accurately

/ˈæk.jʊ.rət.li//ˈæk.jʊ.rət.li/

معنی: عینا
معانی دیگر: بدرستی، بادقت، درست

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: with accuracy; correctly; precisely.

- The temperature must be measured accurately.
[ترجمه shadi.al] دما باید به درستی اندازه گیری شود.
|
[ترجمه گوگل] دما باید به دقت اندازه گیری شود
[ترجمه ترگمان] دما را باید به دقت اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. aircraft parts must be tooled accurately
اجزای هواپیما باید با دقت ساخته شوند.

2. we can now compute the distance between the moon and the earth accurately
اکنون می توانیم فاصله ی ماه از زمین را دقیقا محاسبه کنیم.

3. There is a trade-off between doing the job accurately and doing it quickly.
[ترجمه گوگل]بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن تعادل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تجارت بین انجام دقیق کار و انجام سریع آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The machine can accurately locate radioactive material.
[ترجمه گوگل]این دستگاه می تواند مواد رادیواکتیو را به طور دقیق شناسایی کند
[ترجمه ترگمان]دستگاه می تواند به دقت مواد رادیو اکتیو را تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The article accurately reflects public opinion.
[ترجمه گوگل]مقاله به طور دقیق افکار عمومی را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور دقیق منعکس کننده افکار عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pigeons navigate less accurately when the earth's magnetic field is disturbed.
[ترجمه گوگل]هنگامی که میدان مغناطیسی زمین مختل می شود کبوترها با دقت کمتری جهت یابی می کنند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که میدان مغناطیسی زمین مختل می شود، Pigeons با دقت کمتری حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The weather bureau has accurately predicted the sand storm.
[ترجمه گوگل]اداره هواشناسی به طور دقیق طوفان شن را پیش بینی کرده است
[ترجمه ترگمان]اداره هواشناسی به طور دقیق طوفان شن را پیش بینی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You didn't measure the angle accurately.
[ترجمه گوگل]زاویه رو دقیق اندازه نگرفتی
[ترجمه ترگمان]زاویه را دقیق اندازه نگرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now scientists can forecast the weather accurately.
[ترجمه گوگل]اکنون دانشمندان می توانند آب و هوا را به طور دقیق پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]اکنون دانشمندان می توانند هوا را به دقت پیش بینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The colours can be reproduced fairly accurately.
[ترجمه گوگل]رنگ ها را می توان با دقت نسبتاً زیادی بازتولید کرد
[ترجمه ترگمان]رنگ ها می توانند به طور نسبتا دقیق تکثیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can you measure accurately with this ruler?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید با این خط کش اندازه گیری کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید به طور دقیق با این خط کش اندازه گیری کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The test can accurately predict what a bigger explosion would do.
[ترجمه گوگل]این آزمایش می تواند به دقت پیش بینی کند که یک انفجار بزرگتر چه می کند
[ترجمه ترگمان]این آزمایش می تواند به درستی پیش بینی کند که یک انفجار بزرگ تر چه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Does this opinion poll accurately reflect the public mood?
[ترجمه گوگل]آیا این نظرسنجی به درستی روحیه عمومی را منعکس می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نظر سنجی به طور دقیق منعکس کننده وضعیت عمومی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His condition would be more accurately termed as "chronic fatigue".
[ترجمه گوگل]وضعیت او به طور دقیق تر به عنوان "خستگی مزمن" نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]شرایط او به طور دقیق تر به عنوان \"خستگی مزمن\" خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can't render my thought accurately.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم فکرم را دقیق ارائه کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم خودم را به دقت نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عینا (قید)
just, accurately, exactly, identically, literally, textually, plumb, definitely

تخصصی

[ریاضیات] با دقت

انگلیسی به انگلیسی

• precisely, exactly

پیشنهاد کاربران

با دقت
accurately portraying: با دقت به تصویر کشیدن
properly
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : accurize
اسم ( noun ) : accuracy
صفت ( adjective ) : accurate
قید ( adverb ) : accurately
carefully
در حقیقت
دقیقا
they will make bionic eyes to help them more accurately.
معنی : آنها چشم های الکتریکی برای دیدن واضح تر درست خواهند کرد.

گاهی معنی به وضوح هم داره. مثل جمله زیر
. Participants accurately described CO as an odourless and colourless gas
شرکت کنندگان به وضوح CO را به عنوان یک گاز بی بو و بی رنگ توصیف کردند
بادقت
به طور دقیق ، بدون اشتباه
شفافیت
دقیق تر
[المان محدود و روش بستن مجازی ترک ( VCCT ) ] تقریبا"، بطور تقریبی
به طور دقیق
دقیقاْ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس