accelerator

/ækˈseləˌretər//əkˈseləreɪtə/

معنی: شتاب دهنده، شتابنده، شتاباننده، تندکن
معانی دیگر: تسریع کننده، شتابگر، تند کننده، (در اتومبیل) گاز، (زیست شناسی) عصب یا عضله ی شتاب دهنده (که قدرت اجرای یک عمل را تشدید می کند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mechanical device that regulates the speed of something, esp. the gas pedal of a car.

(2) تعریف: in nuclear physics, a device that creates high-energy particles by acceleration through electrostatic or electromagnetic means, used for research.

(3) تعریف: someone or something that accelerates.

جمله های نمونه

1. particle accelerator
شتابگر ذرات اتمی،شتابدهنده ی ذره

2. he floored the accelerator
او گاز را تا ته فشار داد.

3. She put her foot down on the accelerator pedal.
[ترجمه گوگل]پایش را روی پدال گاز گذاشت
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The driver must have pressed on the accelerator.
[ترجمه گوگل]راننده باید روی پدال گاز فشار داده باشد
[ترجمه ترگمان] راننده باید پدال گاز رو فشار داده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She put her foot down on the accelerator and the car lurched forward.
[ترجمه گوگل]پایش را روی پدال گاز گذاشت و ماشین به سمت جلو حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز گذاشت و ماشین به جلو خیز برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He raised his foot off the accelerator pedal.
[ترجمه گوگل]پایش را از روی پدال گاز بلند کرد
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She put her foot on the accelerator and we sped through the traffic lights.
[ترجمه گوگل]پایش را روی پدال گاز گذاشت و ما با سرعت از چراغ های راهنمایی عبور کردیم
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز گذاشت و با سرعت از میان چراغ های راهنمایی پرواز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She pressed on the accelerator,roaring the engine.
[ترجمه گوگل]پدال گاز را فشار داد و موتور را غرش کرد
[ترجمه ترگمان]او پدال گاز را فشار داد و موتور را صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He eased his foot off the accelerator.
[ترجمه گوگل]پایش را از روی پدال گاز برداشت
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pressed down the accelerator pedal of his car.
[ترجمه گوگل]پدال گاز ماشینش را فشار داد
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His foot stamped down on the accelerator.
[ترجمه گوگل]پایش روی پدال گاز کوبید
[ترجمه ترگمان]پایش روی پدال گاز پا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He jammed his foot on the accelerator and the car sped off.
[ترجمه گوگل]پایش را روی پدال گاز گیر کرد و ماشین به سرعت حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز فشار داد و اتومبیل به سرعت حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The brake is between the clutch and the accelerator.
[ترجمه گوگل]ترمز بین کلاچ و پدال گاز است
[ترجمه ترگمان]ترمز بین کلاچ و شتاب ده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The engine stalled. He pressed the accelerator hard.
[ترجمه گوگل]موتور خاموش شد پدال گاز را محکم فشار داد
[ترجمه ترگمان]موتور خاموش شد او پدال گاز را فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She pressed the accelerator and the sports car picked up speed.
[ترجمه گوگل]پدال گاز را فشار داد و ماشین اسپرت سرعت گرفت
[ترجمه ترگمان]او پدال گاز را فشار داد و ماشین ورزش سرعت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شتاب دهنده (اسم)
accelerator

شتابنده (اسم)
accelerator

شتاباننده (اسم)
accelerator

تند کن (اسم)
accelerator

تخصصی

[شیمی] ماده اى که فعل و انفعال را تسریع می کند، شتاب دهنده
[عمران و معماری] تسریع کننده - تندگیرکننده - تندکننده - ماده سرعتزا - شتاب دهنده
[کامپیوتر] شتاب دهنده - دستگاهی که موجب سرعت یک عملیات شود . مثلا شتاب دهنده گرافیکی . کارتی است که حاوی مدارهای درونی برای انجام عملیات گرافیکی است . این نوع شتاب دهنده های گرافیکی به ریزپردازنده کمک می کنند. - شتاب دهنده .
[برق و الکترونیک] شتاب دهنده
[زمین شناسی] شتاب دهنده، شتاباننده، تندکن، شتابنده .
[ریاضیات] شتاب دهنده
[نفت] شتاب دهنده
[پلیمر] شتاب دهنده، ماده افزودنی است که زمان پخت و ژل شدن پلاستیکهای گرماسختی مانند رزین ها و پوشش های ژلی پلی استر را کاهش می‏دهد.

انگلیسی به انگلیسی

• gas pedal of a motor vehicle; (computers) expansion card or other hardware item that accelerates specific computer operations (such as the processing of graphics, floating-point calculations, etc.)
the accelerator in a vehicle is the pedal which is pressed to make the vehicle go faster.

پیشنهاد کاربران

1. پدالِ گاز، گاز ( اتومبیل )
2. شتاب گر، شتاب دهنده ( فیزیک )
accelerator ( n ) ( əkˈsɛləˌreɪt̮ər ) =the pedal in a car or other vehicle that you press with your foot to control the speed of the engine, synonym gas pedal
accelerator
پیشران
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

تسهیل گر
accelerator ( فیزیک )
واژه مصوب: شتاب‏دهنده
تعریف: ← شتاب‏دهندۀ ذرات
پدال گاز اتومبیل
1. The faster graphics accelerators and improving CPU technology resulted in increasing levels of realism in computer games.
شتاب دهنده های گرافیکی سریعتر و بهبود فناوری CPU منجر به افزایش سطح واقع گرایی در بازی های رایانه ای می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Already, Ashoka has launched the makings of a global accelerator for social entrepreneurs.
قبلاً ، آشوکا سرویس تسریع کننده وب جهانی را برای کارآفرینان اجتماعی راه اندازی کرده است.
3. Joanna looked down at her speedometer and immediately took her foot off of the accelerator.
جوانا نگاهی به سرعت سنج خود انداخت و بلافاصله پایش را از روی پدال گاز برداشت.
4. The Large Hadron Collider, a particle physics accelerator.
برخورد دهنده بزرگ هادرونی ، یک شتابگر فیزیک ذرات است.
5. The moisture in the clothing serves as an accelerator for heat loss.
رطوبت موجود در لباس به عنوان تسریع کننده برای از دست دادن گرما عمل می کند.
6. Install potentiometers, hook them to the accelerator pedal and connect to the controller.
توان سنج ولتاژهای برق را نصب کنید ، آنها را به پدال گاز متصل کنید و به کنترلگر متصل شوید.
Accelerator= شتاب دهنده، تسریع کننده، پدال گاز، شتابگر
Spring Accelerator = شتاب دهنده فنر
معانی دیگر >>>>>>>>>کاتالیزور ( ماده ای که فعال و انفعال شیمیایی را تسریع می بخشد )

گازaccelerrator
ترمزbrake
کلاچclutch
پدال گاز اتومبیل ( گاز _ترمز_کلاچ )
شتاب دهنده
Any thing used to make sth go faster
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس