accumulative

/əˈkjuːmjəˌletɪv//əˈkjuːmjəletɪv/

معنی: جمع شونده
معانی دیگر: انباشتی، انبارشی، تجمعی، متمایل به انباشته شدن، انبارش گر، طماع، مال اندوز، زیاده طلب، متراکم، انباشته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: characterized by or resulting from accumulation; cumulative.

(2) تعریف: inclined to accumulate; acquisitive.

جمله های نمونه

1. The consensus is that risk factors have an accumu-lative effect.
[ترجمه گوگل]اتفاق نظر بر این است که عوامل خطر یک اثر انباشته دارند
[ترجمه ترگمان]اجماع این است که عوامل خطر اثر accumu - lative دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Here accumulative total of sample area to bath volume was 4 dm ~2· L ~ ( - 1 ).
[ترجمه گوگل]در اینجا مجموع انباشته سطح نمونه تا حجم حمام 4 dm ~ 2· L ~ (-1) بود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، کل مساحت نمونه برای حجم حمام ۴ د \/ L (- ۱)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We live in an accumulative society.
[ترجمه گوگل]ما در یک جامعه انباشته زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در جامعه accumulative زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The accumulative coefficients of carps decrease by the rise of phenolate concentration.
[ترجمه گوگل]ضرایب انباشتگی ماهی کپور با افزایش غلظت فنولات کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]ضرایب accumulative carps با افزایش غلظت phenolate کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. MB 2 magnesium alloy was deformed by accumulative roll bonding ( ARB ) technology.
[ترجمه گوگل]آلیاژ منیزیم MB 2 با فناوری اتصال رول تجمعی (ARB) تغییر شکل داد
[ترجمه ترگمان]آلیاژ منیزیم ۲ مگابایت با استفاده از تکنولوژی اتصال چرخشی ((ARB)تغییر شکل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two accumulative error indices are defined as the discernment signals of the fault detection in a liquid propellant rocket engine.
[ترجمه گوگل]دو شاخص خطای تجمعی به عنوان سیگنال تشخیص عیب در یک موتور موشک پیشران مایع تعریف می‌شوند
[ترجمه ترگمان]دو شاخص خطای جمع شونده به عنوان سیگنال های تشخیص خطای تشخیص خطا در موتور موشک سوخت مایع تعریف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the accumulative reimbursement won't surpass 3 % of each single contract amount money.
[ترجمه گوگل]اما بازپرداخت انباشته از 3٪ از مبلغ هر قرارداد تجاوز نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما بازپرداخت جمع شونده از ۳ % از هر قرارداد واحد فراتر نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was impossible to state with accumulative our loss.
[ترجمه گوگل]غیرممکن بود که به طور انباشته از دست دادن خود را بیان کنیم
[ترجمه ترگمان]با شکست دادن ما غیر ممکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One the world comes, car travel accumulative total 300 much kilometers.
[ترجمه گوگل]وقتی دنیا می آید، مجموع سفر با ماشین 300 کیلومتر زیاد است
[ترجمه ترگمان]یک دنیا در کل ۳۰۰ کیلومتر طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The accumulative calculation is also not scientific, for example, the times of the unsettled tax dodging crimes is not clear and the standard of "unsettled" is ambiguous.
[ترجمه گوگل]محاسبه انباشته نیز علمی نیست، به عنوان مثال، زمان جرایم فرار مالیاتی تسویه نشده مشخص نیست و معیار «تسویه نشده» مبهم است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، محاسبه جمع شونده علمی نیز علمی نیست، به عنوان مثال، زمان هایی که از جنایات جنگی اجتناب شده است مشخص نیست و استاندارد \"بلاتکلیفی\" مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Net value of fund accumulative total is to point to fund from the accrual since beginning.
[ترجمه گوگل]ارزش خالص مجموع انباشته صندوق از زمان شروع تعهدی، نقطه به صندوق است
[ترجمه ترگمان]ارزش خالص جمع شونده سرمایه جمع کردن نقطه به صندوق از زمان آغاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the spring comes, the weather is becoming accumulative hot.
[ترجمه گوگل]با آمدن بهار، هوا در حال گرم شدن است
[ترجمه ترگمان]با فرا رسیدن بهار، هوا به شدت گرم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Research and development of group accumulative total and produced a variety of 500 beverage food.
[ترجمه گوگل]تحقیق و توسعه گروه انباشته کل و تولید انواع 500 غذای نوشیدنی
[ترجمه ترگمان]تحقیقات و توسعه جمع شونده گروهی و تولید انواع غذاهای ۵۰۰ نوشیدنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The yearly accumulative radiation in Tai Yuan district was 1630MJ higher than that in Holland.
[ترجمه گوگل]تشعشع انباشته سالانه در منطقه تای یوان 1630MJ بیشتر از هلند بود
[ترجمه ترگمان]میزان تشعشع سالانه در بخش Tai یوآن در سال ۱۶۳۰ بیشتر از میزان آن در هلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع شونده (صفت)
accumulative, cumulative

انگلیسی به انگلیسی

• gathering, collecting
if something is accumulative, it becomes increasingly great in amount, number, or intensity over a period of time.

پیشنهاد کاربران

1. فزاینده، رو به افزایش، روزافزون، متزاید
2. مال اندوز؛ زیاده طلب، فزونی خواه ( جامعه )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : accumulate
اسم ( noun ) : accumulation
صفت ( adjective ) : accumulative
قید ( adverb ) : _
تجمیعی
فزاینده . رو به افزایش
جمع شده، متراکم

بپرس