accelerative


شتاب آور، شتاباننده، تسریع کننده، موجب ازدیاد سرعت، شتابی، شتاب دار

جمله های نمونه

1. Based on accelerative aging test, bi-parameter experience kinetic formula was used to simulate the evolutive process of rubber compression set.
[ترجمه گوگل]بر اساس آزمون پیری شتاب دهنده، فرمول جنبشی تجربه دو پارامتری برای شبیه سازی فرآیند تکاملی مجموعه فشرده سازی لاستیک استفاده شد
[ترجمه ترگمان]براساس آزمون تی accelerative، از فرمول کینتیک برای شبیه سازی فرآیند evolutive مجموعه فشرده سازی لاستیک استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the accelerative growth of high - performance computers, computational electromagnetics made and is still making substantial progress.
[ترجمه گوگل]با رشد شتابان کامپیوترهای با کارایی بالا، الکترومغناطیسی محاسباتی پیشرفت قابل توجهی داشته و هنوز هم دارد
[ترجمه ترگمان]با رشد accelerative کامپیوترهای عملکرد بالا، حوزه الکترومغناطیس محاسباتی ایجاد شده و هنوز هم پیشرفت قابل توجهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The real - time rendering, the accelerative algorithm and the enhanced third dimension technology are comprehensively studied.
[ترجمه گوگل]رندر زمان واقعی، الگوریتم شتاب و فناوری بعد سوم پیشرفته به طور جامع مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]الگوریتم rendering، الگوریتم accelerative و سومین بعد فن آوری پیشرفته به صورت جامع مورد مطالعه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. China has been entering an overall accelerative transformation period by now.
[ترجمه گوگل]چین در حال حاضر وارد یک دوره تحول شتابان کلی شده است
[ترجمه ترگمان]چین در حال وارد شدن به یک دوره تبدیل کلی accelerative بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We present the relativistic formulae of the velocity, displacement and time in the uniformly accelerative motion.
[ترجمه گوگل]ما فرمول های نسبیتی سرعت، جابجایی و زمان را در حرکت شتاب دهنده یکنواخت ارائه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما فرمول های relativistic شتاب، جابجایی و زمان در حرکت یکنواخت accelerative را ارایه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whether we examine distances traveled, altitudes reached, or minerals mined, the same accelerative trend is obvious.
[ترجمه گوگل]چه مسافت طی شده، ارتفاعات رسیده یا مواد معدنی استخراج شده را بررسی کنیم، همان روند شتابی آشکار است
[ترجمه ترگمان]چه ما مسافت سفر را بررسی کنیم، ارتفاع به آنجا می رسد، یا مواد معدنی استخراج شده، همان روند accelerative مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The development rate of agricultural economics often shows an accelerative trend in this area.
[ترجمه گوگل]نرخ توسعه اقتصاد کشاورزی اغلب روندی شتابان را در این زمینه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نرخ رشد اقتصاد کشاورزی اغلب گرایش accelerative را در این حوزه نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where we examine distances travlled, altitudes reached, or minerals mined, the same accelerative trend is obvious.
[ترجمه گوگل]در جایی که مسافت های طی شده، ارتفاعات رسیده یا مواد معدنی استخراج شده را بررسی می کنیم، همان روند شتابی آشکار است
[ترجمه ترگمان]جایی که ما فواصل را بررسی می کنیم، ارتفاع به آنجا می رسد و یا مواد معدنی استخراج شده، همان روند accelerative مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The result shows zinc enrichment phase makes alloy dissolve accelerative and uniformly.
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می‌دهد که فاز غنی‌سازی روی باعث می‌شود آلیاژ شتاب‌دار و یکنواخت حل شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه، فاز غنی سازی روی را نشان می دهد که آلیاژ را به طور یکنواخت حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to increase speed

پیشنهاد کاربران

بپرس