلیسی

• recognized; received

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : acknowledge
✅️ اسم ( noun ) : acknowledgement
✅️ صفت ( adjective ) : acknowledged
✅️ قید ( adverb ) : _
سرشناس ، معروف
قدردانی کردن
پی بردن
آگاه شدن
تایید کردن
قبول کردن
موافقت کردن
همراهی کردن
پاسخ دادن
واکنش نشان دادن
به درستی و صحت آن ایمان آورد، درستی آنرا تایید و یا تصدیق کرد، درستی آنرا پذیرفت، …
محل گذاشتن. تحویل گرفتن
اذعان داشت
مورد قدردانی قرار گرفته
تایید شده
شناخته شده

بپرس